سرگذشت آب و آتش: مهرگان

سرگذشت آب و آتش: مهرگان

سرگذشت آب و آتش: مهرگان

4.0
16 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

44

خواهم خواند

3

کتاب حاضر، رمانی است عاشقانه که در دل تاریخ و حوادث آن روایت می شود. بخش اول این داستان، به معرفی شخصیت ها و روابطشان می پردازد و بیش از تاریخ، روایتگر عواطف و احساسات انسانی است که در هر زمان و هر مکان ثابت و پایدار بوده اند. بخش عاشقانه داستان نیز که رابطه تنگاتنگی با بخش تاریخی دارد، بیشتر بر پایه تخیل نویسنده و با شناخت از جامعه ایرانی نگاشته شده است.

لیست‌های مرتبط به سرگذشت آب و آتش: مهرگان

یادداشت‌های مرتبط به سرگذشت آب و آتش: مهرگان

            ایده جالب
اطلاعات زیاد تاریخی 
تصویرسازی و فضاسازی‌های خوبی
و البته جسارت بالا

همه اینها شده کتابی حدود ۶۰۰ صفحه‌ای که بهار برادران درباره شخصیت و رویدادهای خیالی بر بستر تاریخی واقعی در دوره ساسانیان نوشته.
البته اطاله کلام زیاد داره و گاهی دیالوگ‌های طولانی و خسته‌کننده میشه. 

ایرادی که خیلی از منتقدین و خواننده‌ها به این نوع رمان‌های تاریخی می‌گیرن اینه که نوع دیالوگ و روابط شبیه دیالوگ‌های رمان‌های عاشقانه امروزیه و حس و حال تاریخی به خواننده نمیده. شاید درست باشه و شاید هم بشه گفت مگه دوست داشتن و ابراز علاقه و دلبری یا ناز کردن تاریخ داره؟ مثلا اینکه هزار سال پیش یه مرد به دختر محبوبش اظهار عشق می‌کرده رو چطور باید نمایش داد که شبیه همون هزار سال قبل باشه؟

واقعیتش من جوابی برای این سوال ندارم. سوالی که تمام مدت مطالعه کتاب ذهنم رو مشغول کرده بود. در کل دز عاشقانه کتاب خیلی بیشتره و شاید بهتره خودمون رو خیلی درگیر بستر تاریخی نکنیم.
          
            ابتدای کار،تکلیفمان را با کتاب روشن کنیم.این یک رمان تاریخی‌ست؟از آنجا که تاریخ،جز وسیله ای برای فضا سازی و توصیفات احساسی در این کتاب نبوده،من که شخصا چنین فکر نمی کنم.با این حال اگر تاریخی هم هست،من فعلا قصد پرداختن به آن را ندارم.
هرگز،هرگز فکر نمی کردم روزی حاضر به خوندن کتابی بشم که عشق و احساس مبنای اولیه‌اش باشد.
ابتدای کتاب که حس:«این چه مسخره بازی ایه»دست از سرم بر نمی داشت.میانه کتاب،داستان به پیچیدگی خاصی رسید و من از خواندنش لذت بردم،اما آخر کار....وضعیت طوری بود که هر صفحه که میخوندم شرایط موجود در داستان ۱۸۰ درجه دچار تغییر می شد.و این به حدی اعصاب خرد کن بود که فقط می خواندم تا بفهمم پایان کار به کجا می رسد،و لذت خود داستان پودر شد کاملا،و در یک نیمه شب تابستانی به سر انجام رسید.
با همه اینها!هیچ قسمت کتاب برای من درک شدنی نبود.ابدا نمی توانم درک کنم که چطور انسانی می تواند به اندازه دایانا غیر منطقی باشد؟!آنقدر احساساتی و بی اراده که راه درست و غلط را تشخیص بدهد اما برای خودش توجیه الکی کند و همان راه غلط را پیش بگیرد.اگر دایانا با تفاوت هایش با بقیه دختر ها قرار بوده نماد یک دختر جوان متمدن باشد پس...وای به حال تمدن!و پوریا نیز از آن غیر قابل باور تر.اگر این رمان واقعا رمان تاریخی باشد،پس نقش پوریا ننگی‌ست برای پادشاهان ساسانی.
و در آخر...این کتاب را به دسته انسان های عاطفی تر و احساسی تر توصیه می کنم،از خواندنش لذت فراوانی خواهند برد.اما اگر کسی هست که بار منطقی ذهنش بیشتر است،بهتر است سراغ آن نیاید.