بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

چهل و یکم

چهل و یکم

چهل و یکم

حمید بابایی و 1 نفر دیگر
3.5
21 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

29

خواهم خواند

4

کتاب حاضر داستانی است که در آن شخصیتی به نام «ادریس» مجبور می شود به دستور مافوق به روی زائران حرم امام رضا (ع) شلیک کند. هرچند که او چند تیر هوایی شلیک می کند اما به دنبال اثرات آن واقعه و صحنه هایی که به دنبال آن حادثه به چشم دیده است تصمیم می گیرد برای توبه، چهل شب در حرم امام رضا (ع) نماز شب بخواند. وی با روایت گر داستان که جوانی خطاط است و برای ادای دین پدرش، در حرم اما رضا خطاطی می کند آشنا می شود و این آشنایی داستان را پیش می برد.

لیست‌های مرتبط به چهل و یکم

یادداشت‌های مرتبط به چهل و یکم

            .

چهل عدد کمال است و همین عنوان «چهل و یکم» بر روی جلد کتابی کافی است که شک ببریم نویسنده قرار است در ادامه سنت خودمان، ما را برساند به نقطه ویژه کامل شدن، به گاهِ تماشای وصال، به زمانِ تکامل، به وقت رسیدن. چند صفحه که می‌رویم جلو و می بینیم که پای تذکره الاولیاء عطار وسط کشیده شده، شصتمان خبردار می‌شود که این داستان همین طوری رهایمان نخواهد کرد و دستمان را توی دست کسی اهل کمال خواهد گذاشت، کسی که سری توی سرها درآورده باشد. با دیدن حرم امام رضا علیه‌السلام در همان ابتدای کار متوجه می‌شویم که هر اتفاقی هست در همین مکان خواهد افتاد، منتها نمی‌دانیم چه چیزی در انتظار ماست. این نشانه‌ها کافی نیستند تا ما با یک قصه سروسامان‌دار روبه‌رو باشیم. می‌شود بی‌سلیقگی نویسنده همه آن‌ها را تکه پاره این‌جا و آن‌جای اثر پخش و پلا بپاشد و آخر سر هم اثر با اظهار فضلی تمام شود. ولی حمید بابایی با داستان این طور برخورد نکرده. بی‌خود راه‌به‌راه از عطار و تذکره خرج نکرده تا بعد که از پسِ جمع کردن قصه برنیامد، شروع کند به بازی درآوردن با تکنیک‌های زیاد نویسندگی و آخر سر ما را سردرگم رها بکند. نویسنده یکی از مهمترین مفاهیم تذکره را گرفته برای طراحی پیرنگ داستانش. او تمرکز کرده روی «توبه» تا از دل آن روایتی ایرانی به ما ارائه بدهد. اول و آخر توبه به مثابه زیرساخت یک اثر نمایشی، تغییر درون انسان است بی هیچ نشانه‌ای ظاهری. تبدیل حالت است بی‌آنکه امکان قضاوت از بیرون وجود داشته باشد. نویسنده در این مسیر کار سختی در پیش دارد تا هم داستان گفته باشد، و هم به روش‌های معمول تغییر شخصیت مبتنی بر منافع و موانع مادی عمل نکند. اینجاست که رمان بابایی با مفهومی از جهان عطار پیوند می‌خورد و عمیقاً ایرانی می‌شود.

از آن طرف در عینیت داستان هم دستش پر است و حرّافی را پیشه سخن‌پردازی نساخته است. آنجا هم دست می‌گذارد روی حادثه‌ای که کاملاً مرتبط به ما و منحصر به فرد است. حادثه کشتار مردم در مسجد گوهرشادِ حرم امام رضا (ع) یکتا و متناسب با شرایط خاص تاریخی ما در ابتدای قرن بیستم است. هم خود اتفاق خاص است و هم عواملی که منجر به آن شده‌اند، ویژه هستند. این عینیت خاص در کنار پیرنگ مبتنی بر توبه، یک داستان همبافت با جهان انسان ایرانی به وجود آورده که رنگ و بوی ما را می‌دهد و جزء عاریه‌ای و پیوندی ندارد. تنها توجه به تذکره الاولیاء عطار نیست که بینامتنیت ایجاد کرده و به کار بعد بخشیده است، بلکه خود توجه به توبه برای مخاطب جهان مخصوصی به وجود آورده است. البته که این آشنایی، قصه‌گویی را سخت می‌کند و ممکن است دست نویسنده برای مخاطب رو شود، ولی اگر از پس کشاندن مخاطب تا آخرین صفحه رمان بر بیاید، اثری یک‌ریخت و هم‌قواره ذهن و بدن انسان ایرانی بافته است. این است که وقتی کاتب باب چهل و یکم کتابت خویش را آغاز می‌کند، ما شوکه نمی‌شویم و از نویسنده چنین پایانی را می‌پذیریم چون تمهیدات لازم را در طول روایت داستان چیده است. به همین دلیل رمان «چهل و یکم» با وجود آمیختگی با سیاست، همچون بسیاری از آثار دیگر در تنگنای خط و مرزهای سیاسی نمی‌ماند. با همه تمهیداتی که برای رابطه عاشقانه ادریس و گل‌نسا اندیشیده است، در رسته رمان‌های عاشقانه قرار نمی‌گیرد. صدر و ذیلش با هم می‌خواند و برای ایجاد جذابیت، از این شاخه به آن شاخه نپریده است. شاید بتوان یکی از ویژگی‌های این رمان را متانت آن در روایت داستان دانست.

تنها انتظاری که خودم به شخصه از کار داشتم این بود که بیشتر از حد فعلی به فرم روایت تذکره الاولیا توجه بکند. البته همین حالا هم می‌توان رد پای چنان حکایت‌های کوتاهی را در تبویب رمان دید، و یا در نثر به لحظات شیرینِ نوشته در مواجهه با امر قدسی توجه کرد، اما به نظر می‌رسد هنوز از همه ظرفیت قصه حاضر برای نزدیک‌تر شدن به فرم روایی عطار استفاده نشده است. چه بسا می‌شد همچون پایان‌بندی خوب کار برای قربِ به اثر عطار، در ویژگی‌های دیگر کتابت نیز به آن نزدیک شود تا اثرگزاری روایی توبه ادریس به اندازه اثرگذاری دراماتیک آن در مخاطب کارگر بیفتد. البته این یک مطالبه شخصی از متن است و نویسنده می‌تواند همین مقدار از نزدیکی فرم روایی‌اش به عطار را کافی و تلاشش را بسنده نیل به مطلوب بداند. نشانه‌اش هم لذتی است که از گفتگوی فراتاریخی رمان با تذکره عطار برده‌ایم.
          
            در شب ولادت امام رضا علیه السلام خواندن این رمان را که صحنه های زیادی از آن در حرم امام هشتم میگذرد پیشنهاد میکنم. رمان در طاقچه در دسترس است
این رمان دو راوی دارد 
یک گروهبان نظمیه که علیرغم روح آرام و حق طلبش ناگزیر شده در غائله مسجد گوهرشاد تفنگ به دست بگیرد
و یک خطاط عارف مسلک که مشغول کتابت تذکره الاولیاست
هر دو خودخواسته خودشان را در مسجد گوهرشاد محبوس کرده اند و مشعول سلوک روحی خودشان هستند
به واسطه کتابت تذکره الاولیا نثر این رمان کم حجم و خواندنی زلفش به زلف نثر عرفانی کهن گره خورده
داستان خیلی سرراست و گیرا است و گاهی کمی به کلیشه های سریال های تلویزیونی این سالها نزدیک میشود اما در مجموع با اثری درخورد توجه روبرو هستیم. مخصوصا مسئله اخلاقی اثر که همان بحث جبر و اختیار است برای من جذاب بود اما نویسنده تصمیم نداشت روی آن تمرکز کند
گفتگوی من با حمید بابایی را میتوانید در <a href="http://www.qudsonline.ir/news/711641/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D9%87%D9%86-%D9%86%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D8%A8%DB%8C-%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA"> قدس آنلاین</a> بخوانید
          
            سوژه و پیرنگ داستان دستمالی شده و تکراریه.مثل همه ی داستان های تیپیکال یک آژانی وجود داره که  از کارش ناراضیه ولی مجبوره کارش رو انجام بده چون ماموره و معذور.همسرش هم نمونه ی ایدهآل زن داستان هاست.کسی که نقش چندانی نداره و همیشه مطیع شوهرشه.داستان ازدواجشون هم همینطور..پسر بی کس و کار با دختر معروف ترین بزاز شهر ازدواج میکنه.میر عماد هم نقش راوی رو داره و ازش به عنوان شخصیت مکمل استفاده شده تادرس های اخلاقی بهمون بده. من اگر جای نویسنده بودم تعداد باب های کتاب رو 40 تا میکردم و داستان رو در 40 شب توضیح میدادم.درسته که پیرنگ بینهایت تکراریه ولی نویسنده با قدرت خودش میتونه داستان رو خیلی اصولی بسط بده.وقتی نویسنده از تذکره الاولیا استفاده کرده به عنوان کمکی میتونست توی هر 40 شب گوشه ای از ذکر های کتاب رو وارد داستان خودش کنه.
در نهایت کتاب برای مخاطبان تازه کتابخوان جالب و سرگرم کننده است و همچنین برای مخاطبان داستان های مذهبی.
نویسنده اگر برای بازبینی وقت میذاشت میتونست داستان رو بهتر به سرانجام برسونه.
          
            نمی‌دونم چطور توضیح بدم که داستانش لو نره.
ولی همین اول بگم که اصلا دوستش نداشتم و به نظرم خیلی خسته‌کننده بود. من صوتی کتابو با اجرای آقای میرطاهر مظلومی شنیدم و به نظرم با این اجرا کار یه مقدار جذابیت پیدا کرد!

خب، نویسنده موضوع و زمان بسیار جالبی رو انتخاب کرده بود ولی اصلا داستان‌پردازی خوبی نداشت. واقعا موقع گوش دادن بهش حوصله‌م سر می‌رفت و جدا تمایلی به ادامه‌ دادنش نداشتم. صرفا چون می‌خواستم تمومش کنم و ببینم چی میشه و به کجا می‌خواد برسه ادامه دادم، اونم به این صورت که وقتایی به این کتاب گوش می‌دادم که نیاز به تمرکز خاصی نبود و وسطش اگر کسی حرف می‌زد مشکلی نداشت!
می‏تونست خیلی بیشتر و بهتر اوضاع اجتماعی و سیاسی اون دوره رو نشون بده ولی این کارو نکرده بود. در معدود جاهایی که این اتفاق افتاده بود، مثل بعضی فصل‌های میرعماد و فصلی که در مورد سفت و سخت شدن قانون کشف حجاب بود، داستان واقعا به نظرم جالب‌تر شده بود. اون چیزی که واقعا برای من تو این داستانا جذابیت داره اینه که بتونم در قالب شخصیت‌های ملموس، شرایطی که اون موقع جریان داشته رو درک کنم. 
ماجرای ادریس هم بسیار اغراق‌شده بود و سیر رشد شخصیتش بسیار غیرمنطقی بود و پایانش از این سیر رشد بدتر...

https://taaghche.com/audiobook/82450