بدو دجله بدو: روایت سفر به عراق

بدو دجله بدو: روایت سفر به عراق

بدو دجله بدو: روایت سفر به عراق

4.7
6 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

22

شابک
9786000353797
تعداد صفحات
264
تاریخ انتشار
1402/3/31

توضیحات

        عراق کشور دجله بود و بغداد شهر دجله. دجله مثل ماری از بالا تا پایین شهر خزیده بود؛ مثل پیچک روی دیوار؛ مثل زنجیر نازک گردنبندی که روی گردن دوشیزه جوانی پیچیده و زیباترش کرده بود. یاد حرف آدم‌هایی افتادم که در زمان صدام و با هزار مکافات راهی زیارت کربلا شده بودند. بغداد نقطه حساس سفر بود. گلی بود که جلاد توی مشتش داشت و نمی‌خواست چشم ایرانی جماعت به آن بیفتد. تمام مسیری که اتوبوس‌های زائران ایرانی از بغداد گذر می‌کرد، پرده‌ها باید کشیده بود و سرک کشیدن و دزدگی نگاه کردن به عروس صدام گناهی بود نابخشودنی. من اما حالا بعد از بیست و اندی سال خیره‌خیره به رخ این عروس زل زده بودم!
      

لیست‌های مرتبط به بدو دجله بدو: روایت سفر به عراق

نمایش همه
پادشاهان پیاده: خرده روایت هایی از زیارت اربعینبدو دجله بدو: روایت سفر به عراقسر بر خاک دهکده: روایت یک نویسنده از راهپیمایی اربعین به همراه چهار محافظش!

کوله بار اربعین

21 کتاب

پیاده روی اربعین از آن جنس وقایعی ست که چندان نمی شود در قاب روایت آورد ، هرچقدر کادر ببندی و داستان و خاطره و سفرنامه اش را تهیه کنی ، باز هم اندازه دریچه دوربین و پهنای قلم توست! یک قصه است از قصه میلیون ها انسان ... همان قصه را هم می شود با دلتنگی و دلنوشته طور نوشت ، می شود سفرنامه باشد ، می شود معارف دینی و تربیتی را چاشنی روایت کرد و حتی می توان با نمک طنز از اربعین گفت ... چرا که اربعین وسعت عجیبی دارد ، در همه این قالب ها جا می شود و هیچ یک‌از این قالب ها نیست! کتاب های اربعینی را با این نیت بخوانیم که انگیزه راهی شدن باشند.. یعنی روایت ها منشا انگیزه و خواستن باشند نه ملاک شناخت و قضاوت ، که برای درک مشایه باید کوله اربعینی آماده کرد ، عمود ها را لمس کرد ، جاده نجف تا کربلا را قدم زد و غبار راه را عمیق نفس کشید ... خاطره و سفرنامه : ۱ تا ۱۱ خاطرات با کمی چاشنی زنانه : ۱۲ و ۱۳(البته ۱۰ و۱۱ هم‌راوی خانم‌دارند‌ و کتاب شماره ۱۱ به عنوان خانمی که تنها راهی مشایه می شود جالب توجه و فکر می کنم بین‌ باقی روایت ها منحصر به فرد است) با نمکِ طنز : ۱۴ و ۱۵ درباره جایگاه و معرفت اربعین : ۱۶ تا ۱۸ کمی رمان : ۱۹ تا ۲۱ 💫کتاب های اربعینی ای برای نخواندن: _‌طوطی و تاول

17

پست‌های مرتبط به بدو دجله بدو: روایت سفر به عراق

یادداشت‌ها

          سفرنامه های خانم صفایی راد بزرگ شده اند! قد کشیده اند و به بلوغ رسیدن ... رشد من رو همیشه خوشحال می کنه (در هر موضوع و حیطه ای که باشه) و این بار وقتی خبر چاپ کتاب جدیدشون رو بشنوم خیلی زودتر دست به کار میشم برای تهیه و خواندنش. 

سفرنامه واقعا اربعینی بود. پر از جزئیات و تصاویر ‌‌. متن کشش خوبی داشت و پیوستگی که حلقه مفقوده سفرنامه های قبلی بود اینجا به طرز دلچسبی کافی و راضی کننده بود. نویسنده در روایت درونیات و اطلاعات تاریخی به تعادل رسیده بود و همین محل تمایز مشخصی از استانبولچی و حتی به صرف قهوه و پیتا .. بود‌‌.

اگر میخواستم سفرنامه اربعین بنویسم خودم هم یک همچین قاب روایتی داشتم. شبیه اربعین‌پرشور و پر پیچ و خم! ترکیب شرمندگی، خوشحالی، خستگی و‌حتی گم شدن ، در فضایی که معنویت مسیر با مزه مزه کردن خوراکی های عراقی در هم تنیده شده و جدا کردنشان چیز خاصی دستگیر آدم نمی کند!

از کتاب طوطی و تاول (تحفه نشر معارف!) خیلی دلگیر بودم ، که به اسم‌روایت‌اربعین‌، چه نگاه خشک و عجیبی را به مخاطب قالب می کند... اما این یکی اثری که خواندم دلگیری ام‌را با خودش برد. اگر از من بپرسی کتاب اربعینی نام ببر؟ بدو دجله بدو و پادشاهان پیاده را می گذارم توی دستت. می گویم امانت از طرف من، بخوان شان و راهی شو... سفرت به سلامت! سفر الی الله ...
        

7

مشغله‌های
          مشغله‌های کاری و خانوادگی فرصت کتاب‌خواندن را برایم محدود کرده. یک هفته درمیان معمولا مسافر تهرانم. از چند روز قبل برای ساعت ۴.۴۰ صبح بلیط گرفته‌ام، با این خیال که قبل جلسه چند ساعت فرصت دارم بخوابم. ساعت شروع جلسه، ۱۰صبح است. ساعت ۳.۳۰ بیدار می‌شوم. ۳.۴۵ آژانس آمده و ۴.۱۵ فرودگاه هستم.
 از دوستی خواهش کرده بودم کتاب بدو دجله بدو را از تهران برایم بخرد. خریده بود و سر راه تورقی کرده بود که ماحصلش شد دو هفته ماندن کتاب دست ایشان و خواننده اولش ایشان شد.
آنقدر لذت برده بود که بعد خودش داده بود خانمش بخواند.
جمعه که رفته بودیم تماشای سخنرانی سیدحسن در سینما، کتاب را آورد. چند صفحه را شنبه خواندم و دیدم شیرین است. شب قبل سفر تهران که دفتر و خودکار را از میز کارم می‌گذاشتم کیفم، کتاب را هم گذاشتم. هنگام نشستن روی صندلی هواپیما، کتاب را برداشتم و شروع کردم خواندن. هواپیما، فرودگاه، مترو، نمازخانه محل جلسه و سر جلسه.  ساعت ۱۰.۱۵ بود و ۱۵دقیقه گذشته از شروع که کتاب تمام شد و من یک سفر عراق با خانم معصومه صفائی رفته و برگشته بودم.
📕 سفر عراق 🇮🇶 آسان‌ترین سفر خارجی برای ایرانی‌هاست و اربعین هرسال موعدی است که با حقوق چند روز، یک ایرانی می‌تواند به سفر خارجی برود. جدای از اهمیت مسیر مشایه و خود مزارهای ائمه، سفر عراق می‌تواند همراه با سیر در فرهنگ و جامعه این کشور همراه باشد که برای  اکثریت قریب به اتفاق ایرانی‌ها اینطور نیست.
نویسنده کتاب، علاوه بر شهرهای زیارتی چندین شهر عراق از جمله بغداد و آثار فرهنگی و تاریخی آن را گشته و درون این مردم زندگی کرده و مشاهدات خود را نگاشته. همراهی آقای همسفر نویسنده باعث همراه شدن عکس با متن شده.
        

5