بدو دجله بدو: روایت سفر به عراق
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
2
خواندهام
11
خواهم خواند
22
توضیحات
عراق کشور دجله بود و بغداد شهر دجله. دجله مثل ماری از بالا تا پایین شهر خزیده بود؛ مثل پیچک روی دیوار؛ مثل زنجیر نازک گردنبندی که روی گردن دوشیزه جوانی پیچیده و زیباترش کرده بود. یاد حرف آدمهایی افتادم که در زمان صدام و با هزار مکافات راهی زیارت کربلا شده بودند. بغداد نقطه حساس سفر بود. گلی بود که جلاد توی مشتش داشت و نمیخواست چشم ایرانی جماعت به آن بیفتد. تمام مسیری که اتوبوسهای زائران ایرانی از بغداد گذر میکرد، پردهها باید کشیده بود و سرک کشیدن و دزدگی نگاه کردن به عروس صدام گناهی بود نابخشودنی. من اما حالا بعد از بیست و اندی سال خیرهخیره به رخ این عروس زل زده بودم!
لیستهای مرتبط به بدو دجله بدو: روایت سفر به عراق
نمایش همهپستهای مرتبط به بدو دجله بدو: روایت سفر به عراق
یادداشتها