بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

جامعه شناسی خودمانی؛ چرا درمانده ایم

جامعه شناسی خودمانی؛ چرا درمانده ایم

جامعه شناسی خودمانی؛ چرا درمانده ایم

3.5
39 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

80

خواهم خواند

15

تولستوی، این بزرگ مرد پهنه انسانیت، سخنی دارد با این مضمون: باید از گفتنی هایی گفت که احتمالا بسیاری آن را می دانند ولی جرئت ابراز آن را حتی برای خودشان ندارند. بنابراین اگر ابراز شرمساری و بی نظری ام را درباره کلمه ‹‹جرئت›› بپذیرید باقی خواهد ماند حرف هایی که هم من می دانم و هم به احتمال خیلی زیاد شما، و قصد نهایی این کتاب نیز تنها مروری است بر همین حرف ها، حرف هایی درباره خودمان، درباره جامه ایرانی و یا به عبارتی درد دلی است خودمانی. این دود سیه فام که از بام وطن خاست از ماست که بر ماست وین شعله سوزان که برآمد ز چپ و راست از ماست که برماست جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم با کس نسگالیم ازخویش بنالیم که جان سخن این جاست از ماست که بر ماست ما کهنه چناریم که از باد ننالیم بر خاک ببالیم لیکن چه کنیم، آتش ما در شکم ماست از ماست که بر ماست

یادداشت‌های مرتبط به جامعه شناسی خودمانی؛ چرا درمانده ایم

            ما را مثل عقرب بار آورده اند ... ! مثل عقرب!
ما مردم ، صبح که سر از بالین برمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم ، مدام همدیگر را می گزیم !
بخیلیم ؛ بَخیل! 
خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند ، مثل این است که گوشت تن ما را می جود !
تنگ نظریم ما مردم ... تنگ نظر و بخیل.
بخیل و بدخواه... وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد ، انگار خیال ما راحت تر است !
وقتی می بینیم کسی محتاج است ، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!

بی شک تنها مجلدی که آیینه ای پیش چشم ما ایرانیان می گیرد جامعه شناسی خودمانی حسن نراقی نیست، چه بسیار کتبی که کمر بر نقد اخلاقیات این مردم بسته است و خلقیات حداکثری و حداقلی شان را واکاویده است؛ خلقیات ما ایرانیان (محمد علی جمالزاده) ما چگونه ما شدیم (صادق زیباکلام) جامعه شناسی نخبه کشی ( علی رضا قلی) غرب زدگی (جلال آل احمد) فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی(غلامعلی حداد عادل) و بسیار بسیار کتب دیگر همه آثار بدین گونه اند.
آثاری که به آنها اشاره شد تنها چندی از آثار به تعبیری تحقیقی و جامعه شناختانه است که فرهنگ انسان ایرانی و خواستگاه فرهنگی آن که البته فقط و فقط به فلات ایران محدود نمی شود را وا می کاود و سعی بر آن دارند تا چهره ای درخور و واقعی از فرهنگی ایرانی زادگان را پیش چشمشان گیرند.
سطرهای آغازین این نوشته به نقل قسمتی از داستان کلیدر می پردازد که محمود دولت آبادی آن را داستان سرگشتگی این مردم سالخورده می داند؛ این سطور بیانگر این است که جدای از تمامی آن آثار تحقیقی و جامعه شناختی و حتی روانشناسانه که چه ایرانی زادگان خود آنها را نوشته اند و چه مستشرقینی فراز و فرودهای فرهنگی این خطه را به کاغذ آورده اند که حتی در جامعه شناسی خودمانی حسن نراقی هم بارها و بارها از کتب و آثار این مستشرقین سخن به میانه می آید، جدای از تمام این آثار، ادبیات داستانی ما، شعر ما و حتی موسیقی ما آیینه تمام نمایی از کمّی ها و کاستی های فرهنگی قومی پیر و سالخورده است که رنسانس و رفرم را سخت به اندرونی اش راه می دهد.
جامعه شناسی خودمانی اما از آن روی در بین تمامی این آثار اقبالی دو چندان یافته که به زبانی عامیانه و با قشر میانه جامعه و البت که جوانان کمتر کتاب خوانده سخن ساز می کند و چونان جذاب بر پیکر فرهنگی این قوم می پیچد که لرزه بر اندام و افکار و حتی اعمال خواننده اش بیاندازد؛ اما حسن نراقی در به اقبال عمومی رساندن جامعه شناسی خودمانی دقیقا از خصوصیتی سود می برد که خود بر آن می تازد و سعی بر آن دارد تا به چالشش بکشد؛ درست است ( همه چیز دانی ما ایرانیان ) جامعه شناسی خودمانی را تا چاپ بیست و چندم به پیش می کشد و بر توسن صنعت چاپ کژدار و مریض ایران می نشاند؛ حسن نراقی تکنیکی را در نگارش جامعه شناسی خودمانی به کار گرفته است تا خواننده را بر آن دارد بعد از خواندن هر فصل و تیتر هر سرفصل، خصلت همه چیز دانی ایرانی اش تکانی بخورد و از لذت سرشارش کند و حتی زمزمه ای زیر لبش بنشاند که: ( من که میدانستم و یا هزار با من این را گفته ام) 
چنین است که خواننده ایرانی از خواندن کتابی که تمام زیر و زبرش را به تیغ نقد می کشد حتی لذت هم می برد، چون بر اخلاقیاتی می تازد که همواره و همواره نسلی به نسل قبل از خود ایراد می داشته است؛ از همین روست که خصلت همه چیز دانی مان و برتری جویی مان را قلقلک می دهد تا از بعد از خواندن کتاب به عنوان مخاطب با خود بگوییم: ( دیدی میگفتم)
به زعم من جامعه شناسی خودمانی چون اسم بی ادعایش که حسن نراقی با زکاوت انتخابش کرده است تا خود از تیغ نقد نقادان بگریزد، خودمانی است؛ چرا که هم او ایرانی است و تحمل نقد را ندارد و هم مخاطبش ایرانی است و تمامی زیر و زبر نوشته اش را بی هیچ رحمی و البت که بی هیچ مطالعه ای به نقد می کشد؛ جامعه شناسی خودمانی را نمی توان اثر تحقیقی و آکادمیک به حساب آورد که بتواند چون رفرنسی در آثار پژوهشی مورد استفاده قرار گیرد ؛ جامعه شناسی خودمانیِ حسن نراقی شاید بیش از حد خودمانی است و همین سبب این شده تا در نقد فرهنگ عامه خصلت ایرانیت را نتواند به کناری وا نهد و در اکثر سرفصل ها لا اله را بگوید و الی الله را خیر.
با تمام احترامی که برای اثر ارزشمند حسن نراقی قائلم، کتابی که پتانسیل آن را دارد تا عده ای را اگر هم نتواند کتاب خوان کند حداقل در اندیشه کتاب خواندن بیاندازد؛ اما آثار دیگری چون جامعه شناسی نخبه کشی، ما چگونه ما شدیم و خلقیات ما ایرانیان را آثاری با پایه هایی محکمتر می دانم و جامعه شناسی خودمانی حسن نراقی را جز درد دلی خودمانی نمی بینم و نمی دانم؛ همانطور که نگارنده اثر نیز با انتخاب چنین نامی برای کتاب چنین منظوری را در سر می پرورانده است.
برتولت برشت جایی می نویسد: آنکس که حقیقت را نمی داند ابله است، ولی آن کس که می داند و پنهانش می کند یک جنایتکار؛ و به همین روست که جامعه شناس خودمانی اثری ارزشمند است، چرا که حقیقت را هرچند بسیار خودمانی و به هر طریقی خاص اما بیان می کند و سعی در پوشانیدنش ندارد.

تاريخ اين ايام را 
هر کس که خواهد خواند، 
جز اين سخن از ما نخواهد راند:
اين نسل سر در گم،
بر توسن انديشه‌هاشان لنگ،
فرسنگ در فرسنگ
جز سوی ترکستان نمی‌رانند
تاريخ پيش از خويش را باری  نمی‌خوانند
          
            حرف دل؟!

متن پیش‌رو همانند خود کتاب که نویسنده آن ادعای علمی و تحقیقاتی بودن ندارد و صرفا آن را درد دل می‌داند، حرف دلی بیش نیست! سخنی که از دل بر آید...

کتاب حاضر را چند سال پیش یک دانش‌جوی جامعه شناسی به من معرفی کرد و همین باعث یک برتری نسبی در مقایسه با سایر کتب معرفی شده بود. ابتدا ذهنیتی مثبت نسبت به کتاب داشتم اما وقتی نظرات را در مورد آن خواندم، به منفی گرایید؛ چه کنم که کنار گذاشتن پیش‌فرض‌های ذهنی تقریبا غیر ممکن است. نظرم اما در بخش‌های مختلف کتاب میان مثبت و منفی در نوسان بود.

عنوان کتاب کمی با اغراق انتخاب شده؛ محتوای کتاب شامل چند نقد اجتماعی به رفتار و طرز فکر مردم ایران است که از همان مقدمه کتاب هم شروع می‌شود و با تسامح زیاد عنوان جامعه شناسی برای آن انتخاب شده است.
هیچ کس بی دامنِ تَر نیست لیکن پیش خلق
باز می‌پوشد و ما بر آفتاب افکنده‌ایم


نمی‌دانم فضای آن‌سال‌ها که کتاب نوشته شده (اواخر دهه هفتاد) به چه شکل بوده اما هم‌اکنون به سال ۱۴۰۲، ما مردم ایران به اندازه کافی به ضعف‌ها (معلول‌ها و نه علت‌ها) آگاهیم و چه بسا گاهی به خود تحقیری هم دست می‌زنیم؛ شاید وضع امروز هم تا حدودی اثر به اصطلاح روشن‌گری‌های امثال این کتاب باشد اما با قسمت خود تحقیری‌اش چه کنیم؟ از طرفی مشتاقم نظر به روز جناب نویسنده را بدانم و از طرفی هم با توجه به سطح کتاب امیدی به کسب شناخت بیشتر ندارم.

در همان مقدمه کتاب جناب نراقی درباره نبود کتاب‌های انتقادی از رفتارهای فردی و اجتماعی‌مان در بازار ‌می‌گویند؛ خدا رو شکر نقدشان موثر افتاده و امروزه به هر کتاب‌فروشی که سر بزنی، کتاب‌های روان‌شناسی و موفقیت به چشم می‌خورد! کتاب‌های به شدت فاخری که جای خود را در بساط دست‌فروش‌های خیابانی هم باز کرده‌اند. از «گوسفند نباشیم» و «بی‌شعوری» گرفته تا «شدن» و «باشگاه نمی‌دانم چند صبحی‌ها» و «غورباقه‌ات را قورت بده» و چه چه! چه‌قدر که نویسندگان به فکر اصلاح رفتار و موفق و پول‌دار شدنمان هستند!

از طرفی خود نویسنده اعتراف می‌کند که نکات مثبتی در ما وجود دارد ولی ایشان فقط در پی بازتاب نکات منفی هستند چون به اندازه کافی به نکات مثبت پرداخت شده است! شاید منظور و مقصود ایشان تعدیل نگاه و حرکت به سمت واقع‌بینی باشد اما خواه و ناخواه وارد همان چرخه افراط و تفریط و نگاه صفر و صدی شده است. 

موجز و ساده نویسی، مفصل و دقیق نویسی را نفی نمی‌کند؛ هرکدام به جای خود. از طرفی ساده سازی مفاهیم لبه باریکی با عقیم کردن یک علم و دانش دارد. در صورتی که از حد بگذرد منجر به همان توهم آگاهی می‌شود که نویسنده به آن نقد کرده است.

ارائه راه حل به کنار، خبری از ریشه یابی مشکلات نیست. البته خود نویسنده در مقدمه کتاب اذعان کرده که در نه پی ارائه راه حل و نه در پی چرایی است، بلکه فقط مقصودش شناساندن است. اما به نظرم شناساندن صرف یک قضیه و عدم ذکر دلیل و ریشه‌یابی آن، جز فراهم ساختن امکان انحراف، نتیجه مفیدی نخواهد داشت. 

ساده سازی و سطحی‌نگری به مسائل، تعمیم مشکلات و ایجاد قائده، توسل به جهل، قیاس اشتباه و... از جمله تکنیک‌هایی است که نویسنده برای القای مطالب خود از آن بهره برده است؛ نمونه این چنین تحلیل‌هایی را حتی بهتر در صف نانوایی یا در تاکسی می‌توان یافت! جالب این‌جاست که خود نویسنده به این سبک اظهار نظر در همه مسائل انتقاد می‌کند اما خودش گرفتار آن شده است. 

به اعتراف خود نویسنده : «این نوشته بیشتر جنبه یک درد دل را خواهد داشت تا یک اثر مدعی و به اصطلاح تحقیقی»! نهایتا اگر از خواندن ناله‌های هر روزه در شبکه‌های اجتماعی خسته شده‌اید و می‌خواهید به صورت کمی فرهیخته‌تر! چنین مطالبی را دنبال کنید، این کتاب گزینه مناسبی است.

تناقض‌گویی نیز در بعضی از بخش‌های کتاب دیده می‌شود؛ در جایی نوک پیکان انتقاد را به سمت تحصیل کرده‌ها و عنوان‌دارها می‌گیرد و در جایی با دقت و آب و تاب، القاب دکتر و مهندس همان تحصیل‌کرده‌ها که کتابش را تایید کرده‌اند را عنوان می‌کند.

برخلاف نویسنده، مفهوم «ما» خیلی فراتر از چند رذیله اخلاقی مکتوب شده توسط ایشان است؛ مجموعه‌ای از تفکرات، فرهنگ و آداب و رسوم که در نهایت منجر به تشکیل یک تمدن می‌شوند را می‌توان مفهوم «ما» دانست.

همه این موارد نشان‌دهنده این است که جناب نویسنده شناخت چندان درستی از جامعه ایرانی ندارد؛ لازم نیست برای اثبات بد بودن یک ویژگی اخلاقی دنبال شاهد و مثال باشیم تا مجبور شویم با تکیه بر مغلطه آن را به جامعه‌ای نسبت بدهیم و بعد بگوییم خب مردم بیایید این را ترک کنیم! البته که خیلی از انتقادات مطرح شده توسط ایشان را قبول دارم.

خلاصه قریب به ۱۵۰ صفحه کتاب را خدمتتان عرض می‌کنم: مشکل از خود ما مردم است؛ نه از شاه و وزیر و وکیل و نه از استعمار و غرب و شرق. این‌که اخلاق مردم و حاکمان مشابه هم هست و تاثیر زیادی از هم می‌گیرند، ایده اصلی کتاب است که تا حد زیادی با آن موافقم. مفید کتاب البته همان عناوین ذکر شده در فهرست است و سایر مطالب فایده و ارزش استنادی چندانی ندارد. 

 اگر قرار باشد قائل به تاریخ مصرف برای کتاب‌ها باشیم، احتمالا این کتاب جز تاریخ مصرف گذشته‌ها قرار بگیرد؛ لااقل بخش‌هایی از کتاب منقضی شده است. البته دغدغه نویسنده در شناخت و شناساندن مشکلات امروز جامعه ایران بسیار خوب است. شاید با خواندن کتاب ذهن مخاطب کمی قلقلک شود و به فکر مطالعه و شناخت بیشتر خود و جامعه‌اش بیفتد.