دمیان
در حال خواندن
6
خواندهام
176
خواهم خواند
77
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
هرمان هسه کتاب «دمیان» را با فاصله ناچیزی از پایان جنگ جهانی اول نوشت. این رمان را می توان آینه تمام نمای اندیشه هسه دانست. از جمله مفاهیمی که در این رمان به چشم می خورند، می توان به رمانتیسم آلمانی، عرفان شرقی و اندیشه های یونگ و نیچه اشاره کرد. این رمان درباره سال های جوانی خود هسه است که در صفحات آن، خود را امیل سینکلر می نامد. این نام در واقع تخلص ادبی هرمان هسه بود.از متن: افسون شده و مبهوت نشسته بودم. البته هیچ نمی توانستم به کسی مانند خانم یاگلت عشق بورزم، اما افزون بر آن، این امر اصلا در عقل هم نمی گنجید. به نظر می رسید، سرچشمه هایی از لذت جویی، دست کم برای مسن ترها، وجود دارد که من هرگز خوابش را هم نمی دیدم. در این میان ساز مخالفی وجود داشت که در قیاس با باور من نسبت به عشق، حسی سطحی تر و پست تر می نمود، اما واقعیت داشت. زندگی بود و ماجراجویانه می نمود. کسی که کنارم نشسته بود، همه این ها را آزموده و آن ها را طبیعی یافته بود.گفت وگویمان اندکی فروکش کرده و چیزهایی از دست رفته بود. من دیگر آن پسرک رند خوش گفتار نبودم، بلکه دیگر بچه ای شمرده می شدم که پای صحبت مردی نشسته است. اما همچنین در مقایسه با زندگی من در چندماه گذشته، این هم صحبتی گرانبها و همچون میوه ای بهشتی بود. افزون بر این، همان گونه که رفته رفته حس کردم، نشستن در این میکده و آنچه درباره اش سخن می راندیم، هیچ یک مجاز به شمار نمی آمد. هر کدام از این ها در مذاقم، مزه ای از روح و طغیان داشت.هنوز نیز آن شب را به روشنی به یاد می آورم. هنگامی که هر دو دیروقت زیر سوسوی چراغ های گازی در شبی خیس و سرد به سوی خانه می رفتیم، من برای نخستین بار مست بودم. این وضعیت چندان زیبا نبود. وضعیتی بود آکنده از زجر و عذاب، اما همین در عین حال جذاب بود و شیرین؛ در واقع گونه ای سرکشی و خوشباشی گری، زندگی و روح را در خود داشت. بک، متهورانه، سنگینی ام را بر دوش کشید. هرچند سرزنش کنان و با زبانی گزنده، ناشی تازه کار می نامیدم، مرا افتان و خیزان به خانه حمل کرد. موفق شدیم از پنجره ای نیمه باز در راهرو، پنهانی به داخل بخزیم.
پستهای مرتبط به دمیان
یادداشتها
1402/6/5
7
1402/4/23
15
1402/8/29
2
1402/9/29
نشر افق، ترجمه ی رضا نجفی (همراه با تفسیر) یکی از بهترین کتاب هایی بود که تا الان خوندم. هسه کار شرح احساسات درونی رو به خوبی تمام توی این کتاب نشون میده. تقریبا میتونم بگم عناصر خارجی تاثیر خیلی کمی توی داستان دارن، و تمرکز کتاب روی عناصر درونیه. اگر درباره ی هسه تحقیق کنید یا اینکه تفسیر دمیان رو بخونید، متوجه میشید که هسه از متفکران بزرگی تاثیر گرفته. از جمله، باید حتما به نیچه و یونگ اشاره کرد. من به وضوح اندیشه های نیچه و یونگرو به صورت ترکیب شده توی داستان شاهد بودم. از رنگ و بوی مذهبی داستان نباید غافل شد، با این تفاوت که در آخر یک جور های مفهوم مذهب در هم میشکنه. هسه معتقده که راه هر کس جداست. نماد ها در این کتاب زیاد هستن. چه بسا که متوجه مفهوم نشید اگر نماد ها رو پیدا نکنید. تنها ایرادی که از نظر من وجود داشت، این بود که هسه یه جاهایی زیاد از حد فهم ماجرا رو به خود خواننده واگذار کرده بود. در صورتی که اگر فقط یکم توضیح میداد به زیبایی داستان اضافه میشد. (مثلا تا حدودا آخر کتاب، شما متوجه نمیشید که دمیان و حوا و کرومر اصلا آدم های خارجی نیستن، درون سینکلر زندگی میکنن و نماد های یونگی وجودش هستن. )
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
16
1401/9/17
23
1403/5/28
3