جعبه ی پرنده: چشمانت را باز کن

جعبه ی پرنده: چشمانت را باز کن

جعبه ی پرنده: چشمانت را باز کن

جاش ملرمن و 2 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

جهانی را فرض کنید که «دیدن» از شما قاتلی بی رحم می سازد؛ پس باید سعی کنید که چشم بند بزنید تا چیزی به چشم تان نیاید. این کتاب توصیف چنین جهانی است و شخصیت هایی که در چنین جایی گرد هم آمده اند تا با کمک هم زنده بمانند. آنها در خانه ای زندگی می کنند که همه پنجره های آن پوشانده شده چون دیدن هر آنچه در بیرون است آنها را به یک قاتل تبدیل می کند یا به راون پریشی که به وحشتناک ترین شکل خودکشی می کند. اما در این جهان مادری هم هست که سعی در بزرگ کردن دو فرزندش و نجات آنان در چنین دنیای آخرالزمانی را دارد. مادر با یافتن کوچک ترین روشنایی و کورسوی امید، راه خود را از دل تاریکی ها پیدا می کند و هرگز ناامید نمی شود؛ در تاریک ترین لحظات، عشق و روشنایی را در می یابد. داستان نشان می دهد در موقعیت هایی این چنینی که اکثر انسان ها، خودخواه می شوند وانسانیت را از یاد می برند، هستند کسانی که باطن زیبایی دارند و برای دیگران از خود گذشتگی می کنند، هرچند کم یابند.