معرفی کتاب داشتن و نداشتن اثر ارنست همینگوی مترجم احسان لامع

داشتن و نداشتن

داشتن و نداشتن

ارنست همینگوی و 2 نفر دیگر
3.4
34 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

51

خواهم خواند

26

ناشر
گیوا
شابک
9786004515085
تعداد صفحات
238
تاریخ انتشار
1399/10/22

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
در سالهای دشوار و پر آشوب ده 1930 در پی بحران بزرگ اقتصادی آمریکا،هری مورگان،پلیس سابق و ناخدای خشن و تکرو آمریکایی،میکوشد با قایقش و مهارتش در دریانوردی خانواده خود را از تیره روزی برهاند.سواحل هاوانا و جزیره کی وست:آبهای پر تلاطم تنگه فلوریدا...برخی از درخشان ترین و ناگوارترین و عمیقترین صحنه هایی را که همینگوی به عمرش توصیف کرد در داشتن و نداشتن میتوان یافت:صحنه وحشیانه و تکان دهنده آغاز رمان روایت استادانه ماهیگیری در گلف استریم و توصیف به یاد ماندنی نیزه ماهی باشکوهی که میگریزد:سرنوشت غافلگیر کننده آقای سینگ قاچاقی و بی رحم و آراسته چینی گفتگوی هری مورگان با انقلابیهای مسلح و خشن و کم حرف کوبایی و متراکم شدن نیروی خصومت و عصیبیتی مهیت و ویران گر در فضای داستان:قایق های تفریحی مجل ثروتمندان و وقار و تشخص ظاهری و تباهی روح در هم شکسته داروتی هالیس همسر زیبای کارگردان مشهور هالیوود و در ورای همه اینها جریان عمیق و پنهان و نیرومند گلف استریم که همچون تمثیلی از عظمت هولناک و بی اعتنای هستی مانند رودخانه عظیمی از دل داستان میگذرد.

      

یادداشت‌ها

          اگر با ترجمه‌های درخشان نجف دریابندری از دو رمان مشهور همینگوی، «وداع با اسلحه» و «پیرمرد و دریا»، کیف دنیا را برده‌اید، حتماً دلتان می‌خواهد کتاب‌های دیگری از همینگوی بخوانید. بازار کتاب پر است از ترجمه‌های نامرغوبی که از داستان‌های این نویسنده‌ی امریکایی منتشر شده، ولی شما که با ترجمه‌های دریابندری خاطره‌بازی کرده‌اید به‌حتم سراغ این ترجمه‌ها نمی‌روید! مجله‌ی شهر کتاب سه رمان «داشتن و نداشتن»، «آن سوی رودخانه، زیر درختان زیتون» و «خورشید هم‌چنان می‌دمد» را با ترجمه‌ی احمد کسایی‌پور (نشر هرمس) پیشنهاد می‌کند. 


ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی هشتم، سال ۱۳۹۵.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


در سال‌های دشوار و پرآشوب دهه‌ی 1930، در پی بحران بزرگ اقتصادی امریکا، هری مورگان، پلیس سابق و ناخدای خشن امریکایی، تلاش می‌کند با مهارتش در دریانوردی خانواده‌اش را از خطر برهاند. بسیاری از طرفداران همینگوی عقیده دارند درخشان‌ترین و ناگوارترین و عمیق‌ترین توصیف‌های او در این رمان نوشته شده. 


ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی هشتم، سال ۱۳۹۵.
        

1

با هری مور
          با هری مورگان در بهار و پاییز و زمستان 
در دریا پارو بزنید و در خاک آمریکا نوشیدنی بنوشید:

«داشتن و نداشتن» از همینگوی، تجربه‌ی دلپذیری از خوانش یک رمان عاری از لفاظی و استعاره‌های پیچیده است. سلیس و روانی داستان به دریافت بهتر مخاطب در احساسات شخصیت‌های رمان کمک کرده است. هرچند تلاطم جریان گلف استریم را می‌توان استعاره‌ای از لحظه‌های دانست که آدمی باید به تصمیمی که گرفته است، عمل کند. هرچند دور و دشوار. 

رویداد‌های داستان «داشتن و نداشتن» بیشتر در بستر گفتگونویسی و تک‌گویی‌های فردی اتفاق می‌افتد. و این رویکرد، برخاسته از پختگی و تشخّصِ سبکی همنیگوی است که رفته رفته بستری مناسب را برای تولد «پیرمرد و دریا» فراهم می‌سازد.

همچنین نویسنده، اطلاعات سرراستی راجع به شخصیت‌ها و جریان داستان به خواننده‌ی کتاب نمی‌دهد. بلکه در حین خوانش، نویسنده طوری با این مسئله برخود می‌کند که انگار خواننده دانای کل داستان است و از پیش در جریان گره‌های داستان قرار گرفته است. این در حالی است که درک و دریافت خواننده، در راستای گفتگو نویسی‌ هنرمندانه‌ی همینگوی و منظره پردازی‌های او در گستره پهناور رمان، به تدریج و با کشف گره‌های داستان، نمایان می شود. این موضوع سرگذشت هری مورگان را به پاره‌ای از معرفت و وجود خواننده بدل می‌کند تا مخاطب حقایق داستان را در خود جستجو کند.

با این حال -با احترام به ارنستِ عزیز- بعضی از شخصیت پردازی‌ها به نسبت ضعیف‌تر از دیگر شخصیت‌های داستان است. مثلا در شناخت ریچارد گوردون، چه از نظر شخصیت‌پردازی و چه از نظری داستانی -که به نظر نقطه‌ی مقابل اخلاقی هری مورگان است- مخاطب دریافت کاملی از او نمی‌یابد. باری، نمی‌توان از هنرمندی همینگوی در دیالوگ‌نویسی گذشت. خاصه اینکه، اتفاق‌های شگفت داستان در گفتگو‌های بین هری مورگان با شخص مقابلش شکل می‌گیرد. خواه در پشت میزِ بار در کافه‌ی فِردی باشد یا روی قایق هری.
 
از طرفی پس از هر موفقیت یا شکست‌ شخصیت‌ها در داستان، شاهد منظره‌پردازی‌هایی سینمایی هستیم؛ و هر بار که مورگان پا روی عرشه می‌گذارد، دورنمای هاوانا یا فلوریدا را به تماشا می‌نشینم تا همینگوی شگفتی گلف استریم و اتفاقات رمان را سینمایی‌تر برای ما ترسیم ‌کند. به نظر می‌رسد، شگفت انگیز‌ترین -و در عین حال تراژیک‌ترین- تصویر‌پردازی همینگوی در «داشتن و نداشتن» زمانی است که قایق توپدار گارد ساحلی، قایق هری را به  دنبال خود یدک می‌کشد و به بندرگاه کی‌وست می‌برد تا خواننده متاثر از نقاط پایانی رمان، اوضاع و احوال دشوار زندگی مردم آمریکا را در دهه 30 ، به تماشا بنشید.

▪️
ترجمه‌ی روان و خیلی خوبی از انتشارات هرمس پیش رویم بود که نتیجه‌ی زحمت آقای احمد کسایی‌پور است. نکته‌ای که بیشتر توجه‌ام را جلب کرد، بخش‌هایی بود که -احتمالا به دلیل ممیزی - حذف‌شده، اما مترجم با گذاشتن علائمی، ما را از حذف آن جمله‌‌‌ها یا بند‌ها آگاه کرده‌ است. 
هرچند در روند داستان خللی ایجاد نکرده بود.
        

12

          به نام او

در دوره‌ای که کتابهای همینگوی را سر دست گرفته‌ام و می‌خوانم، «داشتن و نداشتن» را برای بار دوم خواندم. در همان مرتبه اول هم از این رمان خوشم آمده بود و دریافته‌ بودم که با یک شاهکار ادبی روبرو هستم. این مرتبه هم این احساس را داشتم بلکه بیشتر. و همچنین ظرایفی از این رمان به چشمم آمد که در خوانش اول از نظرم دور مانده بود.

همینگوی «داشتن و نداشتن» را در اوج پختگی نوشته است؛ در ۳۸ سالگی. رمانی که از جهت فنی هم از رمان‌ها و داستان‌های پیش از آن برتر است و هم از آثار پس از آن. به نظر این کمترین؛ «داشتن و نداشتن» فنی‌ترین اثر همینگوی است، البته ناگفته نماند که من دو رمانش را هنوز نخوانده‌ام؛ «آن‌سوی رودخانه در میان درختان» و «ناقوس‌ها برای که به صدا درمی‌آیند». بنده «وداع با اسلحه» را غریزی‌ترین اثر او، « داشتن و نداشتن» را فنی‌ترین اثر او می‌دانم و «پیرمرد و دریا» را رسیدن این دو خط به هم و شاهکار او می‌شسم، رمانی که فنی و ساختارگرا هست ولی چنان غریزی نوشته شده که تکنیک‌های نویسنده به‌راحتی قابل تشخیص و پیگیری نیست. این نظر من است خودتان بروید کتابها را بخوانید و نظرتتان را در این باره ثبت کنید. 

«داشتن و نداشتن» تنها اثر همینگوی است که داستانش در امریکا می‌گذرد و مستقیما به مسائل این کشور مربوط می‌شود. داستان در جنوبی‌ترین نقطه از امریکا در ایالت فلوریدا می‌گذرد و داستان مرد ماهیگیری به نام هری مورگان است که با قایق خود در جزایر جنوب امریکا به کار مشغول است و بعضی مواقع علاوه بر ماهیگیری به قاچاق مشروب از کوبا به امریکا نیز می‌پردازد، توجه داشته باشید که در سالهایی که داستان روایت می‌شود مصرف الکل در امریکا ممنوع بوده است. باری هری مورگان مردی قوی هیکل، تندخو و در عین حال پاک‌نهاد است که برای در آوردن درآمد کافی برای خانوده‌اش تلاش می‌کند ولی مشکلات مالی سبب می‌شود که او پولش را از راه‌های دیگری درآورد که داستان اصلی «داشتن و نداشتن» است.

ارنست همینگوی در «داشتن و نداشتن»  تمایلات سوسیالیستی‌اش را بروز می‌دهد. اصلا عنوان رمان هم همین امر را نشان می‌دهد. همینگوی در این رمان بعد از اینکه داستان ناداری و نداشتن هری مورگان را تا فصل دهم، تقریبا دو سوم کتاب، جلو می‌برد به‌یکباره او را رها می‌کند و به شرح زندگی متمولانه افرادی در همان منطقه، یعنی جزایر کی‌وست، نمی‌پردازد و تفاوت طبقاتی و داشتن و نداشتن مردمان را نشان می‌دهد در سه چهار فصل شخصیتهایی وارد رمان می‌شوند که ربطی به داستان اصلی ندارند و اصلا می‌شد آنها را در این رمان نیاورد و مثلا آن  را در داستانی کوتاه روایت کرد. ولی این شخصیتها بخصوص «ریچارد گوردون» چنان جذاب و به‌یادماندنی هستند که رنگی دیگر به «داشتن و نداشتن» داده‌اند و داستان زندگی‌شان انتقال آن مفهومی را که مدنظر همینگوی بوده میسر کرده است.
 
نکته دیگری که از «داشتن و نداشتن» دستگیرم شد این است که همینگوی نه تنها در این اثر بلکه در بیشتر آثارش خود را و طبقه‌ای که در آن قرار دارد، هجو می‌کند. هجوی جانانه و قابل ستایش. او با وارد کردن ریچارد گوردون به داستان که نویسنده‌ای روشنفکر است هجوی تمام عیار از نویسندگان و روشنفکران امریکایی ارائه می‌دهد. فصل سیزدهم که به مکالمه ریچارد و  زنش اختصاص دارد از این جهت شاهکار است.

و اما نکته آخر در مورد همینگوی و این رمان اینکه، او هم در اینجا و هم در آثار دیگرش بروزدهنده و ترسیم‌کننده تمایلات و نفسانیات مردها است. و چنان استادانه چنین کاری می‌کند که بعید می‌دانم نویسنده دیگری بتواند با او رقابت کند. در تمام داستان‌های او خور و خشم و شهوت موضوعیت دارد. گویا او در داستان‌هایش هم به دنبال به رخ کشیدن مردانگی‌اش است. یکی از شخصیتهای ماندگارش که تمام این وجوه را در خود دارد هری مورگان است. شخصیتی که در نسخه سینمایی رمان به کارگردانی هاوارد هاکس و بازی همفری بورگارت مضحک نشان داده شده و با بازی داریوش ارجمند در «ناخدا خورشید» تقوایی بسیار درست و به‌اندازه به تصویر کشیده شده است. اصلا این دو فیلم با هم قابل مقایسه نیستند از بس که «ناخدا خورشید» خوب است، و به نظر من یکی از بهترین فیلم های اقتباسی تاریخ سینما، و از بس که فیلم هاکس بد است.
        

28