یادداشت مبین مقتدر پرمهر

با هری مور
                با هری مورگان در بهار و پاییز و زمستان 
در دریا پارو بزنید و در خاک آمریکا نوشیدنی بنوشید:

«داشتن و نداشتن» از همینگوی، تجربه‌ی دلپذیری از خوانش یک رمان عاری از لفاظی و استعاره‌های پیچیده است. سلیس و روانی داستان به دریافت بهتر مخاطب در احساسات شخصیت‌های رمان کمک کرده است. هرچند تلاطم جریان گلف استریم را می‌توان استعاره‌ای از لحظه‌های دانست که آدمی باید به تصمیمی که گرفته است، عمل کند. هرچند دور و دشوار. 

رویداد‌های داستان «داشتن و نداشتن» بیشتر در بستر گفتگونویسی و تک‌گویی‌های فردی اتفاق می‌افتد. و این رویکرد، برخاسته از پختگی و تشخّصِ سبکی همنیگوی است که رفته رفته بستری مناسب را برای تولد «پیرمرد و دریا» فراهم می‌سازد.

همچنین نویسنده، اطلاعات سرراستی راجع به شخصیت‌ها و جریان داستان به خواننده‌ی کتاب نمی‌دهد. بلکه در حین خوانش، نویسنده طوری با این مسئله برخود می‌کند که انگار خواننده دانای کل داستان است و از پیش در جریان گره‌های داستان قرار گرفته است. این در حالی است که درک و دریافت خواننده، در راستای گفتگو نویسی‌ هنرمندانه‌ی همینگوی و منظره پردازی‌های او در گستره پهناور رمان، به تدریج و با کشف گره‌های داستان، نمایان می شود. این موضوع سرگذشت هری مورگان را به پاره‌ای از معرفت و وجود خواننده بدل می‌کند تا مخاطب حقایق داستان را در خود جستجو کند.

با این حال -با احترام به ارنستِ عزیز- بعضی از شخصیت پردازی‌ها به نسبت ضعیف‌تر از دیگر شخصیت‌های داستان است. مثلا در شناخت ریچارد گوردون، چه از نظر شخصیت‌پردازی و چه از نظری داستانی -که به نظر نقطه‌ی مقابل اخلاقی هری مورگان است- مخاطب دریافت کاملی از او نمی‌یابد. باری، نمی‌توان از هنرمندی همینگوی در دیالوگ‌نویسی گذشت. خاصه اینکه، اتفاق‌های شگفت داستان در گفتگو‌های بین هری مورگان با شخص مقابلش شکل می‌گیرد. خواه در پشت میزِ بار در کافه‌ی فِردی باشد یا روی قایق هری.
 
از طرفی پس از هر موفقیت یا شکست‌ شخصیت‌ها در داستان، شاهد منظره‌پردازی‌هایی سینمایی هستیم؛ و هر بار که مورگان پا روی عرشه می‌گذارد، دورنمای هاوانا یا فلوریدا را به تماشا می‌نشینم تا همینگوی شگفتی گلف استریم و اتفاقات رمان را سینمایی‌تر برای ما ترسیم ‌کند. به نظر می‌رسد، شگفت انگیز‌ترین -و در عین حال تراژیک‌ترین- تصویر‌پردازی همینگوی در «داشتن و نداشتن» زمانی است که قایق توپدار گارد ساحلی، قایق هری را به  دنبال خود یدک می‌کشد و به بندرگاه کی‌وست می‌برد تا خواننده متاثر از نقاط پایانی رمان، اوضاع و احوال دشوار زندگی مردم آمریکا را در دهه 30 ، به تماشا بنشید.

▪️
ترجمه‌ی روان و خیلی خوبی از انتشارات هرمس پیش رویم بود که نتیجه‌ی زحمت آقای احمد کسایی‌پور است. نکته‌ای که بیشتر توجه‌ام را جلب کرد، بخش‌هایی بود که -احتمالا به دلیل ممیزی - حذف‌شده، اما مترجم با گذاشتن علائمی، ما را از حذف آن جمله‌‌‌ها یا بند‌ها آگاه کرده‌ است. 
هرچند در روند داستان خللی ایجاد نکرده بود.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.