رودخوانی

رودخوانی

رودخوانی

3.8
40 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

79

خواهم خواند

15

کتاب رودخوانی، شاعر محمدمهدی سیار.

لیست‌های مرتبط به رودخوانی

یادداشت‌های مرتبط به رودخوانی

            مرغ بسمل خواند «بسم الله الرحمن الرحیم» ....
اول)
اشعار «رودخوانی» در سه قالب سروده شده اند.  
نیمایی 
غزل 
رباعی 
«سیار» در هر سه بخش موفق ظاهر شده اما به نظر می رسد تخصصش غزل سرایی باشد.
از چند شعر این مجموعه موسیقی هایی ساخته شده که بسیار آشنایند و احتمالا شنیده اید.
«مرگ بر آمریکا» و «قلاده های طلا» ... «حامد زمانی»
«چه بگویم نگفته هم پیداست »...«سالار عقیلی» 
«آفرینش»...  «محمد معتمدی» 

دوم)
شعر ها علی رغم زبان ساده شان مفاهیم عمیقی دارند و تلمیح و کنایه در آن ها بسیار است.
« پرسید که دوستم نداری ؟
گفتم چه شد آن یقین و ایمان ؟!
خندید:لیطمئن قلبی !
خندیدم:پس به حکم قرآن ...
برخیز بیا ببر سرم را 
آن گاه به آتشم بسوزان 
و....»
شاعر تا پایان شعر تلمیح دارد به داستان آن چهار پرنده ای که حضرت ابراهیم کشت و قطعه قطعه کرد و بر هر کوهی بخشی از آن را قرار داد و آن ها را فراخواند تا به سویش بیایند ، و آمدند.

سوم)
 زبان شعرها  تا حدودی به زبان مردم عادی نزدیک است و از طرفی ضرب المثل در آن ها فراوان است.
«......
 ای برف!...ای شگرف!
آن کثرت همیشگی شئ و رنگ را 
          یک باره از بسیط زمین پاک کرده ای 
                                   "کولاک کرده ای" !»
چهارم)
«سیار» شاعر متعهدی ست و برخی شعر های این مجموعه آیینی و سیاسی اند اما نکته مهم  اشعار این است که  او ، به زیبایی هرچه تمام تر و در لفافه ، عقیده ی دینی یا سیاسی خود را بیان کرده.
مانند ترانه مرگ بر آمریکا و این ابیات :
«....طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من
        نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم 
سیب سرخی سر نیزه ست ...دعا کن من نیز 
این چنین کال نمانم به شهادت برسم »

آخر)
رودخوانی را بخوانید تا ترکیب عمق و سادگی در شعر معاصر را ببنید .
اولین نیمایی کتاب و یکی از  شعر های مورد علاقه ام  :
« اوضاع ...ای بد نیست ، مشغولم
                          با چند تخته پاره و اره 
                        کنج کویری لخت 
                      خو کرده با تنهایی پیشین 
                                          با رنج نجاری 
                                         با طعن بسیاران 
                 مشغول کشتی ساختن 
                                              چشم انتظار اولین باران »