هنر محق بودن

هنر محق بودن

هنر محق بودن

آرتور شوپنهاور و 1 نفر دیگر
3.4
30 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

62

خواهم خواند

58

ناشر
علم
شابک
9786222461966
تعداد صفحات
124
تاریخ انتشار
1399/7/8

توضیحات

        آرتور شوپنهاور فیلسوف مشهور آلمانی در سال 1788 در شهر دانتسیگ گام بر عرصه هستی نهاد. آرتور معاصر با فلاسفه، نویسندگان و شعرای بزرگی همچون هگل از آلمان، هانری بیل استاندال از فرانسه، و ولفگانگ گونه از آلمان، و از دوستان صمیمی این آخری بود. شوپنهاور اعتقاد اندکی به فلاسفه پیشین داشت و تنها افلاطون و کانت را شایسته چنین مقامی می دانست. او فیلسوفی بدبین به حساب می آمد. و البته در زمینه های مختلفی همچون فلسفه، اخلاق، ادبیات، و هنر ، مهارت و تسلط خود را نشان داد. این فیلسوف بزرگ آلمانی از مخالفان سرسخت ماتریالیسم و مذهب به شمار می رفت و همواره در آثار خود، چنین باورهایی را مورد نکوهش و انتقاد قرار می داد. آرتور شوپنهاور در دوران میانسالی به بیماری افسردگی مبتلا شد و سرانجام در سال 1860، دار فانی را وداع گفت.
      

پست‌های مرتبط به هنر محق بودن

یادداشت‌ها

          "هنر همیشه بر حق بودن" بیش از آن که رساله ای در باب منطق و مغالطه باشد جامعه‌شناسی جدل و گفتگوست و سعی  می‌کند نشان دهد که چگونه مردم عادی در بحث‌ها و گفتگوها به جای دنبال کردن حقیقت و ارائه استدلال‌های منطقی به بیراهه می‌روند. پیرو به دست دادن چنین تصویری از عامه مردم، نتیجه‌گیری نهایی کتاب طبعا توصیه به سکوت و وسواس داشتن در انتخاب فرد مورد نظر برای بحث و گفتگوست. علاوه بر جامعه‌شناسی جدل، چنانچه خواننده خود از بینش اخلاقی برخوردار باشد کتاب می‌تواند چونان آینه‌ای مقابل کردار او به ویژه برای کسانی که اهل بحث و جدل با دیگران هستند عمل کند و در زدودن غبارهای جهل و حماقت یاری اش دهد.

در آخر باید به ترجمه کتاب اشاره کنم که راضی‌کننده نبود و مثل کتاب "تسلی بخشی های فلسفه" ترجمه این کتاب هم نشان داد که عرفان ثابتی تا پیداکردن نثری روان و مخصوص خودش هم باید بیشتر در ادب فارسی بکوشد و هم مطالعات به زبان خارجی را گسترده‌تر کند.

در کل کتاب بصیرت‌بخشیست و توصیه میکنم دوستان آن را بخوانند به ویژه آن‌ها که زیاد اهل جر و بحث های سیاسی و اجتماعی‌اند.
        

10

          شوپنهاور را خیلی نمی‌شناسم ولی نسبت به معروف شدن این فیلسوف در میان عامه‌‌ی مردم بدبین‌اَم. البته در تاریخ فلسفه، نظرگاه‌ها و نوشته‌های اثرگذاری داشته و در مجادله‌های مهمی موضع داشته‌است. 

اما  این کتاب، برای آشنایی با انواع مغالطات، کتابِ خوبی بود. مثل هر کتابِ مربوط به فلسفه و منطق دیگری، این کتاب را هم بایستی با تمرکز خواند و به دنبال مصداق‌هایش در دنیای دور و بر خودمان بود و الا مطالعه‌ی بی‌تمرکزِ این کتاب فرقی با مطالعه نکردنش ندارد. اگر کتاب با تامل خوانده شود، ارزش مطالعه دارد.
البته در همین موضوع مغالطات کتاب‌های بهتری از "هنر همیشه بر حق بودن" در بازار نشر فارسی موجود است. برای نمونه:
1) "مغالطات" نوشته علی‌اصغر خندان
2) سری کتاب‌های تفکر انتقادی نشر اختران(مخصوصا کتاب‌های ریچارد پل. نشر نو هم کتاب‌هایی از این نویسنده را منتشر کرده‌است.) 
3) از کتاب‌های ریچارد پل، "مغالطات" ترجمه‌ی دکتر اکبر سلطانی و مریم آقازاده از نشر به‌تاش گزینه‌ی خوبی است. 
4) در "به جهان فلسفه خوش آمدید." فصلی به مغالطات مشهور و پرکاربرد اختصاص دارد. 
کتاب‌های هنر شفاف اندیشیدن و هنر خوب زندگی‌کردن هم در بساری از مغالطات اشتراکاتی با عناوین بالا دارند، اما خب کتاب‌های خوشخوان‌تر و معروف‌تری اند. 

خودِ من یحتمل تمام آثار شوپنهاور را نخوانم، ولی کتاب "جهان و تاملات فیلسوف"، که رضا ولی‌یاری گزیده‌ای از کارهای این فیلسوف  آلمانی انتخاب کرده‌است، می‌تواند گزینه‌ی خوبی باشد. 
        

16

          اهمیت این کتاب، در کلیت آن است نه در مواردی که مطرح می کند. 
این کتاب مهم است چون نشان می دهد که مرزهای به ظاهر پررنگ معرفتی برساخته از 2500 سال پیش تا به حال، در همه این قرون چقدر مبهم و مغشوش بوده اند. 
این کتاب مهم است چون توسط یک فیلسوف نوشته شده است. یعنی می شود کسی آن همه توجه به کانت داشته باشد و در عین حال تمام گفتگوهای فلسفی را به چالش و مضحکه بکشد. 
این کتاب مهم است چون لحن مطایبه آمیزش، فلسفه و معرفت و علم را از جایگاه به ظاهر سفت خود می‌کند و در طوفان سهمگین زندگی بشری، به اطراف و اکناف پرت می‌کند. 
این کتاب مهم است چون بیش از همه چیز، باطن خشن و بنیاد کور طبیعت انسان را پیش چشمش می آورد. یک دانشمند با یک آدمخوار جنگل‌های تودرتوی استوایی فرقی ندارد؛ هردو در کمین نشسته اند تا شکار یا حتی رقیب را بدرند. 
این کتاب پرده از ظاهر هوشمندانه اکثر قریب به اتفاق روشنفکرها بر می دارد تا بدانید پشت آن رگهای بادکرده برای حقیقت و انسانیت، حیوانی درنده نهفته که از عطش نسبت به خون، له‌له می زند.
        

16