جزئیات فعالیت
2 روز پیش
فصل اول تمام شد و اعتراف میدارم که، کتاب سختیه :) ینی من فکر میکنم بدون گذروندن دوره در متافیزیک تحلیلی و فرااخلاق و حتی فلسفه زبان نباید وارد این کتاب شد. البته بخشی از سختیش هم به نظرم اینه که برای پرداختن به موضوع باید مسیر طولانیای رو طی کرد و نویسندگان کتاب مجبور بودن خیلی فشرده مقدمات موضوع رو ذکر کنن. تو گزارش قبلی به نظریه آدامز اشاره کردم: ویژگی خوبی و ویژگی مشابهت با خدا اینهمان ئه. چون خداوند موجود طبیعی نیست نظریه آدامز هم طبیعتباورانه/گرایانه نیست اما همچنان در اردوگاه واقعگرایی اخلاقی قرار میگیره(واقعگرای غیرطبیعتگرا). نظریه آدامز از این جهت مهمه که بقیهی انواع واقعگراها مثل نوارسطوییها(جودیت تامسون و مارتا نوسبام)، مکتب کورنل(بوید و استورژن) و کارکردگراها(فرانک جکسون و فلیپ پتیت) طبیعتگرا هم هستن. تو این کتاب البته فقط مکتب کورنل مورد بررسی قرار گرفته. نظر بوید اینه که خوبی یک «نوع طبیعی» ئه و «خوشهی ویژگیهای در حال توازن» ئه. (همینجا در پرانتز بگم که بوید فیلسوف علمه و به نظرم متأثر از فضای زیستشناسی هم هست چون مشخصا این «در حال توازن» همون هومئوستاتیک ئه که یک مفهوم زیستی ئه و ازون طرف همین نظریهی خوشهایش رو دربارهی «سلامت» و «گونه» هم به کار بسته). بعد مثل همیشه! بحث رابطهی ابتنا میاد وسط(که کاملا عادیه، هرجا خواستن چیزهای فراطبیعی یا غیرطبیعی رو به زور بچپونن به طبیعیها مجبورن از همین ابتنا استفاده کنن) و مدعیات بوید همینجا تموم میشه. حالا حدس بزنید چی میشه؟ بله. آقای گلبرت هارمان میپره وسط. من از این هارمان خاطرات خوبی ندارم چون یک سری بحثهای انتقادی در مورد واقعیت فضائل داشتن و این آقای هارمان اونجا اتفاقا یکی از اکستریمترین مواضع که «حذفگرایی» باشه و اتخاذ کرده. حالا ازونجایی که آدمِ همیشه منتقدی هست اینجا هم ساز مخالف زده و خواسته به نوعی واقعگرایی اخلاقی رو هدف قرار بده. چطور؟ اینطور که نشون بده اگر بخوایم قضاوت و رفتار اخلاقی رو توضیح بدیم، واقعیات اخلاقی هیچ نقشی درش ایفا نمیکنه، بنابراین واقعیات اخلاقی وجود نداره. البته روبروش ایستادن و گفتن که این موضع شما ناواقعگرایی رو اثبات نمیکنه بلکه اون رو فرض گرفته و با مثالهای دیگه نشون میدن که در تبیینهای دیگه به سبک استنتاج بهترین تبیین در همین مثالهای اخلاقی اتفاقا واقعیت اخلاقی در بطن تبیین ایفای نقش میکنه. حالا آدامز اینجا از یک در دیگه وارد میشه و میخواد نشون بده طبیعتگراها هم چون تلاش میکنن پرسشگشودهی مور رو بدل به یک پرسش بسته بکنن و موضع انتقادی رو به کتف چپشون بگیرن موضعشون به کل غیرمعقوله. حفظ موضع انتقادی هم یک امر دلبخواهی نیست و به نحوی ضرورت داره./تیکه آخر فصل هم دربارهی نگاه آدامز به «بدی» ئه. دو جور میشه بدی رو فهمید و تفسیر کرد، اولی که در سنت خودمون هم هست همون فقدان خوبی ئه اما این نوع همهی انواع بدی رو پوشش نمیده. بنابراین نوع دومی هم بدی رو هم داریم که در واقع زوال یا تباهی خوبیه که ممکنه فقط در سطح نیت یا امیال هم رخ بده و نشانهی بیرونی نداشته باشه. یک سری نکات هم در مورد تقدس داشت که به نظرم یه کمی عجیب بود اما انگار تقدس از نظر آدامز با موضع انتقادی سازگاره در حالی که تقدس آنطور که فهمیده میشه(مثلا در ترکیبش با قدرت سیاسی-اقتصادی-ایدئولوژیک) و آنطور که نقد میشه با موضع انتقادی زاویه داره و حتی موضع انتقادی رو پس میزنه.
156
5
15
(0/1000)
2 روز پیش
آره خیلی کتاب سختیه. حتی این گزارش پیشرفت رو هم خیلی نفهمیدم چی شد. البته که قطعا موضوع مهمی مورد اشارهٔ کتاب هست✌️😂 ولی اینجور که تو این گزارش پیشرفت نوشتهای، این جدلها و دیالوگها خیلی مستعد یک موقعیت نمایشی است. قشنگ یه روایتی باشه و این افراد بیان اون وسط با هم دعوا کنن (یحتمل در میزانسن کلی در و پنجره برای ورود کاراکترها باید داشته باشیم😂). پینوشت: آقا مروارید💯👑
2
1
دیروز
والا واسه خودمم ۱۰۰ درصد جا نمیفته و فعلا قصد دارم بخونم و تمومش کنم. شاید بعدتر بهش بازگشتم. خیلی از متون و مفاهیم فلسفی قابلیت تبدیل به فیلمنامه و نمایشنامه رو دارن اما با توجه به اینکه بازیگر باید حرف دهنش رو بفهمه موقع اجرا، قابلیت اجرا هم دارن این جور سناریوها؟ 😁
1
دیروز
شاید چندتایی بشه بازیگر درست پیدا کرد. بجز تونم شاید کارگردان و دراماتورژ بزور بتونه حرفی هم که اندازه دهن بازیگر نیست به زور کاری بکنه که درست اجرا بشه. @MehrdadCSRTR
0
دیروز
کتاب ۴ فصله که ۲ فصل آخرش وارد فضای تطبیق میشه و من هنوز اونجاهارو نخوندم که بتونم نظر بدم. ولی به طور کلی هردو نویسنده آدمهای کاردرست و باسوادی در فلسفه تحلیلی هستن و حداقل من با توجه به سابقهی مؤلفین به کار تطبیقیشون هم خوشگمان هستم 😁
2
نظرات