این کتاب رو حتی اگر اتفاقی دستتون افتاد و بابت خوندنش پول هم بهتون دادن نخونید. یک ایدهی واقعا جالب و پرپتانسیل رو از شهید مطهری گرفتن و سعی کردن با خلاصههای نوجوانانه(و شاید حتی کودکانه) از مجموع آثار ایشون اون ایدهی نصفهنیمگی رو شرح بدن که صد البته از نزدیک «توفیق» هم رد نشدن و متن تقریبا توی در و دیواره و اثر تقریبا مصداق اتمّ «حیف درخت» ئه.
ایدهی نصفهنیمگی تا جایی که از یکی از صوتهای خود شهید یادمه چنین چیزیه(نقل به مضمون): ما در اعتقاداتمون و در باور به امور مختلف نصفه و نیمهایم. هم سوسیالیستیم، هم لیبرالیستیم، هم مسلمانیم، هم طرفدار مردمسالاری هستیم هم طرفدار پادشاهی و ... همینطوری در هیچ یک از اعتقاداتمون غور نکردیم و به عبارت دیگه انسجام(consistency) فکری و نظری نداریم.
که البته خود نویسنده هم متاسفانه بدون داشتن چنین انسجامی اقدام به نوشتن نمودهاند، در حالی که دانشجوی کارشناسی یک رشتهی بیربط به این موضوعات بودند...
میخواستم بیشتر به نقد خود نویسنده و شرایط نگارش کتاب هم بپردازم اما به نظرم چون ممکنه از دایرهی انصاف بیرون برم بیخیالش میشم :) فقط همینقدر مینویسم که شما وقتی تعارض منافع دارید مسلما نمیتونید کیفیت و علمی بودن کتاب رو تضمین کنید. تعارض منافع یعنی همزمان که در یک انتشارات کار میکنید، بخواید کتاب هم در اون انتشارات چاپ کنید؛ یعنی یکبار نقش کارمند اون نشر رو دارید و به صورت همزمان نویسندهی همکار با نشر هم هستید. این وضعیت چندین پله از «داوری اثر قبل از انتشار» به دوره!