یادداشتهای زهرا توکلی (740)
7 روز پیش
بچههای روستا هر روز در میدان روستا فوتبال بازی میکنند. دو پسری که همراه خانواده برای گذران تابستان به روستا آمدهاند هم با بچهها دوست شدهاند و هر روز با آنها بازی میکنند. درست وسط میدان درخت توت بزرگی هست که مانع بازی میشود. بچههای روستا به وجود آن عادت دارند اما پسران شهری از وجود درخت ناراحت هستند و یک روز بدون اینکه به کسی چیزی بگویند درخت را قطع میکنند. اهالی روستا خیلی ناراحت میشوند. پسران با کاشتن چند نهال خطای خود را جبران میکنند و اهالی هم در کنار روستا یک زمین بازی برای بچهها میسازند تا بچهها هم راحت بازی کنند. به نظرم مناسب بالای هشت نه سال با قابلیت گفتگو و فعالیت .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/21
مادر پسرک بیمار شده و در بیمارستان بستری است. پدر حواسش پرت و سرش شلوغ است. او فراموش میکند خرید کند و ناهار درست کند و ... پسر از یکی از بچههای مدرسه آدرس کتابخانهای را میگیرد که میتواند پدرش را آنجا عوض کند و پدر جدیدی امانت بگیرد. اما پدرهای جدید هر کدام ایرادی دارند و پسرک دلش برای پدر خودش تنگ شده . او به کتابخانه مراجعه میکند تا پدر خودش را پس بگیرد ولی... داستانی طنز و تصویری به نظرم مناسب بالای هشت سال.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/2
مینزی هیولای کوچکی است که خیلی گوگولی مگولی است و همه عاشقش هستند ولی او از این وضع راضی نیست. حتی در مهدکودک هم همین وضع است و مینزی امیدوار است در مدرسه بتواند این وضع را تغییر دهد. روز اول مدرسه اُلا و پیتر_ همکلاسیهای مهدکودک مینزی _ ردیف پشتی مینزی مینشینند. اُلا که از زمان مهدکودک عاشق مینزی است، باز هم به مینزی محبت میکند و لج مینزی را درمیآورد. مینزی پاککنش را که شبیه پیپی اژدها ست به طرف او پرت میکند و از کلاس بیرون میرود. پاککن به سر اُلا میخورد و کمانه میکند و بعد از خوردن به سر چند نفر دیگر از پنجره بیرون میافتد و... داستان طنز تصویری راحتخوانی که مناسب بالای هشت سال است. البته من نکتههای کتاب را در این یادداشت آوردهام و اگر از آن دسته از والدین حساسی هستید که با الفاظ پیپی و عاشقپیشگی در کلاس اول دبستان مشکل دارید پیشنهاد میکنم سراغ این کتاب نروید. هر چند به نظر من بار طنز کتاب خیلی زیاد است و مشکلی ندارد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/3/27
در این جلد ادامهی داستان را میخوانیم. حالا سیمور هوپ و گرامپلی به همراه آلیو در حال نوشتن فصلهای بعدی داستان اشباح خود هستند که نامهای از طرف فرد ناشناسی به دست انجمن حمایت از کودکان میرسد و گزارش میدهد که سیمور سرپرست مناسبی ندارد. جناب دیک تاتور رئیس این انجمن سیمور را به یتیمخانه میفرستد و گرامپلی را به دیوانهخانه چون ادعا میکند با یک شبح زندگی میکند. آلیو که سعی میکند این دو را نجات دهد... این جلد هم مثل جلد قبلی جذاب و پرکشش است و میتوان در یک نشست آن را خواند. همهی نکاتی که در مورد جلد قبلی در یادداشتم نوشتم در مورد این کتاب هم صدق میکند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/3/24
جرمی نگرانیهای زیادی دارد . نگرانیهایی که وقتی به تصویر درمیآید بار طنز پیدا میکند. او خیلی محتاط است تا روزی که با مگی آشنا میشود. مگی در نقطه مقابل جرمی، به دنبال کشف تجربیات تازه از هیچ چیزی هراس ندارد. دوستی این دو با هم، هر دو را به نقطه تعادل میرساند. تصاویر کتاب خیلی خندهدار است. به نظرم مناسب بالای چهار سال مخصوصا بچههایی که ترسها و نگرانیهای زیادی دارند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.