این کتاب دومین کتابی بود که از جورج اورل مطالعه کردم
گرچه به اندازه ای کتاب اول عمیق و پیچیده نبود برام. اما به همون اندازه با مفهوم و معنای یک اندازه مهم و اساسی در زندگی امروزه.
اینکه حیوانات قلعه برای اعتراض از شرایط ناعادلانه و زور گویی های انسان ها بر خودشون قیام میکنن و خودشون عنان کار ها رو دست میگیرند و آدما رو بیرون میکنن از قلعه. برای آزادی و خوشبختی بیشتر حیوانات. اما اینکه با گذشت زمان و حاکم شدن خوکها. دقیقا همون شرایطی به وجود میاد که برای نبودنش قیام کرده بودن. این پایان واقعا غمگینم کرد.
نباید چشم بسته کاری کرد و
هر حکمی رو داد دست هر حاکمی...
ممکنه خوکهای که امید امروز جامعه اند
در شرایطی دیگه بزرگترین عذاب شما بشوند.