یادداشت‌های پامنی یا همون xddc سابق (6)

        با اینکه قصه های عمو مونتاگ پیش پا افتاده به نظر میرسیدن واقعا منو متعجب می‌کردن و حتی میترسوندن. عجبین غریبا
من از اینکه حتی خود عمو هم راز وحشتناکی داشت و فقط کتاب منتهی به داستان های عمو مونتاگ نمیشد واقعا لذت بردم! اونقدر جذاب که تو ۱ روز تموم شد.
      

        من از کتاب فانتزی خوشم میاد، کتاب هایی که اژدها و خون اشام ها و از این قبایل توشون عادیه 🤷‍♀️ و جزو روزمرگیه و درباره‌ی این کتاب هم باید بگم جالب بود و شخصیت اصلی کتاب با پستی و بلندی هایی همراه بود که همین داستان رو جذاب میکرد اما گاهی وقت ها کسل کننده میشد و میشد از اول حدس زد که ابر دنبال خواهر بزرگ و نق نقوی داستانمون بود.
یه حس همزاد پنداری عجیبی با خواهر بزرگه و پدر داستان داشتم.
      

        منی که میمیرم واسه دنیای موازی، خوشم اومد . واقعا جذاب بود و انتظارم رو برآورده کرد.
کاشکی ماهم به به خونه‌ای میرفتیم که طبقه‌ی بالاش اینطوری بود 🤧
      

        یجوری اخرش قافل گیر شدم که تند تند داشتم صفحه هارو ورق میزدم ببینم چی میشه پاین غیر منتظره و خفنی داشت ! و همینطور در حین داستان هم هیجان خاص خودش رو داشت . به خوندنش می‌ارزه، مخصوصا که ترکیبی از ماورا هم هست.
از من بهت نصیحت