یادداشت‌های سعیده شبرنگ (51)

سعیده شبرنگ

سعیده شبرنگ

4 روز پیش

          من که اصلا فن فاضل نظری نیستم و جز دو سه غزل معروفش، چیز زیادی ازش نخوانده‌ام چطور شده که این کتاب افتاده دستم و تورقش کرده‌ام؟
ماجرا برمی‌گردد به ایام نمایشگاه کتاب که از غرفه سوره مهر خرید کردم و اشتباه صندوقدار و بعدش متصدی انبار تحویل کتاب، یک مشکلی ایجاد کرد. اما مدیر فروش سوره آنقدر باشعور بود که وقتی فردایش رفتم برای تغییر فاکتور و جابجا کردن اقلام اشتباهی، بی‌دقتی صندوقدارش را پذیرفت و نزدیک بود تا کمر خم شود برای عذرخواهی. برای اعتذار یک تخفیف حسابی بهم داد و یک کتاب هم بهم هدیه کرد که همین کتاب باشد. خلاصه اینکه حالا به لطف اشتباه صندوقدار سوره و فهم مدیر فروشش، پای فاضل نظری هم به کتابخانه‌ام باز شده. 
درست است که من اصلا فن فاضل نظری نیستم و جز دو سه غزل معروفش، چیز زیادی ازش نخوانده‌ام، اما شعرهایش خوب است. بخوانید البته اگر زودتر از من نخوانده‌باشیدش☺️
گمان نکنم خواندن با تانی کل کتاب، بیشتر از ۴۰ دقیقه وقت بگیرد. 
        

1

          #دورت_بگردم را نخوانید

هنوز در دهه‌ی کرامت بودیم که کتاب را گرفتم و شروع کردم به خواندنش
هفتاد هشتاد صفحه را یک‌نفس پیش رفتم
حتی یادم هست یک پیامی هم همان موقع به نویسنده‌ دادم و از ذوق و اشک توأمان گفتم

داشتم می‌خواندمش که آن سانحه‌ی سقوط و از دست دادن #شهدای_پرواز_اردیبهشت دل و دماغ را ازم گرفت و هر بار که باز کردمش دیدم انگار نمی‌توانم پیش بروم
ماند تا دو سه روز پیش که ای کاش قلم پایم شکسته بود و نمی‌رفتم سمتش
ای کاش از بین اینهمه کتابِ نخوانده و نیمه خوانده، سراغ این یکی نرفته بودم

تصور کنید دهه‌ی ذیحجه که هر شبش دارید بین مغرب و عشا دو رکعت نماز اقامه می‌کنید و و اتممناها بعشر می‌گویید و توی قنوتش التماسِ خدا می‌کنید که اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام، روزهایش راه به راه از شبکه‌های تلویزیون، تصاویر زنده‌ی مسجد الحرام و مشعر و منا و عرفات پخش می‌شود، اینستاگرام را که باز می‌کنید استوری‌های حج رفته‌ها متصل دلتان را هوایی می‌کند و بدتر از همه اینکه خودتان هم یک زائر بیت‌الله دارید که هر روز توی گروه خانوادگی باهاش چت می‌کنید و هر هفته تماس تصویری می‌گیرید، 
یک کتاب روزنوشت سفر حج هم بگیرید دستتان و صفحه به صفحه و سطر به سطر، با خواندنش، استوری‌های سال گذشته‌ی نویسنده‌اش را هی به یاد بیاورید
شکنجه‌ی محض است. عذاب الیم است. شما با خودتان این کار را نکنید

از من به شما نصیحت:
بگذارید چند ماهی بگذرد
جشن‌های غدیرتان را بگیرید 
عزاداری محرم‌تان را بکنید 
اربعین‌تان را سر فرصت و صبر بروید
ربیع که شد این کتاب را بردارید بخوانید

این کتاب مال #نشرشهیدکاظمی است

https://eitaa.com/ghabasat
        

6

        چقدر لطیف و ملموس بود.
وقتی کتاب را باز کردم، انگار وارد خانه‌ی شهید آقایی‌پور شدم و با آن‌ها چند روزی زندگی کردم. روایت زندگی یک بابای شهید قطعا از زبان و قلم دخترش باید خواندنی ‌تر باشد.
نویسنده‌های کتاب‌های شهدا، خاطرات را می‌شنوند و نهایتا از بعضی‌هایشان، فیلم یا عکسی ببینند. اما وقتی نویسنده، با شهیدی که سوژه‌ی کتاب است، زندگی کرده باشد، تمام آن خاطرات را بی واسطه تجربه کرده است. پس در باقی کتاب‌های شهدا، ما خواننده‌ی یک روایت دست دوم هستیم اما در سفیر ما در بهشت، مخاطب روایت‌های دست اول از زندگی شهید هستیم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

13