یادداشت سعیده شبرنگ

غروب جلال: همراه با "از آن چه رفته حکایت" (آخرین حرف های سیمین دانشور درباره ی جلال آل احمد)
        اولین بار که این اثر رو خوندم، بک روز بارانی اواخر شهریور بود و من توی یکی از اتاق‌های دانشکده ادبیات دانشگاه گیلان، تنها نشسته بودم و اشک می‌ریختم
بعدها بارها خوندمش، در روزهای بهاری و پاییزی و زمستانی، در سفر یا حضر، اما حس مشترکم با دفعه‌ی اول همین بود که هر بار خوندم، اشک راه باز کرد و جاری شد. نمی‌دونم چرا؟ شاید حس همسرانگی که سیمین در این نگاشته به جا گذاشته، سبک خاصش در توصیف لحظات آخر جلال، باعث میشه این متن اینقدر دلگیر و اثرگذار باشه 
      
1

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.