یادداشت سعیده شبرنگ
1403/1/7
اولین بار که این اثر رو خوندم، بک روز بارانی اواخر شهریور بود و من توی یکی از اتاقهای دانشکده ادبیات دانشگاه گیلان، تنها نشسته بودم و اشک میریختم بعدها بارها خوندمش، در روزهای بهاری و پاییزی و زمستانی، در سفر یا حضر، اما حس مشترکم با دفعهی اول همین بود که هر بار خوندم، اشک راه باز کرد و جاری شد. نمیدونم چرا؟ شاید حس همسرانگی که سیمین در این نگاشته به جا گذاشته، سبک خاصش در توصیف لحظات آخر جلال، باعث میشه این متن اینقدر دلگیر و اثرگذار باشه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.