یادداشت‌های امیر کیوانی (246)

امیر  کیوانی

امیر کیوانی

4 روز پیش

3

          بنام خدا،شعر پابلو نرودا
‘perhaps Not To Be Is To Be Without Your Being.’
'شاید ایجاب نبودن، بودن بدون اقتضای وجود داشتن است'
Perhaps not to be is to be without your being,
without your going, that cuts noon light
like a blue flower, without your passing
later through fog and stones,
شاید ایجاب نبودن،بودن بدون اقتضای وجود داشتن است،
بی نیاز از راه رفتن ،که جلوی نور صبحگاه را بگیرد
مثل گل آبی رنگ، بدون گذری از میان طوفان و سنگلاخ برای دیدار آن،
without the torch you lift in your hand
that others may not see as golden,
بدون چراغ قوه ای که در دست گرفته بسان تکه ای طلا
دیگران را به آن خیره کرده باشی،
that perhaps no one believed blossomed
the glowing origin of the rose,
و دیگران را در اینکه مبدأ نور از شکوفه گل سرخی درخشان بوده
به تردید اندازی گرچه بیشتر باور ندارند،
without, in the end, your being, your coming
suddenly, inspiringly, to know my life,
بدون آمدن از سر وجد در لحظات آخر عمرم بر بالین
برای اینکه از غیب زنده بودن من را به ناگهان متوجه شوی،
blaze of the rose-tree, wheat of the breeze:
تیزی تیغهای درختچه رز، گندم های بیرون جهیده از ساقه:
and it follows that I am, because you are:
و بدنبال آن بودن من بخاطر بودن تو:
it follows from ‘you are’, that I am, and we:
در جواب'تو هستی'آشکار خواهد شد که من و ما هستیم:
and, because of love, you will, I will,We will, come to be.
و بوجود آمدن تو،من و ما بخاطر وجود عشق بوده است.


        

3

          به نام خدا
پس از خواندن کتاب در اصلاح فاهمه این کتاب را با آشنایی ای که با اسپینوزا و یالوم داشتم انتخاب کردم.ساده فهم بود ،مثل آثار دیگر یالوم نبود(نویسنده موجودات فانی هم بود).ولی قضیه ای از نظر مردم شناختی ،موضوع وفاداری، سر مردم را حفظ کردن،حرمت جاسوسی را مطرح می‌کند که در گذشته،پیش از عصر اطلاعات اهمیت داشته ،طوری که اهم داستان درباره شخصیت تاریخی راجع به این مطالب هست.جنبه روانی و سیالیت داستان از تضاد بین دنیاهای متفاوت روزنبرگ که در مقایسه ای تاریخی دشمن امثال اسپینوزا هست با خود او شکل می‌گیرد.اما آنجاهایی که مکث طولانی رخ می‌دهد اعترافات پیش خاخام مورترا و نیز روانپزشک است.مفهوم تاریخی به شکل پرسپکتیوی درون زندگی اسپینوزا را به بیرون زندگی روزنبرگ وصل میکند،یکی محبوب محبوب و دیگری تنفر آمیز.گویی دو زبانه باشد داستان ولی هر دو زبان مربوط به یک کالبد است.پس تعارض و دوییت را باید بشکل ابزاری که هنوز اختراع نشده ولی اختراع خواهد شد دید.و این لزوم حرکت از مردم شناسی به نگاه احتمالا وسیعتری را در پیگیری مساله برای بنده اثبات میکند.
آنکه تو داری سر سودای او
برتر از این پایه بود جای او. 
        

2