A singular object is an irreducible cultural creation, which cannot be replaced and which is transcendent. A singular object is not only a building. It can also be a colour (for example Richard Meier builds in white).
ابژه تکین یک مخلوق فرهنگی غیرقابل فروکاهش است که غیر قابل جایگزینی و نیز چیزی متعالی میباشد.یک ابژه تکین تنها یک بنا نیست.میتواند همینطور یک رنگ باشد(بطور مثال ریچارد میر که سفید ساز است)
It can also be an idea or a person. The singular objects are unique pieces they cannot be interpreted with the help of what we know about other objects. A singular object is not necessarily beautiful.
میتواند همینطور ایده یا شخصی باشد.ابژه های تکین اجزائی منحصربفرد درباره شی است که با کمک دانش ما نسبت به دیگر اشیاء بدست نمی آید.یک ابژه تکین لزوما زیبا نیست.
Also the monsters, the bug objects without any relation to the context “catapulted” in a city are singular. At the same time, a beloved object is not necessarily singular. Sometimes an object “becomes”, and this is an essential concept about which the two discuss, singular through the historical and social conditions.
همینطور هیولاها ،اشیائی بدون ارتباط با زمینه شان"پر هیبت در شهری"تکین بشمار می آیند.در عین حال یک شی دوست داشتنی هم لزوما زیبا نیست.بعضی اوقات یک شی"میشود"و این یک چیز ضروری مفهومی است که در رابطه با آن دو توصیف یکی توصیف شرایط تاریخی و دیگری اجتماعی بشکلی یکتا شده می آیند.
A singular object is an event. Also the style does not lead necessarily to singularity, “only when the style is exactly a singular vision”. So the big architects of the 20th century, Wright, Le Corbusier, Aalto and Kahn are from a remarkable singularity in whole and in detail, which bears their signature.
یک شی یکتا یک چیز حادث است.همینطور سبک لزوما به یکتاشدگی ختم نمیشود،"ولی هنگامی این ممکن است که سبک دقیقا از یک دید واحد باشد".بنابراین معماران بزرگ نظیر رایت،لوکوربوزیه،آلتو و کان در قرن بیستم از یکتایی قابل تشخیص برخوردار بودند که در کلیت و اجزا نمود دارد و امضای کار آنها محسوب میشود.
“The style should reflect the singular way of thinking the world”. Baudrillard and Nouvell agree that singular objects are of huge importance.
"سبک باید دربردارنده طرز ویژه نگاه و فکر خالق اثر درباره جهان باشد".بودریار و نوول باهم بر سر اهمیت زیاد ابژه های تکین توافق نظر دارند.
Also when the concept singularity is only used sporadically in the whole book, the chapter which is dedicated to this can be found at the end of the book. The discussions are about modernity and post modernity, and the future of architecture.
همچنین وقتی بطرزی رونده واژه تکینگی ابژه ها در سرتاسر کتاب بکار گرفته میشود، بخش آخر تنها به موضوع اختصاصی این مطلب میپردازد.توضیحات درباره نوین و پسانوین بودن و درباره آتیه معماری است.
The future life of architecture, is a question to which the answer is searched for until the end. A key element is that of “becoming”. The danger is bigger for the city than for the architecture.
تا آخر کتاب این موضوع آتیه معماری است که مورد تفحص قرار میگیرد.عنصر کلیدی مطالب"شدن"است.خطر برای شهر در این مورد بیشتر از خطر درباره معماری است.
The city, as it was till the 19th century, could disappear and no longer be defined through space but through time, the time to meet. Before coming to singularity, the idea of “secret” and “seduction” is developed.
شهر آنطور که از قرن ۱۹ بوده،چیزی محو شدنی است که دیگر از طریق فضا توصیف پذیر نبوده و در امتداد زمانی که در انتظار آنیم تنها توصیف میتواند بشود.قبل از رسیدن به مفهوم تکینگی ایده های"رمز"و "اغواگری"رشد پیدا کردند.
These are not the only difficult to define concepts which appear in the book. Both discussions start with a dialogue about “truth” and “radicality”. The truth is essential for the singularity.
تنها تعریف مفاهیم داخل این کتاب معضل واحد ما نیست.هر دو توصیف با گفتگویی درباره"حقیقت"و"ریشه ای بودن"آغاز میشوند.اما حقیقت در ماجرای تکینگی نقشی اساسی دارد.
It is exactly the discussion about truth and radicality which introduces one of the few singular objects identified in the book: the World Trade Center. The World Trade Center identifies the verticality of New York, a city, which fascinates Baudrillard.
این توصیفات درباره حقیقت و ریشه ای بودن است که دقیقا معرفی یکی از ابژه های تکین معدود در این کتاب را به مقصود میرساند و آن مرکز تجارت جهانی است.مرکز تجارت جهانی بنایی است شاخصه عمودی بودن شهر نیویورک که باعث شگفتی بودریار شده است.
But it is also an expression of our world, an expression of cloning, the twin towers. The truth is related to the architectural object as an event. Such an architectonic object cannot be explained in whole, it is a secret. Another basic concept is that of “identity”.
ولی در همان حین بیانیه ای از شهر نیویورک هم میباشد، برجهای دوقلو.حقیقت مربوط به شی معمارانه مانند یک حادثه است.یک چنین شی معمارانه به کلی غیرقابل توصیف است ،چرا که رمزی است.مفهوم دیگر اساسی "هویت"آن است.
Another discussed singular object is Beaubourg, known also as Centre Pompidou, of the architects Renzo Piano and Richard Rogers. Beaubourg is an example of truth in the world of architecture, like the World Trade Center.
بوبورگ ابژه تکین دیگر توصیف شده است،که به آن مرکز پمپیدو هم میگویند،کاری است از معماران رنزو پیانو و ریچارد راجرز.مثالی دیگر از حقیقت در جهان معماری همین بوبورگ است،مانند مرکز تجارت جهانی.
The pyramid of Louvre is no singular object but La Défense is, although it was not clear from the beginning that it would be, it has created a seldom space, with the framed horizon.
هرم لوور ولی ابژه تکین نیست،ولی لادوفانس هست،هرچند از ابتدا بودن آن در این زمره در هاله ابهام بود،فضایی دنج آفرید که قاب افق در آن نمایان میشود.