یادداشتهای هلیا شریفی (6) هلیا شریفی 1403/6/26 وطن من کجاست؟ چهار جستار و یک داستان از مهاجرت و نژادپرستی حنیف قریشی 3.4 3 از کتاب:«نژادپرستی پستترین شکل تفرعن و فخر فروشی است. حالا زبان نژادپرستی هم جهش پیدا کرده است؛ زمان زیاد نگذشته از وقتی که کلمهی مهاجر تبدیل به ناسزا شد و بدیلی برای «پاکی» یا «کاکاسیاه». ما همچنان مانعی برای «وحدت» محسوب میشویم و آدمهایی مثل پاول، مردان کینهتوز، با علائم و نشانههای خاص خودشان و اشتیاقشان به تحقیر کردن، بارها و بارها بازخواهند گشت تا جدایی و تفاوت ایجاد کنند. ...اما ما همه از جایی مهاجرت کردهایم و اگر این را به خاطر بسپاریم، ممکن است بتوانیم همه با هم به جایی برویم» این روایتی از کتاب است اما فکر میکنم میتوانیم آن را روایت همهی مهاجرین بدانیم. افغانستانی یا پاکستانی یا هر ملیت دیگری در این احساس مشترکاند اما هر لحظه زور استثناء سازی از شرایط مهاجرت هرکدامشان در کشور مقصد زورش بیشتر میشود. «ماجرای اینا با بقیه فرق میکنه.» 0 0 هلیا شریفی 1403/6/26 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.8 78 فرصت تجربه و دیدن گام به گام شهرها از نگاه کسی که در روایت چیره دست بود. بندر مُقام را از این کتاب به یادگار برداشتم و در لیست مقاصد مورد علاقهام اضافه کردم. 0 0 هلیا شریفی 1403/6/25 توقف نکن: هفت داستان کوتاه و هفت مقاله منتخب از مجله نیویورکر لیدا قهرمانلو 3.0 1 بعد از مدتها داستان نخواندن، به بهانهی یک جمع به سراغش رفتم. داستان محبوبم در این مجموعه غار بادی بود. داستانی دربارهی مرگ و دوست داشتن. اضطراب از دست دادن عزیزان را در ذهنم تازه کرد. 0 0 هلیا شریفی 1403/6/25 نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن داود مناشری 2.8 2 داود آخه؟ :) 0 0 هلیا شریفی 1403/6/25 تمایز و امتیاز غزاله چیتساز 3.4 4 یکبار دیگر و این بار به بهانهی پایان نامه! 0 0 هلیا شریفی 1403/6/25 متاستاز اسرائیل؛ استمرار تبعیض، ترور و تعدی کورش علیانی 3.9 35 بالاخره تمام شد! من قلم علیانی را دوست ندارم. نوعی سادهانگاری دارد که خوشایندم نیست. یک خط دربارهی الهام گرفتن اسرائیل از فلسفهی نیچه میگوید و به مخاطبش توهم دانستن میدهد. اما در یکی از بخشهای کتاب، جملهای داشت که وضعیت من را در سال گذشته به درستی توصیف میکرد. دربارهی سختی پژوهش راجع به اسرائیل حرف میزد و خواندن اطلاعاتی که آزارش میدهد و این جمله را نوشته بود: «عاطفهام از این خواندنها شکنجه شده است.» 0 1