از کتاب:«نژادپرستی پستترین شکل تفرعن و فخر فروشی است. حالا زبان نژادپرستی هم جهش پیدا کرده است؛ زمان زیاد نگذشته از وقتی که کلمهی مهاجر تبدیل به ناسزا شد و بدیلی برای «پاکی» یا «کاکاسیاه». ما همچنان مانعی برای «وحدت» محسوب میشویم و آدمهایی مثل پاول، مردان کینهتوز، با علائم و نشانههای خاص خودشان و اشتیاقشان به تحقیر کردن، بارها و بارها بازخواهند گشت تا جدایی و تفاوت ایجاد کنند. ...اما ما همه از جایی مهاجرت کردهایم و اگر این را به خاطر بسپاریم، ممکن است بتوانیم همه با هم به جایی برویم»
این روایتی از کتاب است اما فکر میکنم میتوانیم آن را روایت همهی مهاجرین بدانیم. افغانستانی یا پاکستانی یا هر ملیت دیگری در این احساس مشترکاند اما هر لحظه زور استثناء سازی از شرایط مهاجرت هرکدامشان در کشور مقصد زورش بیشتر میشود. «ماجرای اینا با بقیه فرق میکنه.»