یادداشت‌های فرزانه رفیع (9)

          صرفا یک داستان قشنگ. دنبال نکته یا چیز آموزنده توش نباشین
        

          داستان خاصی نداره اما متنی روان و پر از توصیفات با فضاسازی خوبی داره و به دل میشینه 

به نقل از یکی از آشنایانم شخصیت زوربا تجسم روح دیونوسیوسی است. دیونوسوس یکی از خدایان مهم اساطیر یونان باستان است که نماد شور، وجد، شراب، رقص، باروری و رهایی از محدودیتها محسوب میشود. او در تقابل با آپولون (خدای نظم، خرد و روشنایی) قرار میگیرد و نمایندهٔ جنبه های غریزی، غیرعقلانی و حسیِ زندگی است . 

اما من شخصیت زوربا رو نمیپسندم و با قسمت های فلسفی کتاب ارتباط نگرفتم.
زوربا آدمیه که همیشه هرکار دلش میخواد انجام میده. میرقصه سنتور میزنه و احساساتشو اینجوری نشون میده. از اینهاست که میگه نباید زندگیو جدی بگیری و.. هرچه پیش آید خوش آید و خوردن و مشروب و رابطه با زن براش ارزشمنده و محدودیت های عقلانی را پس میزنه. با اکثر کارهاش موافق نیستم. هرچند که قبول دارم باید بیخیال و شاد باشی و از لحظه لذت ببری اما باید چهارچوب هایی برای خودت داشته باشی
        

          یادمه ترم اول کارشناسی (رشته ریاضی) اشتباهی رفتم سر کلاس ارشد نشستم. با دقت گوش میدادم مطالب برام آشنا بود اما بازم انگار یه چیزی جور نبود
موقع خوندن این کتاب هم دقیقا همون حسو دارم
من خطاب به کتاب : میفهمم چی میگی ولی متوجه نمیشم😅

خلاصه که اگه مثل من تو تاریخ مبتدی هستین و زیاد پیش زمینه ندارین این کتاب مناسب شما نیست. برای شروع خوب نیست
        

          به شدت به خانواده هایی که فرزند خردسال دارن پیشنهاد می‌کنم این کتابو مطالعه کنن
۱۶ اصل در رفتار با کودک در این کتاب بیان شده که به گفته خود نویسنده مثل قطعات یک پازل  هستن که وقتی کنار هم قرار میگیرن تصویر نمایان میشه
        

          پیشنهاد نمیکنم. کتابیه که خوندنش چیزی به آدم اضافه نمیکنه و داستان خاص و جالبی هم نداره؛ مادربزرگی که با دخترش بدرفتاری کرده، اون دختر تبدیل شده به مادری که با دخترش رفتار خوبی نداره و حالا این چرخه ادامه داره دختری که بزرگ شده و نمیتونه مادر خوبی باشه و اونم با دخترش خوب نیست!
        

          جالب نبود
        

          مطالب خوبی داشت اما در موقعیت الان اکثر مطالبش به راحتی در پیج های مامایی پیدا میشه
        

          قشنگ حس یه بچه تخس و شر دبستانی رو بهتون منتقل می‌کنه. حس میکنید کنار اونا نشستین تو خونشون و دارین روزمره زندگیشونو تماشا میکنین
کتاب طنز، روان، با شوخی های بامزه. از یک جهت دوست نداشتم زمین بزارمش؛ از یه جهت دوست داشتم کم کم بخونم. به قولی مزه مزه کنم که حیفه زود تموم بشه
        

          من معمولا وقتی می‌خوام یه کتابو بخونم اول از کتابخونه میگیرم یا با پی دی اف میخونم. اگه خوشم بیاد و دلم بخواد داشته باشمش و ارزش دوباره خوانی داشته باشه میخرمش.
کیمیاگر جز اون کتابهایی بود که بعد مطالعه خریدمش
خواندنش نه تنها برای نوجوان ها بلکه برای هرکسی که به یک تلنگر نیاز داره لازمه