یادداشتهای ملیکا فخرائی (4) ملیکا فخرائی 1404/1/2 کافورپوش عالیه عطایی 3.4 7 وقتی کافورپوش رو میخونی، انگار نه با یک روایت، که با یک سوگواری ناتمام روبهرو میشی. راوی مردیه جوان، ولی چیزی درونش از سالها پیش درگیر یه درد کهنهست؛ نه از اون دردهایی که بشه اسم روش گذاشت، نه غمِ مشخصی، نه خاطرهای واضح… فقط یه غیاب مزمن، که انگار سالها تو بافت روانش ریشه دوانده. عطایی روایت رو از مرز واقعیت و وهم عبور میده، و تو رو با خودش میبره به قلب یه مواجههی درونی؛ جایی که آدم نه با مرگ کسی، که با گم شدنش، با ناتمامیاش، با پرسشِ بیپاسخش تنها میمونه. بزرگترین نیروی روایت برای من، همون نشخوار ذهنی بیامان راویه. اون مدام خاطرات رو ورق میزنه، صحنههایی رو بازسازی میکنه که معلوم نیست واقعاً اتفاق افتادن یا نه. و تو این رفتوبرگشتها، فقط یه چیز واضحه: میل عجیبی برای چسبوندن تکههای پارهشدهی یه رابطه، برای حفظ یه پیوند، هرچند در خیال. این نشخوار، این پرسهی بیپایان در گذشته، بهنظرم نه تلاشیه برای فراموش کردن، نه حتی برای درک؛ بیشتر یه جور دست و پا زدنه برای زنده نگه داشتن چیزی که شاید سالها پیش تموم شده… ولی هنوز ولکن نیست. کافورپوش بیشتر از اونکه یه داستان باشه، تجربهی یه حاله. تجربهی زندگی با غیاب. با جای خالی کسی که شاید دیگه نیست، شاید هنوز هست، و شاید فقط توی ذهن باقی مونده. این کتابو که میخونی، با خودت فکر میکنی چقدر ممکنه یه غیاب، یه سکوت، یه نفهمیدنِ ساده، بتونه سالها روان یه آدمو ببلعه. و بدتر از همه اینه که حتی نمیتونی براش گریه کنی، چون نمیدونی دقیقاً چی رو از دست دادی. همین یعنی سوگواریِ ناتمام. همین یعنی کافورپوش. 0 1 ملیکا فخرائی 1403/6/10 هرس نسیم مرعشی 3.8 98 تمامش را با لهجهی جنوبی خواندم و دلتنگ شدم. برای شهرم و مردمش. برای اهواز و خرمشهر. عمیق بود و سوزاننده. بله جانم سوخت از جنگی که ندیدم اما در کوچه خیابانهای شهرم، در چهرهی مردمم حسش کردم. 0 1 ملیکا فخرائی 1403/4/29 روانکاوی و ایمان ارنست ال فروید 4.0 1 روانکاوی به خودی خود نه مذهبی است و نه غیر مذهبی. مکاتبات بین زیگموند فروید و اسکار فیستر نمونهای بارز از قدرت گفتگوی باز و محترمانه بین افرادی با دیدگاههای مختلف است. این نامهها به غنای نظریات روانکاوی کمک کرده و نشان میدهد که چگونه تعاملات علمی و فلسفی میتوانند به درک عمیقتر مسائل انسانی منجر شوند و همچنین منبع ارزشمندی برای محققان و علاقهمندان به تاریخ روانکاوی و ارتباط بین علم و دین محسوب میشوند. 0 1 ملیکا فخرائی 1403/4/29 پسا فاجعه (خشونت و بازساختن خود) سوزان جی برایسون 4.2 5 جایی از کتاب نوشته بود:«در هر ده ثانیه یک زن کتک میخورد» و من در تمام طول کتاب به این فکر میکردم که وای بر من و عدالت که در همین لحظه که من کتاب را ورق میزنم و خط به خط میخوانم زنی در گوشهای از این دنیا از این کشور دردی را به جان خرید. 1 10