یادداشتهای autumngirl (4) autumngirl 1404/3/2 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 215 وقتی میدونی که تمام تلاشت رو کردی خوشحال تری 🌱 خداداد راست میگفت ، وقتی گرسنگی کشیدی ، سیر شدن خیلی خیلی لذت بخش تره مثل بقیه دیوانه این کتاب نشدم ولی ازش لذت بردم و داستان این عشق ، غمگینم کرد 💔 عشق و سرنوشت دوتا آدم با دنیا و شخصیت های متفاوت ... شاید اگر ناشناس به خودشناسی میرسید و خودش رو میپذیرفت ، خودش و معشوقش رو میبخشید ، خوشبختی رو پیدا میکرد اما کتاب با خاطراتش تموم شد از کجا معلوم ، شاید هم بعد از باز کردن سفره دلش و اقرار همه چیز ، بهشون رسیده باشه و بالاخره خوشبختی رو پیدا کرده باشه (: 0 8 autumngirl 1404/2/13 توپچنار انسیه شاه حسینی 4.5 2 چرا آخرش ... 🥲💔 نارضایتیم از دو فصل آخر باعث نمیشه به ۲۹ فصل دیگه خیانت بکنم و تعریفی که لایقش هستن رو ازشون دریغ بکنم ... من این کتاب رو بدون هیچ پسزمینه ای شروع کردم و اصلا نمیدونستم داستان راجب چی هست یا چه حال و هوایی داره و به محض شروع بهش علاقهمند شدم یکی از زیبایی های این کتاب توصیف های نویسنده از طبیعت توپچنار و تشبیه ها و استعاره ها برای توصیف حال شخصیت هاست ، من واقعا از نویسندگی خانم شاهحسینی لذت بردم ، خیلی خوب خواننده رو به فضای داستان میبره راجب داستان باید بگم که همونطور که اول کتاب در یادداشت نویسنده اومده تا حدودی از زندگی خانم فرزانه صالح آبادی گرفته شده و داستان بسیار آموزنده ، تاثیرگذاریه من با این داستان لبخند و گریه داشتم و این چند روز همراه فرزانه با مردم پرتلاش و با محبت توپچنار زندگی کردم (: بی شک دلم برای دل پاک و صاف و مهربان هیبتالله ، شیطنت و بیپروایی غنچهگل ، مهربانی بیمنت فرزانه ، دل جوان و پر شکوفه گلبوته ، نون گرم ننهنقل ، دل عاشق خدیجه و گلدان شمعدانی روی طاقچه کلاس تنگ میشه (: البته که از سلیمه و لیلا و نرگس و امیدعلی و بهارعلی و آقای معلم هم نمیشه چیزی نگفت ... خلاصه بعد از خوندن کتاب های نخوندم حتما دوباره بهش سری میزنم ♡ بهار ۱۴۰۴ 🌱 4 27 autumngirl 1404/1/29 اسپارتاکوس هوارد فاست 4.0 3 نیمه اول این کتاب رو به سختی تموم کردم ، چیزی برام جذاب نبود و نمیشد . داستان با مسافرانی شروع میشه که از شاهراه میگذرن و در این مسیر با صلیب ها رو به رو میشن ، مسافرایی که نیمه دوم کتاب کمرنگ میشه نقششون و در آخر کتاب اصلا بیان نمیشه چی به سر افکارشون اومد بعد از این سفر و چیزهایی که از اسپارتاکوس شنیدن! و اما نیمه دوم ، نیمه دوم کم کم برام جذاب شد به حدی که طرز فکر شخصیت ها فکرم رو مشغول میکرد، گراکوس و کراسوس دو شخصیتی که فکر نمیکردم در آخر اینطور تاثیرگذار بوده باشن ، صراحت و حرف های گراکوس برام جالب بود و حتی دلم میخواست بیشتر ب شخصیتش پرداخته میشد، ناخودآگاه ذهنم میخواست به پیشبینی برسه که کدوم یکی از این دو شخصیت مهم روم بهتر هستن؟ ولی انگار انتخاب بین بد و بدتر بود 😄 سه جوانی که داستان باهاشون شروع شد راستش تا آخر داستان متوجه اخلاقیات و افکارشون نشدم! کنجکاو هم نبودم که بشم! قسمت هایی از داستان که راجب زمان اسپارتاکوس گفته شده بود بیشترین جذابیت رو داشت ، از بین دوستان اسپارتاکوس فکر میکنم به داود بیشتر از همه پرداخته شد و دلیلی هم داشت که اینطور شد! زندگی ۴ مرحله ای و سختی که گذرانده بود من رو تا آخرین پاراگرافش سر جای نشوند. همینطور این که آخرین گلادیاتور بود که به صلیب کشیده شد. در آخر این کتاب من رو برای دیدن فیلم های گلادیاتور مشتاق کرد همچنین برای خوندن بیشتر راجب تاریخ رم! نسخه ای که من خوندم ۳۹۰ صفحه ای بود و تعداد چشمگیری مشکل ویراستاری داشت! 1 14 autumngirl 1403/4/23 ناجی قدرت الله صلح میرزائی 3.0 1 کتاب خوبی برای قشر نوجوان بود! این کتاب از ۷ داستان کوتاه تشکیل شده ، داستان هایی که شخصیت های اصلیشون بچه های نونهال یا نوجوانن و گاها اگر اشتباهی کردن درصدد حلش برمیان یا در تلاش برای کمک به خانوادن. 0 12