معرفی کتاب اسپارتاکوس اثر هوارد فاست مترجم ذبیح الله منصوری

اسپارتاکوس

اسپارتاکوس

هوارد فاست و 1 نفر دیگر
4.0
14 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

20

خواهم خواند

11

شابک
0000000028675
تعداد صفحات
368
تاریخ انتشار
1368/1/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        در اين رمان نويسنده يكى از استادان دانشگاه را وصف مى‌كند كه با نيروهاى ارتجاعى سخت در مبارزه است و كار اين مبارزه سرانجام به مبارزه براى رفاه و دوستى انسان‌ها مى‌كشد.

فاست رمان اسپارتاكوس را در سال 1951 انتشار داد. موضوع اصلى اين رمان شورش بردگان در روم باستان است، هر چند تم‌هاى فرعى ديگرى نيز در تم اصلى داستان نفوذ مى‌كند: به سخن دقيق‌تر، نويسنده واقعيات زمان را در قالب اين اثر تاريخى مى‌ريزد و بر زشتى‌ها و پليدى‌هاى عصر مى‌تازد، از شرف و حيثيت انسانى دفاع مى‌كند و آزادى كاذب را تمسخر مى‌كند و اتهاماتى را كه طبقه حاكم هميشه به توده ستمكش و مبارزه‌اش مى‌بندد، رد مى‌كند. شورش غلامان به موفقيت نمى‌انجامد، اما شكست هم نمى‌خورد، زيرا هر عدم موفقيتى شكست نيست. نام اسپارتاكوس هم هرگز فراموش نشد، زيرا تاريخ مزرعه‌اى است كه هيچ دانه سالمى در آن گم نمى‌شود.
      

لیست‌های مرتبط به اسپارتاکوس

Infinity

Infinity

1404/3/31

فرزند نیلعشق صدر اعظمکنیز ملکه مصر

کتاب های ترجمه ذبیح الله منصوری

71 کتاب

ذبیح‌الله حکیم‌الهی دشتی (۱۲۷۸ – ۱۹ خرداد ۱۳۶۵) از پرکارترین مترجمان تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران، روزنامه‌نگار، نویسنده بود او در مدرسهٔ آلیانس سنندج که فرانسوی‌ها آن را اداره می‌کردند شروع به درس خواندن کرد؛ پس از چندی با مأموریت پدر در کرمانشاه به آن شهر رفت و زبان فرانسه را نزد پزشکی که این زبان را به‌خوبی می‌دانست فراگرفت. او در بازگشت به تهران و درگذشت پدر، عهده‌دار مخارج خانواده شد و به ناچار از تحصیل دست کشید. در سال ۱۳۰۱ شمسی همزمان با تأسیس روزنامه کوشش با سمت مترجم داستان و مقاله و مطالب علمی در آن روزنامه شروع به کار کرد. در سال ۱۳۰۶ در حالی که در روزنامه کوشش کار می‌کرد، با روزنامه اطلاعات نیز شروع به همکاری کرد که مدت‌ها ادامه یافت و از آغاز انتشار روزنامه کیهان هم به مدت شش سال، چندین کتاب برای این روزنامه ترجمه کرد که همه به صورت پاورقی به چاپ می‌رسید. بعدها با روزنامه ایران ما، روزنامه داد، مجله خواندنی‌ها، روزنامه باختر، روزنامه اختر امروز، مجلهٔ ترقی، مجلهٔ تهران مصور، مجلهٔ روشنفکر، مجلهٔ سپید و سیاه، مجلهٔ امید ایران، روزنامه پست تهران و سرانجام مجله دانستنی‌ها همکاری داشت. او دیر ازدواج کرد و دارای یک دختر و یک پسر شد. مادرش از خانوادهٔ علماء و روحانیون شهر سنندج بود. در سال ۱۲۹۹ وقتی به تهران آمد می‌خواست در رشتهٔ دریانوردی تحصیل کند ولی در روزنامهٔ کوشش به ترجمهٔ چند کتاب پرداخت و از آن به بعد به نوشتن اشتغال یافت. گفته می‌شود او حدود ۱۲۰۰ عنوان داستان و مقاله و کتاب نوشته است. وی در طول عمر خود به کشورهایی نظیر هند، شوروی و چندین کشور اروپایی سفر کرد. ذبیح‌الله منصوری در ۱۹ خرداد ۱۳۶۵ در بیمارستان شریعتی در ۸۷ سالگی درگذشت. منصوری بیشتر از۶۰ سال نوشت و ترجمه کرد. میخوام همه کتاب هاشونو بخونم چون با سینوهه با این مترجم آشنا شدم به سبک ترجمه هاشون که عموما رمان تاریخی هست علاقه دارم

11

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این کتاب رو بینهایت دوست داشتم.
همیشه تاریخ و مخصوصا تاریخ روم و یونان باستان برای من جذاب بوده و چی بهتر از یک رمان تاریخی برای خواندن.
درسته که به ترجمه‌ی آقای منصوری خرده هایی گرفته میشه اما کاملا بدون درنظر گرفتن هرچیزی از این رمان به شدت لذت بردم.
این رمان فقط درباره‌ی اسپارتاکوس و انقلاب و آزادی‌خواهی اون نیست در کنار سیر اصلی داستان از مسائل مهمی مثل سیاست، طرز تفکر، معیشت، شغل، تاریخ، فرهنگ و آداب و رسوم روم باستان هم حرف زده میشه و به نظر من همین نقطه‌ی قوت این رمان هست یعنی فقط به یک جنبش که البته جنبش مهمی هم هست اکتفا نمیشه و در کنارش یک فضاسازی کامل از روم باستان به تصویر کشیده میشه.
و اما اسپارتاکوس که حرف زدن درباره‌اش کار آسانی نیست این مرد فقط و فقط به دنبال آزادی بود و برای این حق جنگید. بارها و بارها در کتاب از تفکری که رومیان درباره‌ی غلامان داشتن گفته شده و بسیار دردناکه.
اگر زمانه‌ی امروز رو اسپارتاکوس میدید بدون شک باز هم دست به انقلاب میزد چون ما انسان ها برده‌های مدرن این زمان هستیم و هر کی به نوعی برده‌ی چیزی و یا نظام سرمایه داری شده🥲
        

5

autumngirl

autumngirl

1404/1/29

نیمه اول ا
          نیمه اول این کتاب رو به سختی تموم کردم ، چیزی برام جذاب نبود و نمیشد . داستان با مسافرانی شروع میشه که از شاهراه میگذرن و در این مسیر با صلیب ها رو به رو میشن ، مسافرایی که نیمه دوم کتاب کمرنگ میشه نقششون و در آخر کتاب اصلا بیان نمیشه چی به سر افکارشون اومد بعد از این سفر و چیزهایی که از اسپارتاکوس شنیدن!
و اما نیمه دوم ، نیمه دوم کم کم برام جذاب شد به حدی که طرز فکر شخصیت ها فکرم رو مشغول می‌کرد، گراکوس و کراسوس دو شخصیتی که فکر نمیکردم در آخر اینطور تاثیرگذار بوده باشن ، صراحت و حرف های گراکوس برام جالب بود و حتی دلم میخواست بیشتر ب شخصیتش پرداخته میشد، ناخودآگاه ذهنم می‌خواست به پیش‌بینی برسه که کدوم یکی از این دو شخصیت مهم روم بهتر هستن؟ ولی انگار انتخاب بین بد و بدتر بود 😄
سه جوانی که داستان باهاشون شروع شد راستش تا آخر داستان متوجه اخلاقیات و افکارشون نشدم!
کنجکاو هم نبودم که بشم!
قسمت هایی از داستان که راجب زمان اسپارتاکوس گفته شده بود بیشترین جذابیت رو داشت ، از بین دوستان اسپارتاکوس فکر میکنم به داود بیشتر از همه پرداخته شد و دلیلی هم داشت که اینطور شد! زندگی ۴ مرحله ای و سختی که گذرانده بود من رو تا آخرین پاراگرافش سر جای نشوند. همینطور این که آخرین گلادیاتور بود که به صلیب کشیده شد.
در آخر این کتاب من رو برای دیدن فیلم های گلادیاتور مشتاق کرد همچنین برای خوندن بیشتر راجب تاریخ رم!
نسخه ای که من خوندم ۳۹۰ صفحه ای بود و تعداد چشمگیری مشکل ویراستاری داشت!
        

15