یادداشتهای محمدجواد کربلایی (13) محمدجواد کربلایی 1404/6/12 یک روایت معتبر درباره انفجار دفتر نخست وزیری سعید زاهدی 4.5 2 گردآوری و پالایش حجم گستردهای از دادهها دربارهٔ یکی از پیچیدهترین ترورهای منافقین، آن هم در این کتاب کمحجم، زحمت بسیار میطلبد و جای تقدیر دارد. خداوند بر توفیقات نویسنده و دیگر عوامل این اثر بیفزاید که انصافا این زحمت آنها، از هر کسی برنمیآید. با وجود ویژگی کمنظیری که بیان شد، بهنظرم این اثر از کمبود اطلاعات و مهمتر از آن، از نبود روایت، رنج میبرد. شاید اصرار بیش از حد بر کمحجم بودن کتاب و توجه کمتر به تعدد منابع، بهویژه منابع دستاول، سبب بلاتکلیفی اثر و نبود جمعبندی شده و بنابراین در نهایت هم روایتی در اثر شکل نگرفته است. البته احتمال جدی دیگری هم هست و آن اینکه واقعا این پرونده به نتایج دقیقی نرسیده و این سبب این بلاتکلیفی و شکلنگرفتن روایت شده. و حتی شاید طرح برخی از نکات به دلیل ملاحظات امنیتی، امکانپذیر نبوده است. که اگر چنین بود، شاید میشد باز مسیر روایت را کمی دقیقتر تعریف کرد. اما به هر حال این ملاحظه، بسیار جدی است. با همهٔ این حرفها، برای بسیاری از ما، همین میزان از دادهها، آن هم به این شکل پالایششده و مختصر، غنیمت است و حتما ارزش خواندن دارد. 0 0 محمدجواد کربلایی 1404/5/31 دختر پیامبر: وقایع زندگی حضرت زهرا (س) بعد از رحلت پیامبر (ص) محمدعلی جاودان 4.1 28 بسم الله الرحمن الرحیم معرفی کتاب «دختر پیامبر»، اثر آیتالله محمدعلی جاودان بغضی که طرحی از آینده دارد محمدجواد کربلایی رحلت پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، واقعهٔ مهمی در تاریخ اسلام بود. بعد از رحلت حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود که جریان خلافت، واقعهٔ سقیفه را رقم زد و این یکی از عوامل ظهور مذاهب و فرقههای مختلف در اسلام بود. این جریان تا جایی پیش رفت که به ساحت مقدس حضرت فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) جسارت کرد و بعد از شهادت حضرت(سلاماللهعلیها) نیز اختلافها را جدیتر کرد. کتاب «دختر پیامبر» اثر استاد آیتالله محمدعلی جاودان، بر وقایع زندگی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) بعد از رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ، تمرکز کرده است. نویسنده فقط به منابع شیعه اکتفا نکرده، بلکه از اسناد و منابع مختلف اهلسنت نیز بهره برده است؛ منابعی معتبر و دستاول. استاد جاودان، این بررسیهای تاریخی را بهشکل تطبیقی و عمیقی انجام داده و احتمالهای مختلف تاریخی و منطقی را با دقتی ستودنی بررسی کرده است. این نکته، برای علاقهمندان تاریخ، راهگشاست. طرح سیاسی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) از مهمترین قوّتهای این کتاب، این است که طرح سیاسی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) را برای ما توضیح میدهد. منظور از طرح سیاسی، سیاست بهمعنای روزمره و دنیاطلبانۀ آن نیست. اینجا منظور از سیاست، معنای قرآنیِ آن است و منظور از طرح سیاسی، طرحی کلان و تمدّنی است. آنچه ما شیعیان معمولاً از واقعهٔ شهادت حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) در ذهن داریم، بیش از آنکه به بغضی بیانجامد که سرانجامش مبارزۀ جدیتر با دشمنان اسلام باشد، به کینه و نفرتی فزاینده در ذهن ما میانجامد که عاقبت آن، سکوت و بیعملی و چه بسا غفلت از دشمن است. اگر برداشت ما از پرسش بنیادینِ حضرت امام باقر(علیهالسلام) که فرمودند «هل الدین إلّا الحُبِّ و البُغض؟»، ما را به اعتلای اسلام نرساند، باید در درستیِ حب و بغضمان شک کنیم. مخالف، دشمن نیست برخی از شیعیان تصور میکنند همین برادران اهلسنتی که امروز میبینند، در واقعهٔ سقیفه و واقعهٔ شهادت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) حضور داشتهاند. در حالی که آنها روایتهای دیگری از این وقایع شنیدهاند و حقیقت را نمیدانند. جالب آنکه بسیار هم به حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) احترام میگذارند. این احترام را در زندگی آنها میتوان بهشکل ملموس مشاهده کرد؛ مثلاً در نامگذاری فرزندانشان. بسیاری از آنها نام دخترانشان را فاطمه میگذارند. اهلسنت حتماً با عقیدۀ ما شیعیان دربارۀ خلافت مخالفند. ما نیز با عقیدهٔ آنها دراینباره مخالفیم. اما مشکل آنجا درست میشود که این مخالفت را عناد و دشمنی فهم میکنیم. حالآنکه فرق است میان مخالف و معاند. خب این حرفها یعنی چه؟ یعنی مسئلهٔ خلافت، کماهمیت بوده؟ قطعاً نه. نهتنها کماهمیت نبوده، بلکه بسیار هم مهم بوده و مرز تشیّع و تسنّن است. اما شیوۀ برخورد حضرت با مسئلۀ خلافت، چیزی است که برخی از شیعیان آن را برنمیتابند. بخواهیم یا نخواهیم، تنها چنین بغضی است که طرحی از آینده دارد: «امام(علیهالسلام) فرموده بودند که من در مرحلۀ اول، یعنی بلافاصله بعد از پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، با حکومتِ برسرِکارآمده همراهی نکرده، دست از بیعت بازکشیدم و در مرحلۀ دوم، هنگامی که خطر پیامبران دروغین قوّت یافت و اسلام در معرض تهدید جدی قرار گرفت، چارهای نداشتم و ناگزیر شدم با وضع موجود همراهی بنمایم و با ابوبکر بیعت کنم تا حکومت مدینه استقرار یابد و بتواند در مقابل دشمنان خارجی بایستد.» (صفحههای ۵۲ و ۵۳) نصرالله و سنوار، دست در دست یکدیگر علیه دشمن طرح سیاسی امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، حفظ و تثبیت و اعتلای اسلام است. این طرح در مرحلۀ اول اقتضاء میکند که با غصب خلافت توسط خلفا، آشکارا و بهصراحت مخالفت کنند. در مرحلۀ بعد که کار به تهدید اصل اسلام میرسد، حضرت(علیهالسلام) در عین حفظ مخالفت، بیعت میکنند تا اسلام را حفظ کنند. این هردو، برای یک چیز است: حفظ و اعتلای اسلام. اگر این موضوع را به وضع امروزمان پیوند بزنیم، بحث ملموستر میشود. الان که مسئلۀ فلسطین، مهمترین مسئلۀ ماست، آیا کینهای که ما را به سکوت و انفعال یا حتی وحدتشکنی و اختلافافکنی برساند، کمک به پیروزی اسلام است یا کمک به پیروزی کفر؟ در این جنگ آخرالزمانی، سیّدحسن نصرالله و یحیی سنوار هستند که دست در دست یکدیگر، اسلام را حتی پس از شهادتشان پیش میبرند یا تشیّع اختلافافکنِ انگلیسی و اهلسنتِ آمریکایی؟ مگر این دو رهبر برجسته و امثال آنها، مخالف عقاید یکدیگر در حوزۀ خلافت نبودهاند؟ پس چطور همدلانه با اسرائیل میجنگیدند؟ بغض ما باید از اسرائیل و امریکا باشد که اسلام را نشانه رفتهاند یا اهلسنت که برادران ما هستند و در عقاید با هم اختلافهایی داریم؟ تأمل در چنین پرسشهایی، مسیر ما را روشن میکند. رفتار سیاسی امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، تلنگری است برای ما کینه و نفرتِ برخاسته از تشیّع انگلیسی، نهتنها متفاوت است از بغضِ برخاسته از اسلام ناب، بلکه حتی علیه آن است. بغض امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، مبنای عقلی دارد؛ اما کینه و نفرتپراکنیِ شیعیان انگلیسی و اهلسنتِ آمریکایی، مبتنی بر عقل نیست؛ بلکه مبتنی بر احساس و حتی گاهی مبتنی بر القای شیاطین و دشمنان است. توجه به تفاوت اسلام ناب و اسلام آمریکایی، میتواند این نکته را دقیقتر روشن کند. و نکتۀ اساسی اینجاست که بسیاری از ما، اعتقادی به تشیّع انگلیسی و اسلام آمریکایی نداریم؛ اما گاهی ناخودآگاه فریب خورده و در زمین آنها بازی میکنیم. توجه به رفتار سیاسی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در این کتاب، تلنگری است برای ما. همان بغضی که حضرت را بر آن داشت تا با جریان خلافت، مخالفت علنی کنند، ایشان را به این نتیجه رساند که بهخاطر مصلحت اسلام، در زمان ضرورتْ بیعت کنند. تکلیف، در لحظه و ناظر به مقتضیات زمان، تعریف میشود و ما موظفیم سختیِ فهم تکلیف و عمل به آن را به جان بخریم. عزاداری ما برای حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) باید ما را در دشمنی با دشمنان اسلام، استوارتر کند؛ نه اینکه عاملی باشد برای تخلیۀ روانی و سکوت در مقابل دشمن؛ که این دومی، تخدیر است و نه تهذیب، و علیه آموزههای اهلبیت(علیهمالسلام) است و نه در راستای آن. کتاب «دختر پیامبر»، با وجود اینکه اثری پژوهشی و تخصصی است، متن سادهای دارد و همۀ مخاطبان میتوانند از آن بهره ببرند. این کتاب را مؤسسۀ ایمان ماندگار در 144 صفحه منتشر کرده است. متن روان و منابع دقیق آن، فهرست دقیق و کاربردیِ آن، صفحهآرایی دلانگیز سیداحسان عابدی، جلد زیبای استاد مسعود نجابتی، اندازۀ مناسب و حتی کاغذ چشمنواز آن، در مجموع اثری علمی، خوشخوان و دوستداشتنی را به ثمر نشانده است. این یادداشت پیش از این در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) منتشر شده است: ibna.ir/x6tRf 0 0 محمدجواد کربلایی 1403/10/17 برادران قریب: خاطراتی از تعامل شیعیان و اهل تسنن حامد رضایی 4.2 2 این کتاب، از معدود تلاشهایی است که برای بازنمایی تجربههای الهامبخش وحدت شیعه و سنی انجام شده است. البته دوست داشتم مفصلتر بود؛ اما همین هم غنیمت است. بسیاری از خاطرههای آن شوقانگیز و حتی شگفتانگیز است. 0 1 محمدجواد کربلایی 1403/10/11 پژوهشی در باب قرض الحسنه در اسلام مرتضی پویان 4.0 1 این کتاب در اصل برای مخاطبی نوشته شده که اهل پژوهشهای دینی و مشخصاً فقهی است. اما برای دیگران هم خالی از فایده نیست. تقریباً نیمهٔ اول کتاب، برای همهٔ مخاطبان مفید است. این نیمه، مخاطب را ترغیب میکند به فرهنگ قرضالحسنه. اما نیمهٔ دوم، بهطور مشخصتری برای مخاطب اهل فقه نوشته شده است. این نیمه به مخاطب عادی، کمکی نمیکند. چرا که مخاطبِ غیرفقیه که شامل بیشتر مخاطبان میشود، برای مسائلی که در این نیمه مطرح شده، در نهایت باید به رسالهٔ مرجعتقلید خودش مراجعه کند. اما این نیمهٔ دوم، دستکم از این باب برای مخاطب عام مفید است که با مسائل فهقی این حوزه آشنا میشود. فارغ از اینکه پاسخ این مسائل چیست، همین آشناییِ صرف با آنها، مزیّت خوبی برای این کتاب است. اما باز هم تأکید میکنم که با توجه به اختلافهای فقها، نتیجهگیریهای فقهی این کتاب نمیتواند ملاک عمل برای ما باشد. ملاک عمل برای ما مخاطبان غیرفقیه، تنها فتواهای مراجع تقلید است. به هر حال، کتاب خوبی بود و بنده از آن بهره بردم. 0 0 محمدجواد کربلایی 1403/9/23 براده ها حسن حسینی 4.2 3 این کتاب، بالینی است. با یکبار خواندن، حقش ادا نمیشود. باید آن را بارها و بارها خواند. سیّدحسن، یکتنه، کار ساعتها سخنرانی و نقد و حکمت و تلنگر و تذکر را، با جملههایی نغز و دلکش و البته صریح، فقط در ۷۱ صفحه انجام داده است. 0 0 محمدجواد کربلایی 1403/8/12 سفیر قدس: برش هایی از خاطرات حسین شیخ الاسلام حسین چارداولی 3.7 8 تا به حال با خودتان فکر کردهاید مسئلهٔ فلسطین در ایران، چطور تبدیل شد به یکی از اولویتهای دیپلماسی؟ یا فکر کردهاید که ارتباط ما با جبههٔ مقاومت چطور شکل گرفت؟ اصلاً جبههٔ مقاومت، چطور شکل گرفت؟ تا حالا فکر کردهاید تفاوت گروههای مختلف مقاومت چیست؟ رابطهٔ آنها با هم چگونه است؟ مثلاً فکر کردهاید تفاوت حزبالله با حزب أمل چیست؟ تصویر ذهنی ما از فضای بینالملل، خیلی مواقع نادقیق و مخدوش و حتی نادرست است. مثلاً گاهی برگرفته از القائات برخی رسانههاست که قصد و غرض خودشان را دارند و بدتر اینکه این تصاویر را بهاسم بیطرفی به ما القاء میکنند. بیطرفی، دروغی بزرگ است. هر اثریٰ موضعی دارد. اما مشکل کجا ایجاد میشود؟ آنجا که برخی بهاسم بیطرفی، موضع خودشان رو به مخاطب تلقین میکنند، صداقت و واقعیت، قربانی میشود. هر اثری باید موضع داشته باشه و در آن موضع صادق باشد و منطق خودش در روایت واقعیت را درست برای مخاطب توضیح بدهد. «سفیر قدس»، چنین کتابی است . این کتاب که برشهایی از خاطرات حسین شیخالاسلام است، بخشهای مهمی از روند شکلگیری سیاستخارجی جمهوری اسلامی را توضیح میدهد و در این کارش هم موضع دارد و هم صادق است. آقای شیخالاسلام، از باسابقهترین مسئولان وزارت خارجهٔ بعد از انقلاب اسلامی بود که سابقهٔ سالها معاونت سیاسی وزارت خارجه، سفارت ایران در روسیه و همچنین قائممقامی این وزارتخانه را در کارنامهٔ خود داشت. متأسفانه چندسال پیش در دوران کرونا ایشان را از دست دادیم. مدتی پیش از فوت آقای شیخالاسلام، محققان این کتاب، با ایشان چند جلسهٔ مفصل گفتوگو میکنند. نتیجهٔ این گفتوگوها در پنج فصل تدوین شده: «خانواده و تحصیلات و زندگی فردی»؛ «تسخیر و لانه جاسوسی»؛ «سازماندهی وزارت امور خارجه تا شهادت رجایی»؛ «دفاع مقدس» و «حزبالله و سوریه». دراین کتاب، کمی با زندگی شخصی آقای شیخالاسلام آشنا میشویم، بعد میرسیم به ماجرای تسخیر لانهٔ جاسوسی. مدتی بعد از ماجرای لانهٔ جاسوسی و ترجمهٔ اسناد آنجا، ایشان وارد وزارت خارجه شده و بهجد پیگیر بحث فلسطین میشود و با گروههای مقاومت ارتباط میگیرد. چند سال اخیر، دوگانهای در رسانهها برجسته شد به نام دوگانهٔ میدان و دیپلماسی. ناظر به ساخت این دوگانه هم حرفهایی راه افتاد که میدان باید در خدمت دیپلماسی باشه یا دیپلماسی در خدمت میدان. تقریباً منظور از میدان هم بیشتر اقدامات نظامی بود. نکتهای بسیار مهم در این کتاب، این است که گزارههای کلی ذهن ما را، در میدان واقعیت توضیح داده و فهم ما از میدان را تغییر میدهد. ما با خواندن این کتاب تازه میفهمیم که میدان، عرصهٔ متفاوتی است از آن تصور مرسوم در دیپلماسی؛ تصوری که زمینهٔ ساخت آن دوگانه است. میدان، فقط عرصهٔ حضور نظامیها نیست. میدان، عرصهٔ حضور نیروهای مختلف، اعم از علمی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی است. به این معنا، میدان و دیپلماسی در نگاه و تجربهٔ آقای شیخالاسلام، درهمتنیده است، نه جدا از هم. در نتیجه اصلاً دوگانهای وجود ندارد. با خواندن این کتاب، میفهمیم که بسیاری از منازعات و دعواهای سیاسی داخلی ماٰ چقدر بیاهمیت است و چه دعواهای اساسی، اصیل، تعیینکننده و اثرگذاری در عالم هست. دعواها و منازعات سیاست داخلی ما هم آن جاهایی اهمیت و اصالت دارند که ما را به نقاط اصلی نزاع در عالم برسانند. پاسخ سؤالهای ابتدای متن و تفصیلِ گزارههایی که بعد از آن مطرح کردم، میتوانید در «سفیر قدس» دنبال کنید. پاسخها البته مثل لقمهٔ آماده، سرراست و روشن نیست. این برمیگردد به پیچیدگیهای مسائل سیاسی و دیپلماتیک و نظامی. اتفاقاً همین پیچیدگیها را هم میتوانید در این کتاب ببینید؛ پیچیدگیهایی که ما را به فکر وادار میکند و البته به تحقیق بیشتر. افسوس که این کتاب میتوانست کاملتر و دقیقتر و جزئیتر از این باشد. اما بهگمانم در جایی شنیدم که این گفتوگوها در روزهای پایانی عمر ایشان بوده و اجل مهلتی بیش از این نداده است. بنابراین نمیتوان از این بابت خردهای گرفت. دستمریزاد به گروه پژوهش و نگارش و انتشار کتاب. و خدا رحمت کند آقای شیخالاسلام را. 0 3 محمدجواد کربلایی 1403/8/8 نصراله: گفت وگوی اختصاصی و یادداشتهایی درباره ی شخصیت و زندگی دبیر کل حزب الله لبنان محمدرضا زائری 3.6 1 تکاپوی حجتالاسلام زائری در این کتاب، ستودنی است. او تلاش کرده از شخصیت سیدحسن نصرالله برای مخاطب ایرانی، آشناییزدایی کند. ناظر به این نکته، نگاه افراد مختلف با رویکردهای مختلف را به سیدحسن جمعآوری کرده است. نکات نابی را میتوانید در این کتاب بخوانید. آن را از دست ندهید. دست مریزاد به آقای زائری و حیف که تا الان این کتاب را نخوانده بودم. امیدوارم حالا بعد از گذشت چندین سال و عبور از حماسهٔ طوفانالأقصی، ویراست کاملتری از این کتاب به چاپ برسد. 0 1 محمدجواد کربلایی 1403/7/20 از کشمیر تا کاراکاس سربازروح الله رضوی 4.2 23 بسم الله الرحمن الرحیم معرفی کتاب «از کشمیر تا کاراکاس» روایت زندگی در دل مقاومت و آرامش در دل مبارزه محمدجواد کربلایی نخستینبار در دفتر اتحادیهٔ بینالمللی امتواحده او را دیدم. بچههای امتواحده صدایش میزدند «روحالله». رفته بودم آنجا تا با چند نفر از بچههای این تشکل مردمنهاد گفتوگو کنم و پروندهای دربیاورم برای کاروان آسیایی غزه. امتواحده بسیار پررفتوآمد و پویا و فعال و سرزنده بود. روحالله یکی از فعالترین نیروهای این تشکل بود و سرزندگی را تزریق میکرد به بچهها. با او هم گفتوگو کردم و آن پرونده را در هفتهنامهٔ پنجره منتشر کردم. اما این تازه سرآغاز ارتباط من با امتواحده و بچههای آنجا، از جمله روحالله، بود. بعدها متوجه شدم که نامش را کامل نمیدانستهام. پیشوند نامش، ساده و بیاهمیت نبود. حرفها داشت با خودش: «سرباز». یعنی اسمش میشد: «سربازِروحالله». نام و نام خانوادگیِ کاملش اینطور میشد: «سیدسربازِروحالله رضوی». چنین نامی برای ما عجیب است. بعدتر فهمیدم روحالله اصلاً ایرانی نیست؛ با وجود اینکه هیچ نشانهٔ غیرعادی در لهجه و چهرهاش برای ما ایرانیها ندارد. او اهل کشمیر هند است و این نام در آنجا چیز عجیبی نیست. کتاب «از کشمیر تا کاراکاس» را سیدسربازِروحالله رضوی نوشته است. و البته بعدها که کتاب را نوشت و این بخش را خواندم، دوباره غافلگیر شدم: «من متولد کشمیر تحت کنترل هندوستان هستم. هم مادرم کشمیری است هم پدرم. اوایل انقلاب ایران، پدر به عشق امام خمینی، کار و زندگیاش را در کشمیر رها کرد و به ایران آمد و ماندگار شد، ما هم بهدنبال پدر. حسب آنچه به نام شجرهنامهٔ سادات رضوی در کشمیر موجود است، جدم میرسیدحسین قمی، از نسل موسی مُبَرْقَعْ، مدفون در امامزاده چهلاختران قم است که چهار قرن قبل از قم به کشمیر هجرت کرده است. در طول این چهار قرن اولین کسی که از این نسب به ایران و شهر قم بازگشت و مجاور شد، مرحوم پدر بود که مجاورتش هم ابدی شد. من هم در همین شهر بزرگ شدهام.» (ص 117) در واقع روحالله ایرانی هست و ایرانی نیست. ایرانی هست؛ چون اجدادش ایرانی بودهاند و چون خودش از سهسالگی در ایران زندگی کرده و تعلّقخاطری ناگستنی به ایران و انقلاب اسلامیاش دارد. و ایرانی نیست؛ چون همان انقلاب اسلامی، نگاهش را بهجای دولتملتها، به امت اسلام معطوف کرده. ازاینروست که خودش را «جهانوطن» میخواند. سربازروحالله کارشناسی و کارشناسیارشدش را در دانشگاه علموصنعت، مهندسی برق خوانده و در فضای دانشجویی آن دانشگاه هم بسیار فعال بوده. بعد از تحصیل، مدتی بهعنوان کارشناس و تحلیلگر حوزهٔ مسکن فعالیت میکرده؛ اما بعد از جنگ 22روزهٔ غزه در سال 1387، تصمیم میگیرد در فضای بینالملل فعالیت کند و از آن زمان تابهحال بهطور تخصصی در همین حوزه متمرکز است. کنار این فعالیتها، مطالعات تخصصی هم در همین حوزه انجام میدهد و دروس حوزوی هم خوانده و الان هم دانشجوی دکتری ادیان در دانشگاه ادیان و مذاهب قم است. او به پنج زبان زندهٔ دنیا مسلط است: فارسی؛ عربی؛ انگلیسی؛ اردو و کشمیری. به کشورهای مختلفی سفر کرده و دانستن این زبانها، سفرهایش را پرفایدهتر کرده است. هرچه جلوتر میروی، شخصیت این نویسندهٔ جهانوطن، برایت ملموستر شده و زندگیاش را بیشتر درک میکنی. «از کشمیر تا کاراکاس»، حاصل سفرهای نویسنده به هشت کشور جهان است. بیشتر این سفرها، در قالب کاروانهای بینالمللی و سفرهای جمعی بوده است. نوشتن از سفرهای جمعی، کار سختی است، بهویژه اینکه نویسنده، از مسئولان این کاروانها بوده و نوشتن با چنین وضعی، سختتر هم میشود. در این کاروانها، چهرههای فرهیختهای هم بودهاند که همنشینی نویسنده با آنها، لذت خواندن این کتاب را دوچندان میکند. بهروز افخمی، رضا امیرخانی، محمدحسین جعفریان، مولوی یعقوب حسینبُر، خانم دکتر فروز رجاییفر، خانم دکتر فرشته روحافزا، حجتالاسلام محمدرضا زائری، محمدرضا شهیدیفرد، ابوالقاسم طالبی، سیدسلیم غفوری، ناصر فیض، علیرضا قزوه، دکتر سیدمحمد مرندی، محسن مؤمنیشریف و...، از افرادی هستن که در این کاروانها و سفرها حضور داشتهاند. «سفر به غزه»، ماجرای حضور نویسنده در کاروان آسیایی غزه است که سال 1389 برگزار شد؛ کاروانی که چند ماه پس از حملهٔ رژیم صهیونستی به کشتی کاروان آزادی (ماوی مرمره)، توسط جمعی از فعالان و تشکلهای مردمنهاد از کشورهای مختلف به راه افتاد و وارد غزه شد. ایرانیها فقط تا ترکیه توانستند بروند و مصر به ایرانیها ویزا نداد. در عوض سربازروحالله پرچم ایران را در آنجا بلند کرده و جلوی اسماعیل هنیه صحبت کرد. اینکه چطور توانسته پرچم ایران را وارد غزه کند، ماجرای جالبی دارد که باید در کتاب بخوانید. «قدمی تا قدس»، ماجرای حضورش در کاروان «إلیبیتالمقدس» است. اعضای این کاروان سال 1391 بهمناسبت روز زمین یا همون یومالأرض، میروند مقابل مرزهای اسرائیل و حصاری مردمی و نمادین تشکیل میدهند. «بهدنبال صلح»، فصل حضور در کاروان زائران صلح سوریه است که سال 1393 برگزار شد. اعضای این کاروان علاوهبر اینکه کمکهای زیادی را برای سوریه بردند، با گروههای مختلفی در سوریه دیدار کردند؛ حتی با برخی از منتقدان دولت وقت سوریه. در فصل «ایران صغیر»، نویسنده از سفرهای مختلفش به کشمیر نوشته است؛ سفرهایی که گاه خانوادگی بوده و گاه با همراهی کاروانی متشکل از علاقمندان. به کشمیر میگویند «ایران صغیر». رفتوآمدهای مداوم میان ایران و کشمیر و تسلط بسیاری از مردم این منطقه به زبان فارسی، علت این نامگذاری را روشن میکند. «ضجیجی میان حجیج»، خاطرات نویسنده از سفرهای حج است. حضور او در سفرهای حج بهعنوان مبلّغ، به وجه طلبگیاش برمیگردد؛ اما نه تنها بهعنوان یک آخوند مسئلهگو در حوزهٔ احکام. او حق آخوندی را بهخوبی و با توجه به نیازهای مختلف حجاج، ادا کرده است؛ از توجه به مسائل شرعی حجاج گرفته تا توجه به جنبههای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی امت اسلام. اتفاقاً یکی از فعالیتهای پدر مرحومش هم تبلیغ در حج بوده. قلبیحسین رضوی، از شخصیتهای انقلابی کشمیر هند بود و سال 1394 در حج تمتع بهسبب عارضهٔ قلبی به رحمت خدا رفت. فصل «شیشومِلا»، ماجرای سفر نویسنده به بنگلادش است. سال 96 خبر فرار مردم مسلمان میانمار بهسمت مرزهای بنگلادش منتشر شد. ارتش و نیروهای امنیتی میانمار، مسلمانان را به خاک و خون کشیده و مسلمانان آوارهٔ بنگلادش شده بودند. امتواحده، آن زمان برای آنها کمکهای مردمی جمع کرد و سربازروحالله بهنمایندگی از این تشکل مردمی، وارد بنگلادش شد تا ببیند چطور میتواند کمکهای مردم را به بهترین شکل برای مسلمانان میانمار هزینه کند. این فصل، ماجرای رساندن این کمکهاست. «در کنار فراعنه»، ماجرای سفرهای روحالله به مصر در فاصلهٔ سالهای 1390 تا 1392 است که یکی از آنها در بحبوحهٔ انقلاب مردم مصر بود؛ زمانی که شورای انتقالی، ادارهٔ مصر را در دست داشت. سفر در چنین وضعی، هم پرخطر است و هم جذاب. «یانکی برو گم شو»، حکایت سفر نویسنده به ونزوئلاست؛ در بهمنماه 1398، یعنی حدود یک ماه بعد از ترور سردار دلها. نویسنده برای اولینبار است که وارد آمریکای لاتین میشود و روایتی دستاول از اوضاع آن جامعه ارائه میکند؛ مثلاً بازخوردهای شگفتانگیز و علاقهٔ مردم آنجا به سردار آسمانی ما را روایت میکند. ××× این کتاب، ماجراهای جذاب و شگفتانگیزی دارد. ما در هریک از فصلهای هشتگانه، با یک کشور و جامعه مواجه میشویم. شخصیت نویسنده، زاویهٔ نگاه او به مسائل، کشورهای مقصد، زمان سفرها، شخصیتهایی که با آنها دیدار کرده و اتفاقهای پیشبینیناپذیری که برایش پیش آمده، همه و همه دست به دست هم داده تا یک کتاب جذاب و مهم و البته غیرفانتزی را بخوانیم. کتابی که شادی و غم را بهجا و توأمان و درهمتنیده دارد و زندگی را در دل مقاومت و آرامش را در دل مبارزه، روایت میکند. «از کشمیر تا کاراکاس» را انتشارات سورهٔمهر در 323 صفحه منتشر کرده است. این ۳۲۳ صفحه را بخوانید و از این تجربههای کمنظیر، لذت ببرید. این یادداشت پیش از این در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) منتشر شده است: ibna.ir/x6vK2 0 0 محمدجواد کربلایی 1403/7/19 رسول مولتان 4.3 3 «رسول مولتان» ، من را با شهیدی آشنا کرد که بهطور مشخص بهدلیل کار جدی در عرصهٔ فرهنگ، ترور شده بود. چنین آدمهایی بسیار معدودند. با این وصف، فعالان فرهنگی لازم است این کتاب را با چنین نگاهی بخوانند تا از خطبهخط زندگی این شهید بزرگوار، بتوانند بهره ببرند برای کشف مسیر درست کار فرهنگی. 0 3 محمدجواد کربلایی 1403/7/19 روپرت مورداک: امپراتور رسانه ای ویلیام شاوکراس 5.0 1 با خواندن این کتاب، فهم بهتری از اقتصاد رسانهها و اقتصاد سیاسی آنها و مناسبات سیاسی آنها پیدا خواهید کرد. همچنین این کتاب، فهم خوبی از رسانههای جریان اصلی به دست میدهد. 0 0 محمدجواد کربلایی 1403/7/19 پل معلق محمدرضا بایرامی 3.7 12 سالها پیش در جلسهٔ نقد این کتاب، یکی از منتقدان گفت من این کتاب را یکبار شروع کردم و نتوانستم ادامه بدهم و بعد از مدتها که دوباره تلاش کردم و آن را خواندم، فهمیدم این مدت از چه لذتی محروم شده بودم. این اتفاق دقیقاً برای من هم افتاد. «پل معلق» حجم زیادی ندارد؛ اما همراهشدنم با آن سخت بود و در نهایت که آن را بعد از مدتها دوباره خواندم و تمام کردم، لذتی عمیق را تجربه کردم. دوست دارم بعدها آن را دوباره بخوانم. 0 0 محمدجواد کربلایی 1403/7/19 صبح شام: روایتی از بحران سوریه، خاطرات دکتر حسین امیرعبداللهیان محمدمحسن مصحفی 4.1 27 کتاب را پیش از رفتن شهادتگونهاش خواندم. تواضع را میشد از روح کلام او دریافت. اما از باب فرم، مصداق خوبی برای تاریخ شفاهی یا مستندنگاری نیست. جزئیات و توصیفهای کمی دارد و بیشتر مبتنی بر تحلیل است. اما همین هم مغتنم است. هرچیزی از آن بزرگوار، خواندنی است. پیشنهاد میکنم حتما بخوانید تا با این دیپلمات انقلابی و مسلمان، بیشتر و بهتر آشنا شوید. 0 1 محمدجواد کربلایی 1403/7/19 بیوتن رضا امیرخانی 3.9 78 مهاجر بيوتن* نگاهي به آخرين رمان رضا اميرخانی شبکهٔ ایران - محمدجواد کربلایی: برای انسانی که در تباهی و در میان مردگان قصد زیستن دارد، آیا هنوز هم چارهای هست؟ آنچه در دین برای حل چنین مسئلهای تجویز میشود، «هجرت» است به وطنی دیگر. اما در دهکدهٔ جهانی امروز گویی همه دارای یک وطن و در عین حال بیوطن شدهاند. تو میخواهی به جایی دیگر بروی تا شاید از غربت بگریزی، اما حال با این وطن نوظهور، امید چندانی به رهایی نیست. «بیوتن» آخرین رمان رضا امیرخانی، حکایت هجرت ارمیای رنجودهخاطر از تباهی و ظلم است به مظهر فساد. ارمیا که فرزند جنگ است و کربلای پنج، پس از گذشت ده سال از جنگ با مشاهدهٔ وضعیت روبهزوال جامعه، تاب ماندن ندارد و قصد سفر به جایی را می کند که یا از مشکلاتش رهایی یابد، یا همهٔ مشکلات را یکجا با خود داشته باشد. اما نصیبش از این وطن بزرگِ دهکدهٔ جهانی، جایی جز آمریکا نیست؛ آنجا که همهٔ مشکلات را با خود دارد و ارمیای آرمانگرای داستان را به مبارزه میطلبد. اینگونه است که ارمیا وارد سرزمین فرصتها می شود؛ جایی که دوزخی متشکل از انسانهای بیهویت و بیوطن است. او وارد فضایی می شود که دین آمریکایی مردمان آن بههیچوجه با هویت ایرانی او سازگار نیست و سراسر اتفاقات این رمان نیز حول همین محور میچرخد. در چنین فضای ظلمانی و تاریکی که بسیاری از ایرانیان مقیم هم بهراحتی خود را با آن وفق دادهاند، تنها یاد بهشت ارمیا است که گاهگاهی نسیمی خنک را در این کشاکش دین و تجدد به خواننده می نوازد؛ و آن بهشت، جبهه است و خاطرهٔ دوست قدیمیاش سهراب. ارمیا در این دیار غربت همچون خوابگردی میزید و گویی چارهای جز تن دادن به این زندگی مرده ندارد. این تقدیری است که نویسنده برای او مقدر کرده و گریزی از آن نیست. انگار ارمیای امیرخانی با ارمیای نبی (پیامبر بنیاسرائیل) تشابهاتی دارد که آگاهانه و ناخودآگاه حرف نویسنده را در لفّافه یا بهصراحت، به خواننده منتقل میکند. ارمیای نبی، پیغمبری است که در دوران انحطاط بنیاسرائیل ظهور کرده و به پیشبینی وضع اسفبار بنیاسرائیل در آینده میپردازد. اما قوم بنیاسرائیل، این پیشگوییها را برنتابیده و حتی درصدد قتل او برمیآیند. تقدیر ارمیای نبی تبعید به بابل بود و اسارت در آنجا؛ و تقدیر ارمیای امیرخانی تبعید به آمریکا (مظهر بابل) و اسارت در آن؛ و عاقبت... ارمیا به سرزمینی سفر کرده که آنقدر ملیتها و مذهبها و شخصیتهای متفاوت را در خود جای داده که مردم، دیگر زبان یکدیگر را نمیفهمند. آنچه همهٔ آنان میشناسند و حلقهٔ اتصالشان به یکدیگر است، چیزی جز «پول» نیست. درگیریها و جدالهای عجیبوغریب مردم بیوطن آمریکا بر سر پول، جایی در ذهن ارمیا ندارد و رفتار ارمیا نیز در ذهن مردم. کوتاهسخن اینکه «بیوتن» داستان ارمیای سرگشته است که ظاهراً بهبهانهٔ عشق دختری ایرانی که در آمریکا زندگی میکند، و در واقع بهعلت عذاب از تعارض، به دیار غربت رهسپار میشود. ارمیا میرود تا یک شهروند آمریکایی غیرمطیع و نامنضبط شود. ارمیا میرود و همچون ماهی حلالگوشتی میشود که در کشاکش دعوای انسانهای مرده بر سر دنیا، گویی از آب دور شده، دستوپا می زند، تلظّی میکند و عاقبت... اما ارمیا نیز همانند سهراب (دوست شهیدش) ممکن است شهیدی باشد که تقدیر نویسنده برای او رفتن به آمریکا و درگیری در ماجراهای آن بوده است. این را می توان از قراین ریز رمان متوجه شد.» آنطور که از متن رمان بر می آید و با توجه به بازخوردهای مخاطبان، امیرخانی بهخوبی توانسته است سرگشتگی هویت اصیل دینی و ایرانی ارمیا را در دنیای پرتلاطم و مشوش غرب به تصویر بکشد. البته این به معنی بیعیبونقص بودن رمان نیست، اما در کل بهنحوی مبتکرانه و جالب فضای متفاوت تمدن غرب را برای یک ایرانی ترسیم کرده است. نکتهٔ دیگر اینجاست که فضای تمدن غرب، اکنون ما را نیز در بر گرفته است و ما نیز اسیر فضایی متعارض شدهایم و بهنوعی بیوطنیم. همین فضای بیمار و متعارض است که ارمیا را وادار می کند تا به سرمنشأ بیماری برود. گویا ارمیا یا رضا امیرخانی به توصیهٔ نیچه خطاب به فیلسوفان وقع نهاده که گفته است: «خانههای خود را بر دهانهٔ آتشفشان بنا کنید...» سفر رضا امیرخانی به آمریکا و نزدیک به یک سال زندگی پرمخاطره و گشتن در ایالات مختلف آمریکا، حکایت از همت بلند نویسنده دارد. بیوتن حاصل چنین تجربهای است که از هنگام شکلگیری ایدهٔ آن تا زمان چاپ، هفت سال را پیموده است. بیهوده نیست که مخاطبان بسیاری پیدا کرده و چندینبار به چاپ مجدد رسیده است. یکی از ویژگیهای بارز این رمان، قابلیت تأویلپذیری آن است که حکایت از تبحر نویسنده در ادبیات دارد. نثر قوی «بیوتن»، تأویلپذیری آن و ارجاعمندی آن به متون مقدس دینی، این کتاب را بهحق، یکی از آثار برجستهٔ ادبیات دینی ایران قرار داده است؛ ادبیاتی که معمولاً بسیاری از آثار بهاشتباه منتسب به آن میشوند. با توجه به توضیحاتی که داده شد، میتوان این رمان را یکی از آثار خوب در حوزهٔ ادبیات آخرالزمانی معرفی کرد؛ ادبیاتی که بیش از آنکه راجعبه موعود صحبت کند، به توصیف وضع موجود پرداخته و اینگونه نیاز غیرقابلکتمان ما به موعود را به تصویر میکشد. نشستی که با حضور نویسنده و زهیر توکلی (منتقد و روزنامه نگار)، هفتهٔ گذشته در فرهنگسرای اخلاق انجام شد، یکی از بهترین جلسات نقد و بررسی این رمان به حساب میآید؛ چرا که زمان جلسه بیشتر به تأویل این اثر گذشت و این نوشتار نیز متأثر از همان نشست است. *این متن در سال ۱۳۸۷ در شبکهٔ ایران منتشر شده بود. 0 0