یادداشت محمدجواد کربلایی

        بسم الله الرحمن الرحیم

معرفی کتاب «دختر پیامبر»، اثر آیت‌الله محمدعلی جاودان
بغضی که طرحی از آینده دارد
محمدجواد کربلایی
رحلت پیامبر اعظم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، واقعهٔ مهمی در تاریخ اسلام بود. بعد از رحلت حضرت رسول(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بود که جریان خلافت، واقعهٔ سقیفه را رقم زد و این یکی از عوامل ظهور مذاهب و فرقه‌های مختلف در اسلام بود. این جریان تا جایی پیش رفت که به ساحت مقدس حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) جسارت کرد و بعد از شهادت حضرت(سلام‌الله‌علیها) نیز اختلاف‌‌ها را جدی‌تر کرد. 
کتاب «دختر پیامبر» اثر استاد آیت‌الله محمدعلی جاودان، بر وقایع زندگی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) بعد از رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ، تمرکز کرده است. نویسنده فقط به منابع شیعه اکتفا نکرده، بلکه از اسناد و منابع مختلف اهل‌سنت نیز بهره برده است؛ منابعی معتبر و دست‌اول. استاد جاودان، این بررسی‌های تاریخی را به‌شکل تطبیقی و عمیقی انجام داده و احتمال‌های مختلف تاریخی و منطقی را با دقتی ستودنی بررسی کرده است. این نکته، برای علاقه‌مندان تاریخ، راه‌گشاست. 
طرح سیاسی امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام)
از مهم‌ترین قوّت‌های این کتاب، این است که طرح سیاسی امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) را برای ما توضیح می‌دهد. منظور از طرح سیاسی، سیاست به‌معنای روزمره و دنیاطلبانۀ آن نیست. اینجا منظور از سیاست، معنای قرآنیِ آن است و منظور از طرح سیاسی، طرحی کلان و تمدّنی است. آنچه ما شیعیان معمولاً از واقعهٔ شهادت حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) در ذهن داریم، بیش از آنکه به بغضی بیانجامد که سرانجامش مبارزۀ جدی‌تر با دشمنان اسلام باشد، به کینه و نفرتی فزاینده در ذهن ما می‌انجامد که عاقبت آن، سکوت و بی‌عملی و چه بسا غفلت از دشمن است. اگر برداشت ما از پرسش بنیادینِ حضرت امام باقر(علیه‌السلام) که فرمودند «هل الدین إلّا الحُبِّ و البُغض؟»، ما را به اعتلای اسلام نرساند، باید در درستیِ حب و بغض‌مان شک کنیم. 
مخالف، دشمن نیست
برخی از شیعیان تصور می‌کنند همین برادران اهل‌سنتی که امروز می‌بینند، در واقعهٔ سقیفه و واقعهٔ شهادت حضرت زهرا(سلام‌الله‌‌علیها) حضور داشته‌اند. در حالی که آن‌ها روایت‌های دیگری از این وقایع شنیده‌اند و حقیقت را نمی‌دانند. جالب آنکه بسیار هم به حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) احترام می‌گذارند. این احترام را در زندگی آن‌ها می‌توان به‌شکل ملموس مشاهده کرد؛ مثلاً در نام‌‌گذاری فرزندان‌شان. بسیاری از آن‌ها نام دختران‌شان را فاطمه می‌گذارند. اهل‌سنت حتماً با عقیدۀ ما شیعیان دربارۀ خلافت مخالفند. ما نیز با عقیدهٔ آن‌ها دراین‌باره مخالفیم. اما مشکل آنجا درست می‌شود که این مخالفت را عناد و دشمنی فهم می‌کنیم. حال‌آنکه فرق است میان مخالف و معاند. 
خب این حرف‌ها یعنی چه؟ یعنی مسئلهٔ خلافت، کم‌اهمیت بوده؟ قطعاً نه. نه‌تنها کم‌اهمیت نبوده، بلکه بسیار هم مهم بوده و مرز تشیّع و تسنّن است. اما شیوۀ برخورد حضرت با مسئلۀ خلافت، چیزی است که برخی از شیعیان آن را برنمی‌تابند. بخواهیم یا نخواهیم، تنها چنین بغضی است که طرحی از آینده دارد: «امام(علیه‌السلام) فرموده بودند که من در مرحلۀ اول، یعنی بلافاصله بعد از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، با حکومتِ برسرِکارآمده همراهی نکرده، دست از بیعت بازکشیدم و در مرحلۀ دوم، هنگامی که خطر پیامبران دروغین قوّت یافت و اسلام در معرض تهدید جدی قرار گرفت، چاره‌ای نداشتم و ناگزیر شدم با وضع موجود همراهی بنمایم و با ابوبکر بیعت کنم تا حکومت مدینه استقرار یابد و بتواند در مقابل دشمنان خارجی بایستد.» (صفحه‌های ۵۲ و ۵۳)
نصرالله و سنوار، دست در دست یکدیگر علیه دشمن
طرح سیاسی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، حفظ و تثبیت و اعتلای اسلام است. این طرح در مرحلۀ اول اقتضاء می‌کند که با غصب خلافت توسط خلفا، آشکارا و به‌صراحت مخالفت کنند. در مرحلۀ بعد که کار به تهدید اصل اسلام می‌رسد، حضرت(علیه‌السلام) در عین حفظ مخالفت، بیعت می‌کنند تا اسلام را حفظ کنند. این هردو، برای یک چیز است: حفظ و اعتلای اسلام. اگر این موضوع را به وضع امروزمان پیوند بزنیم، بحث ملموس‌تر می‌شود. الان که مسئلۀ فلسطین، مهم‌ترین مسئلۀ ماست، آیا کینه‌ای که ما را به سکوت و انفعال یا حتی وحدت‌شکنی و اختلاف‌افکنی برساند، کمک به پیروزی اسلام است یا کمک به پیروزی کفر؟ در این جنگ آخرالزمانی، سیّدحسن نصرالله و یحیی سنوار هستند که دست در دست یکدیگر، اسلام را حتی پس از شهادت‌شان پیش می‌برند یا تشیّع اختلاف‌افکنِ انگلیسی و اهل‌سنتِ آمریکایی؟ مگر این دو رهبر برجسته و امثال آن‌ها، مخالف عقاید یکدیگر در حوزۀ خلافت نبوده‌اند؟ پس چطور هم‌دلانه با اسرائیل می‌جنگیدند؟ بغض ما باید از اسرائیل و امریکا باشد که اسلام را نشانه رفته‌اند یا اهل‌سنت که برادران ما هستند و در عقاید با هم اختلاف‌هایی داریم؟ تأمل در چنین پرسش‌هایی، مسیر ما را روشن می‌کند. 
رفتار سیاسی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، تلنگری است برای ما 
کینه و نفرتِ برخاسته از تشیّع انگلیسی، نه‌تنها متفاوت است از بغضِ برخاسته از اسلام ناب، بلکه حتی علیه آن است. بغض امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، مبنای عقلی دارد؛ اما کینه و نفرت‌پراکنیِ شیعیان انگلیسی و اهل‌سنتِ آمریکایی، مبتنی بر عقل نیست؛ بلکه مبتنی بر احساس و حتی گاهی مبتنی بر القای شیاطین و دشمنان است. توجه به تفاوت اسلام ناب و اسلام آمریکایی، می‌تواند این نکته را دقیق‌تر روشن کند. و نکتۀ اساسی اینجاست که بسیاری از ما، اعتقادی به تشیّع انگلیسی و اسلام آمریکایی نداریم؛ اما گاهی ناخودآگاه فریب خورده و در زمین آن‌ها بازی می‌کنیم. توجه به رفتار سیاسی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در این کتاب، تلنگری است برای ما. همان بغضی که حضرت را بر آن داشت تا با جریان خلافت، مخالفت علنی کنند، ایشان را به این نتیجه رساند که به‌خاطر مصلحت اسلام، در زمان ضرورتْ بیعت کنند. تکلیف، در لحظه و ناظر به مقتضیات زمان، تعریف می‌شود و ما موظفیم سختیِ فهم تکلیف و عمل به آن را به جان بخریم. عزاداری ما برای حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) باید ما را در دشمنی با دشمنان اسلام، استوارتر کند؛ نه اینکه عاملی باشد برای تخلیۀ روانی و سکوت در مقابل دشمن؛ که این دومی، تخدیر است و نه تهذیب، و علیه آموزه‌های اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است و نه در راستای آن. 
کتاب «دختر پیامبر»، با وجود اینکه اثری پژوهشی و تخصصی است، متن ساده‌ای دارد و همۀ مخاطبان می‌توانند از آن بهره ببرند. این کتاب را مؤسسۀ ایمان ماندگار در 144 صفحه منتشر کرده است. متن روان و منابع دقیق آن، فهرست دقیق و کاربردیِ آن، صفحه‌آرایی دل‌انگیز سیداحسان عابدی، جلد زیبای استاد مسعود نجابتی، اندازۀ مناسب و حتی کاغذ چشم‌نواز آن، در مجموع اثری علمی، خوش‌خوان و دوست‌داشتنی را به ثمر نشانده است. 

این یادداشت پیش از این در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) منتشر شده است: 
ibna.ir/x6tRf
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.