یادداشتهای علی قدردان (3) علی قدردان 1404/2/28 ۵۸۷ آینده ای که دور نیست محمدحسین عسکریمیلاجردی 4.0 3 «۵۸۷: آیندهای که دور نیست» یک کمیک متفاوت ایرانی است که در دل خود، تلفیقی از مضامین دینی، اسطورهای و آیندهنگرانه را جای داده و با نگاهی بومی و تاریخی، روایتی آخرالزمانی را پیش روی مخاطب میگذارد. قهرمان این داستان مصور، زنی مؤمن به نام میترا است؛ نامی که به معنای قهرمان آمده و انتخاب آن خود نشانهای از رویکرد آگاهانه اثر در بازنمایی یک قهرمان زن ایرانی-اسلامی است. میترا نه یک ابرقهرمان خیالی از جنس سوپرمن و بتمن، بلکه نمادی از عقلانیت، ایمان و ایستادگی است؛ پرستاری که در کنار مردان مقاومت، آماده نبردی سهمگین با موجوداتی از جنس دیو و آشوب است.اتفاقات داستان، یادآور صحنههایی از ملک سلیمان نبی و نیز اشارههایی به روایتهای دینی درباره یاجوج و ماجوج دارد. اما این نبرد صرفاً تخیلی نیست؛ بلکه بر زمینههای تاریخی و اسطورهای استوار است. در دل این کشاکش، میترا با نوادهای از ملکه سبا دیدار میکند، و از اینجا قصه رنگ و بوی تازهای میگیرد و ماجراجویی اصلی آغاز میشود.یکی از نمادهای مهم این کمیک، گردنبندی است با شماره ۵۸۷، متعلق به شهیدی که حالا به پسرش رسیده. این شماره نهتنها عنوان کمیک را شکل میدهد، بلکه نشانهای از پیوند داستان با مفاهیم ایثار، شهادت و استمرار مقاومت در نسلهاست.در پایان این جلد، میترا و همراهانش پس از پیروزی اولیه، به دیدار «سید» میروند؛ برای آمادهسازی نبردهایی بزرگتر که در آینده نزدیک در راه است. کمیک «۵۸۷» تنها یک داستان مصور سرگرمکننده نیست؛ روایتی است از امید، ایمان، و بازسازی مفهوم قهرمان در قالبی تازه و بومی. و البته ماجرا هنوز تمام نشده؛ جلدهای بعدی در راهاند تا تصویر کاملتری از این دنیای آخرالزمانی را پیش روی مخاطب بگذارند. 0 4 علی قدردان 1402/10/26 شبیه ساز فاطمه خدابخشی 4.4 7 به نام خداوند مهربان "سفر به آسمانها..." در این کتاب سه سفر اتفاق میفتند؛ سفر به همدان، سفر برای پیدا کردن رمز پروژه عروج و سفر به آُسمانها (سفر شبیهسازی شده). اما چند نکته: 1. در مورد کتاب شبیهساز باید به این نکته توجه داشته باشیم که خیلی از اتفاقات واقعی تاریخی و دینی رو نمیدونیم و این کتاب در یک شبیهسازی جذاب سعی کرده یکی از این اتفاقات مهم رو برای ما محسوس و ملموس کنه؛ 2. اتفاقات این کتاب فقط یک اتفاق تاریخی نیست در موقعیت های مختلف نویسنده از اتفاقات وام میگیره برای این که مسئله اخلاقی، رفتاری، اعتقادی و باورهای ما رو رشد بده؛ 3. کاش نویسنده بعضی از اتفاقات قصه راز عروج رو بیشتر توضیح میداد و به قول معروف "زهر داستان" رو با پرداخت غیرمستقیم و یا داستانهای تو در تو میگرفت. مثلا صحبت در مورد مرگ و زندگی، در مورد کیفیت زندگی فرشتهها و مسائلی از این دست نیاز به زمینهسازی و مقدمهچینی و بعضی از موارد به زعم بنده چشمپوشی از طرخ در سن نوجوانی داره؛ 4. در این کتاب گاهی با تیکههای مختلف فیلمهای سینمایی مثل ارباب حلقهها، مردان سیاهپوش و ... همزادپنداری شده... استفاده از تیکههای سینمایی به زعم بنده یک شمشیر دولبه است. یعنی از یک سو میتونه باعث همراه کردن مخاطب و جذبش بشه و از یک سو میتونه بیشتر مخاطب رو دور کنه و مخاطب بگه یک ابهام به ابهامات من اضافه شد..؛ 5. در این کتاب به اقتضای اصل روایت معراج، به ایمان و اهتمام برای تقویتش در متعلقات مختلف مانند ایمان به خدا، ایمان به ملائکه و وظایف و اختیاراتشون، ایمان به کتاب، ایمان به انبیاء الهی و ایمان به غیب و ایمان به آخرت پرداخته شده است. اما خلأ ایمان به آیات الهی به شدت حس میشه... یعنی اگر رمزگشاییها با استفاده از آیات الهی انجام میشد کار خیلی پختهتر میشد. در پایان هنر یعنی تبدیل معقول به محسوس و انتقال حس به دیگران این حس اگر منتقل بشود که ما باید ایمان داشته باشیم و ولایت کسانی که در ایمان سبقت داشتند را بپذیریم ما در تولید ادبیات دینی موفق بودهایم و اگر صرفا روایتی را مطرح کنیم در ترویج ادبیات تاریخی موفق بودهایم نه ادبیات دینی .../ پایان علی قدردان 30 دی 1402 والسلام 3 7 علی قدردان 1402/10/24 و توی دروازه عباس سعیدی 3.5 7 مقاومت ملی با اتحاد اقوام ایرانی... کتاب روایت مردمانی است سختکوش که همزبانی با رژِیم سفاک بعث باعث نشد با آنها همراهی کنند و مردم و کشور خود را فراموش کنند از این جهت زیباست روایت نوجوانانی است که با دست خالی به جنگ لشکرهای تا دندان مسلح آمدند و نترسیدند نه از سلاحهای دشمن نه از بلایی که ممکن بود در نبودشان خانوادههای کوچک و شکنندهشان را تحت تاثیر قرار دهد از این جهت هم زیباست جنگ بیرحم است تلخ است غم و غصه دارد هر چند همینها هم زیباییهای خودشان را دارند اما نویسنده سعی کرده است با زبان طنز و به قول خودش "دانای کل بازیگوش" زهر داستان را بگیرد و این نیز کار خوب و به جایی بوده است اما جند نکته در مورد تعلیقهای عمومی: 1. تاکید زیاد روی سیگار کشیدن و تصویرسازی از افراد سیگاری بنظر میآید مناسب نباشد به خصوص وقتی مخاطب نوجوان است چند نفر در قصه سیگار مصرف میکردند که در بخشهایی از قصه تصویرسازی استعمال سیگار صورت گرفته است 2. نویسنده سعی دارد به مخاطب نوجوان بگوید ساده و زودباور نباش و هر سخنی را باور نکن اما این کار را با دروغگویی و به تعبیر خود، لاف زدن انجام میدهد. مشکل اینجاست که با دستمال آلوده نمیتوان جایی را تمییز کرد یعنی اگر نویسنده میخواست هوش و ذکاوت را بالا ببرد و زودباوری را مرتفع کند باید از روش مناسبتری استفاده میکرد این روش بیشتر برای بسط دروغگویی و بیاعتمادی در مخاطب کارساز است «چون عمل ما بیش از سخن ما تأثیر دارد»/ پایان 2 4