یادداشت بهارفلاح
9 ساعت پیش
4.0
33
«همه چیز از دیوارنوشته nakht در کلیسای نتردام شروع شد» لفظ یونانی به معنای سرنوشت 🔴گوژپشت نتردام اثری زیبا و تاثیرگذار از نویسندهی مشهور فرانسوی ویكتور هوگو است. کتاب نوشته ویکتور هوگویی که پرچم دار رمانتیسم است.اینجا شخصیت اصلی کلیسای نتردام است،داستان گوژپشت نتردام دربارهی عشق و زندگی گوژپشتی به نام كازیمودو و دختر كولی جوانی به نام اسمرالدا است. گوژپشت نتردام بارها مورد اقتباسهای سینمایی و تئاتری وانیمیشن قرار گرفته است. ویكتور هوگو نویسنده و شاعر سبك رمانتیسم در فرانسه در كتاب گوژپشت نتردام، كلیسای نتردام را قهرمان اصلی میداند. زمانی كه كتابش انتشار یافت، كلیسا در مرز تخریب شدن بود. بعد از انتشار كتاب، كار مرمت و بازسازی آن آغاز شد. بیست و چهار سال بعد، زیبایی نوتردام دوباره به آن برگردانده شده بود. ♦️طرح رمان جذاب و پرتعلیق است، با پیچ و تاب های متعددی که خواننده را درگیر خود نگه می دارد. رابطه بین کوازیمودو و اسمرالدا، به ویژه، دلگرم کننده و غم انگیز است، و نقطه اوج رمان هم احساسی و هم قدرتمند است.توصیفهای واضح هوگو از پاریس و کلیسای نوتردام به جان بخشیدن به فضای تاریخی کمک میکند. این رمان نگاهی دقیق به معماری، فرهنگ و جامعه آن زمان دارد و آن را به منبعی عالی برای علاقهمندان به تاریخ تبدیل میکند.گوژپشت نتردام در واقع معماری، فرهنگ، سنت و مکتب هنری رومانتیک را به هم پیوند میدهد.برداشت هوگو از بافت تاریخی بر معماری متمرکز است و او بلافاصله در حین بحث در مورد کاخ عدالت، غالبترین موضوع هنری رمان یعنی معماری گوتیک را معرفی میکند. در حالی که توصیفات هوگو از پاریس و کلیسای جامع نوتردام غنی و مفصل است، ممکن است طولانی و گاهی اوقات بسیار زیاد باشد. برخی از خوانندگان ممکن است این توصیفات را بیش از حد بدانند و ممکن است روایتی ساده تر را ترجیح دهند.اما برای من به شخصه شیرین ودلچسب بود در این رمان فرهنگ اروپا به خوبی به تصویر کشده شده آداب ورسوم آن زمان خرافه پرستی ها و همچنین مسائل ومعضلاتِ تعصب و تبعیض به خوبی تصویرشده است. کوازیمودو به دلیل ظاهرش مورد طرد جامعه قرار می گیرد و اسمرالدا به دلیل قومیتش مورد تبعیض قرار می گیرد. این رمان بیعدالتیهای جامعهای را که در آن قرار دارد برجسته میکندتعصب و تبعیض نیروهای مخربی هستند که میتوانند به تراژدی منجر شوند. ❌خطر اسپویل درکمین است ♦️خلاصه کتاب: رمان گوژپشت نتردام، داستان یک دختر رقاص است به نام اسمرالدا. کولی ها او را در کودکی از مادرش دزدیده بودند و به جایش یک پسر گذاشته بودند. پسری گوژپشت، بسیار زشت، تک چشم و وحشتناک که کشیش او را بزرگ می کند و ناقوسزن کلیسای نوتردام می شود. مادر اسمرالدا پس از دزدیده شدن دخترش از غصه دیوانه می شود و خودش را در یک اتاق کوچک در خانه ای که پنجره ای رو به بیرون داشته، محبوس می کند، هیچ جا نمی رود، فقط گریه و نفرین میکند. (در این داستان کاملاً فرهنگ و ادبیات فرانسه را می خوانید.) دختر کولی بزرگ و زیبا می شود و در خیابان ها با رقصش جلوهگری میکند. یکی از سرداران نظامی دختر کولی را می بیند و از او خوشش می آید، اما قصد ازدواج با او را ندارد. دختر کولی هم عاشقش می شود و با هم در یک ساختمان قرار می گذارند. از طرف دیگر، کشیشی که گوژپشت را بزرگ کرده بوده هم عاشق دختر کولی می شود. کشیش رد دختر را می زند و به سروان می رساند اما نهایتا سروان را می کشد و قتل به گردن دختر می افتد. دختر را برای اعدام به شکنجه گاه روح می برند. (در داستان، شکنجه گاه روح را جای وحشتناکی ترسیم می کند.) کشیش دختر را نجات می دهد و از او میخواهد که تن به خواستهاش بدهد. چون دختر نمیپذیرد او را به جوخه اعدام میسپارد. موقع اعدام اسمرالدا، گوژپشت نتردام او را می دزدد و در کلیسا نگهداری می کند. کولی ها برای نجات دخترشان می آیند. اما گوژپشت که خیلی وحشی و شر بوده، فکر می کند برای کشتن او آمده اند، به همین دلیل جنگ راه می اندازد. نهایتا برای بار دوم که می خواهند دختر را اعدام کنند، این بار کشیش او را فراری می دهد. به امید اینکه دختر او را بپذیرد که باز هم جوخه اعدام را انتخاب میکند. در این بین آن زنِ اتاقک نشین متوجه می شود اسمرالدا، دخترش است. نظامی ها جمع شده بودند که اسمرالدا را اعدام کنند، دختر پانزده-بیست ساله را! دختر را پیدا می کنند و می گویند جن در وجود اوست و خبیث است و او را اعدام می کنند و مادر که پای دار بوده می میرد. کتاب دارای چندین شخصیت به یاد ماندنی است 🔻کازیمودو قهرمان اصلی است که در کودکی رها شده و فرولو برای خدمت در کلیسای جامع او را به فرزندخواندگی گرفته است و حالا کازیمودو ناقوسزن کلیسای جامع است کازیمودو عاشق زنگهای کلیسا برای هرکدام نامی میگذارد حتی سوگلی دارند. او ظاهری بدقواره و پشتی قوز کرده دارد و زگیلی چشمش را پوشانده است. با اینکه به صدا در آوردن مداوم ناقوسها باعث از دست دادن شنواییاش شده است اما قلب پاک کازیمودو عشق خاصی به این ناقوسها دارد. 🔻کلود فرولو کشیش فاضل و معاون اسقف نٌتردام که نمایندۀ روحانیون آن زمان است. فرولو و برادر کوچکترش وقتی پدر و مادرشان بر اثر طاعون مُردند یتیم شدند. فرولو از برادر کوچکترش مراقبت کرد و کازیمودو را به فرزندی پذیرفت و او را مثل پسرش بزرگ کرد. در ابتدا مهربان و دلسوز بهنظر میرسد. با اینحال شهوت غیرقابل کنترلش برای اسمرالدا او را به مسیر نابودی سوق میدهد. او دشمن غیرمعمولی در رمان است. 🔻کاپیتان فیبوس مردی عیاش وخوشتیپ و کاپیتان کماندارن پادشاه است. فیبوس با اسمرالدا آشنا میشود و سعی دارد او را اغوا کند. با اینحال فرولو از این زوج جاسوسی میکند و با خشم حسادتآمیزش از پشت به فیبوس ضربه میزند. اسمرالدا از این حمله جان سالم بهدر میبرد اما به دروغ متهم به قتل میشود و فیبوس سکوت کرده و ناعادلانه رفتار میکند. 🔻اسمرالدا دختری رقصنده، زیبا،کولی که کوزیمودو، فیبوس و فرولو او را دوست دارند. اسمرالدا مهربان و دلسوز است، اما قومیت او او را هدف تبعیض قرار می دهد. 🔥کتاب دوست داشتنی که خیلی خوشحالم توفیق پیدا کردم درکنار دوستانِ هم باشگاهیِ فرزندِ سرنوشت بخونمش،هرچی از این کتاب بنویسم کم نوشتم.
(0/1000)
نظرات
9 ساعت پیش
عزیزم فوق العاده نوشتی.مرسی از توضیح کاملت . کنار دوستان هم باشگاهی کتاب خوندن واقعا صفای دیگه ای داره
4
8 ساعت پیش
ممنون خانم فلاح عزیز جز معدود یادداشتهای طولانی یاداشتهای شماست که میخونم😍😍😍
3
7 ساعت پیش
اسپویل خیلی کلمه خاصی نیست وهمه فارسی زبانا استفاده میکنن هیچ کسی نمیگه خطر لورفتن لو رفتن در این متن
0
6 ساعت پیش
خیلی ممنون که یکی از فرزندان سرنوشت هستید و این یادداشت زیبا رو نوشتید 🔥🔥💥💥😍
0
علیرضا احمدیان
7 ساعت پیش
1