یادداشت مهدیه اسدی
7 روز پیش

این قصهی کتاب مرا توصیف میکند... نه برای ترس از مرگ... برای دلایل دیگری که بیان کرد. فصل پنجم: مرا زندانی نکنید. جملهای که ضمیمه کردم سالهاست در جمعها مرا از صمیمی شدن منع کرده است. و همین است که بعد از خروج از آن فضا به روابط و دوستیهای جدیدم که نگاه میکنم، حاصل همه بیحاصلی بوده... فقط به خاطر ترس از هزینههای روانی... عاقا نمیشه یه کاری کرد که بشه همزمان با همه صمیمی بود؟! ://
(0/1000)
نظرات
7 روز پیش
شاید برای همینه که گاهی آدم از یه جایی، دوست تازه پیدا نمیکنه؛ ترس از هزینههای روانی 😶 منم اینجوری هستم و فکر میکردم بهخاطر سن باشه 😁 @_Asadi_Mahdie
3
6 روز پیش
واقعا امان از هزینه های روانی... البته دیدم کسایی که اصلا دچار این هزینه ها نمیشن. ولی خودم واقعا درگیرشم
1
1
6 روز پیش
اونایی که دچار هزینه نمیشن واقعا برام عجیبن... یا اینقدر تو هزینهها غرقن که اصلا متوجه این درجه از فشار نمیشن یا تو یه لیگ دیگه بازی میکنن!
1
مهدیه اسدی
7 روز پیش
1