یادداشت رعنا حشمتی

        بهرام که گور می‌گرفتم همه عمر... :))
خوندن این جنس کتاب‌ها همیشه برام با یک شرم زیادی به همراه بوده. چون در جامعه و در ذهنم یه برچسب خیلی زرد براشون وجود داره که باعث می‌شه نخوام سمتشون برم. در این حد که خجالت می‌کشیدم اینجا براش گزارش پیشرفت بزنم.
اما دارم سعی می‌کنم با این چیزها کمی راحت‌تر برخورد کنم... و خب اینم دیگه. :)

در یک شرایط سختی که بودم، دوستم بهم پیشنهاد داد این کتاب رو بخونم و برام کمک‌کننده بود نوعی که انسان رو می‌دید و سعی می‌کرد که وجوه مختلفش رو به رسمیت بشناسه و بعد برای بهبودی تلاش کنه.

خلاصهٔ کتاب این پاراگرافیه که در ادامه میارم، ولی خوندنش و تیکه‌تیکه مواجه شدن باهاش باعث می‌شه درک بهتری ازش داشته باشیم:
«دیگر هیچ جنبهٔ وجودتان را طرد نکنید و به خود دروغ نگویید. اکنون زمان آن است که به ابزار دفاعی، دیوارها و قفسی که شما را احاطه کرده است، اعتراف کنید. برای بی‌نقص بودن تلاش نکنید، زیرا آرزوی بی‌عیب و نقص بودن عامل ایجاد این دیوارهاست. تلاش کنید یکپارچه شوید و روشنایی و تاریکی را کنار هم بپذیرید و یکسان بینگارید. همان‌گونه که هرچیزی یک نیمهٔ روشن و یک نیمهٔ تاریک دارد، هر انسانی نیز چنین است،‌ زیرا انسان بودن، یعنی همه چیز بودن!»
      
617

54

(0/1000)

نظرات

همه‌ی کتاب‌ها یه چیزی دارن که بهمون یاد بدن :)) این کتاب‌ها در نوع خودشون خوبن به شرطی که توی دنیای اطلاعات محدودشون گیر نکنیم‌. 
1

5

دقیقا همینطوره. :) 

0

با خیال راحت و بدون توجه به "نگاه‌ها" باید از کاری که می‌کنه آدم، حرف بزنه.
این سرافنکده بودن و ترس از فشار جامعه داشتن، خیلی بد چیزیه.

خلاصه ✌️
2

9

اوهوم، موافقم کاملا. ولی از اون چیزاست که گفتنش خیلی آسون‌تر از انجام دادنشه. :)) به هر حال در تلاشم براش.
دم شما گرم. 🌿 

5

باید یاد گرفت از شما🫡
@Rana 

1

روشنا

روشنا

1403/12/15

اگر شما یک نگاه به کتابخانه بنده می‌کردید که حتی عاشقانه‌های زردی که خوندم رو ثبت کردم، دیگه از چیزی خجالت نمی‌کشیدید 🌝 (منم خودمو کشتم تا ثبت کردم 😂)

3

کتاب خوبی است و به عبارتی «نظریه سایه» کارل گوستاو یونگ را به زبان ساده و با دستورالعمل‌های عملی و مثالهای قابل درک، بیان می‌کند. در ادبیات و عرفان ما از قدیم این مفهوم مطرح شده است ولی یونگ با شرح و بسط کامل و پص از تعریف ناخودآگاه (یا ناهوشیار) خیلی دقیق و کاربری آن را شرح می‌دهد. 
شیخ اجل سعدی:
بزرگی هنرمند آفاق بود
غلامش نکوهیده اخلاق بود
...
بد است این پسر طبع و خویش و لیک
مرا زاو طبیعت شود خوی نیک
چو زاو کرده باشم تحمل بسی
توانم جفا بردن از هر کسی

0

فهیمه حدیدی

فهیمه حدیدی

3 روز پیش

مشکل من با این جور کتاب ها _بیشتر از برچسب و نگاه جامعه_اینه که حرفشونو میشه خلاصه کرد و هی تو دایره تکرار میوفته...این‌رو نخوندم البته ولی خرده عادت ها برای من حس اینو داشت که چندکلمه حرف حسابو به چندصد صفحه حرف حساب تبدیل کنی!! اما درمورد رمان _ بویژه رمان هایی که کلمات خوب کنار هم نشستن_ حس می کنم خلاصه شدن یا کم کردن هر یک کلمه اش از دست رفتن یه چیزیه! واقعا :))

0