یادداشت
1402/8/28
هیستریِ غرب از بیداری اژدهای چینی؛ چرا باید از چین ترسید و در ضمن حواسمون به فرافکنی غربیها باشه؟ 0- از این به بعد سعی میکنم اول متن به معرفی اجمالی و کلی کتابها بپردازم، بعدش دیگه روده درازی میکنم. 1- کنترل اجتماعی و سیستم رتبهبندی اجتماعی، دیوار اینترنتی دولت چین، فیلتر تمامی پلتفرمهای جهانی مشهور و اهمیت جمعیت و جرم بحرانی و اثر شبکه، دیکتاتوری حزب کمونیست، تقدیس و کیش شخصیت حول رهبر حزب کمونیست--> شیجی پینگ، برخاستن مارکسیسم و ایدئولوژیهای چپگرایانه و دور خیز چین برای تاثیر در جهان( مهمترین برنامه ژئواستراتژیک تاریخ بشر: BRI Belt and road Innovation) و هزار و یک نکته دیگر کاری میکند که از چین و دیکتاتوری مبتنی بر فضای مجازی آن بترسیم. باید از چین خواند و عبرت گرفت، زیرا راه استبداد را برای قرن21 پیدا کرده است. تکنولوژی راه نجات حزب شد، نه بلای جان آن. اهمیت این کتاب در این است که به عریانترین شکل ممکن( و روانترین شکل ممکن، چون نویسنده ژورنالیستی قهار است و البته همین بخشی از کتاب است که باید خیلی حواسمون بهش باشه) نشان میدهد مختصات این دیکتاتوری مدرن ِ مبتنی بر فناوریهای نوین چگونه است. نکتهها و فکتهایی که کتاب بهشون ارجاع میدهد بسیار بسیار بهتآور است و در مواردی غیرقابل باور. چند موردی را خودم چک کردم و وقتی دیدم حقیقت دارد تا حدی به روایتهای نویسنده اعتماد کردم. برای مثال اگر در baidu(ویکیپدیا چینی، بله در چین ویکیپدیا فیلتر است) عبارت 1989 را سرچ کنی هیچ نتیجهای حاصل نمیشود. سالهای قبل، برای 1988 یا 1990 با هزاران رخ داد و مدخل موجود اند، اما گویی یک سال از تقویم بایدو حذف شده است. در 4 ژوئن 1989 در میدان تیانآنمن اعتراضاتی شکل گرفت که به سهمگینترین شکل ممکن سرکوب شد(همان اعتراضاتی که آن عکس "یک نفر روبروی ردیفی از تانکها" یش از معروفترین عکسهای مربوط به مقاومتهای مدنی است). از زمانی که در 2012/2013 شی به قدرت رسید و سانسور و اختناق شدت گرفت، یک سال از کشور به لیست سیاه اضافه شد و نباید ردی از آن موجود باشد. مثل اسمِ وینیدپو Winnie-the-Pooh که نمیتوانید در رسانههای اجتماعیِ چینی ازش استفاده کنید. به نظرِ عدهای، شیجی پینگ شبیه پو، آن خرس دوستداشتنی و تپل است، البته نظر شی و حزب این نیست! ________ پانوشت این بخش: بایدو تنها به زبان چینی موجود است و برای استفاده باید از ترجمه آنلاین گوگل استفاده کنید! 2- تا زمانِ رسیدن به حدود 20درصد آخر، روایت بهتآور و سهمگین کتاب مهر سکوت بر دهانم کوفته بود و تاحدی تحت تاثیر تام و تمام نویسنده بودم و حواسم به "هیستریِ جمعیِ غربیها از چین" نبود. از چین باید ترسید، اگر یکی از نکتههای بالا هم بود باید از چین و "چین شدن" ترسید حالا چه برسد که آنچه بدها همه دارد، چین یکجا دارد. (یه فکت دیگر که تو کتاب هم نبود، ماینکرفت نسخه ویژه چینی با وُرْدها و بایومهای مخصوص خود دارد. حتی ماینکرفت چینی با بقیه جهان توفیر دارد و سرورهایش منفک از تمام جهان است. حتی با تغییر آیپی هم نمیتوان از آن استفاده کرد.) اما حدود 20درصد آخر کتاب که نویسنده داشت از تاثیر چین در غرب و کشورهای غربی میگفت، وارد جهان تئوریهای توطئه و نفوذ شد. حتی غرب هم از "دیگر قدرتها" میترسد چه برسد به ایرانی جماعت که دست انگلیس را در تمام تاریخ معاصر خود میبیند. الان درک کردم چرا نباید از سر ترس تحلیل کرد. ترس به عنوان یک حالت روانیِ نامطلوب که ناگهان بر تمام وجود آدم سیطره پیدا میکند، باعث میشود آدم بخواهد سریع از دستش خلاص شود. ترس از قدرتی دیگر و نفوذ آن انسان را به آستانه تئوریهای دائیجان ناپلئونی و فراماسونریطور میرساند. باید حواسمون باشه هرچقدر که اخطاری که کتاب میدهند اهمیت دارد، اما حواسمون باشه نویسنده ژورنالیست است و خوب میداند چگونه از ترس مخاطب استفاده کند. معمولا انسانها از اختناق، مخصوصا وقتی به صورت عیان درموردش اطلاعات کسب میکنند میترسند. اخطارهای کتاب از این جهت مهم است که مسیر اختناق چینی را میتوان نامحسوس و آهسته طی کرد و آگاهی و واکنش نسبت آن خیلی اهمیت دارد. جالبه امروزه برای نبرد برای آزادی باید برای اینترنت و گیم و... بجنگیم. اینجا است که سرعت پینگ وقتی به سرورهای جهانی وصلیم موضوع مربوط به آزادی میشود. از ترس نویسنده همین بس که با ارجاع به فلان کس، فلان دانشجو و فلان نهاد، میخواهد از چین تصویری یک هیولای مداخلهگر بسازد، شاید باشد و حتما هم کارهایی برایش کرده است.(خیلی مهمتر از فکتهایی نویسنده، مثلا debt trap policy چین ذیل نوآوری کمربند و جاده است که در حد فعالیتهای استعماری مداخلهگرایانه بوده است. البته اخیرا به علت فشار نهادهای بینالملی چین دیگر نمیتواند چنین قراردادهایی ببندد.) اما دعوای نرخ تبدیل ارز و کاهش ارزش یوان زمان اوباما، ستیز تعرفه گمرکی چین و آمریکا زمان ترامپ و آغاز دعوای 5G زمان ترامپ و ادامه آن و گسترش آن به نیمههادیها و ریزتراشهها در دوره بایدن، نمودی از دعوای چین و آمریکا است. رسانهها هم از این قاعده مستثنی نیستند، مخصوصا رسانههای آمریکایی. نیویورک تایمز و واشنگتن پست و آنکه من بیشتر از همه پیگیرش هستم، اکونومیست، به صورت معناداری بیشتر از همیشه دارند به چین میپردازند. باید حواسمون باشه وسط این دعوا، توی تیم کشیها تحت تاثیر این فضای رسانهای نباشیم. البته که پروپاگاندا حزب کمونیست چین هم جهانی داره برای خودش... لعنت به سیاستِ روز. همون افلاطون/دموکریتوس و ارسطو بهتره بابا!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.