یادداشت ‌ سید امیرحسین هاشمی

ما هماهنگ شده‌ ایم؛ زندگی زیر نظر حکومت چین
        هیستریِ غرب از بیداری اژدهای چینی؛ 
چرا باید از چین ترسید و در ضمن حواسمون به فرافکنی غربی‌ها باشه؟

0- از این به بعد سعی می‌کنم اول متن به معرفی اجمالی و کلی کتاب‌ها بپردازم، بعدش دیگه روده درازی می‌کنم.

1- کنترل اجتماعی و سیستم رتبه‌بندی اجتماعی، دیوار  اینترنتی دولت چین، فیلتر تمامی پلتفرم‌های جهانی مشهور و اهمیت جمعیت و جرم بحرانی و اثر شبکه، دیکتاتوری حزب کمونیست، تقدیس و کیش شخصیت حول رهبر حزب کمونیست--> شی‌جی پینگ، برخاستن مارکسیسم و ایدئولوژی‌های چپ‌گرایانه و دور خیز چین برای تاثیر در جهان( مهم‌ترین برنامه ژئواستراتژیک تاریخ بشر: BRI Belt and road Innovation) و هزار و یک نکته دیگر کاری می‌کند که از چین و دیکتاتوری مبتنی بر فضای مجازی آن بترسیم.
باید از چین خواند و عبرت گرفت، زیرا راه استبداد را برای قرن21 پیدا کرده است. تکنولوژی راه نجات حزب شد، نه بلای جان آن.
اهمیت این کتاب در این است که به عریان‌ترین شکل ممکن( و روان‌ترین شکل ممکن، چون نویسنده ژورنالیستی قهار است و البته همین بخشی از کتاب است که باید خیلی حواسمون بهش باشه) نشان می‌دهد مختصات این دیکتاتوری مدرن ِ مبتنی بر فناوری‌های نوین چگونه است.
نکته‌ها و فکت‌هایی که کتاب بهشون ارجاع می‌‌دهد بسیار بسیار بهت‌آور است و در مواردی غیرقابل باور. چند موردی را خودم چک کردم و وقتی دیدم حقیقت دارد تا حدی به روایت‌های نویسنده اعتماد کردم. برای مثال اگر در baidu(ویکی‌پدیا چینی، بله در چین ویکی‌پدیا فیلتر است) عبارت 1989 را سرچ کنی هیچ نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود. سال‌های قبل، برای 1988 یا 1990 با هزاران رخ داد و مدخل موجود اند، اما گویی یک سال از تقویم بایدو حذف شده است. در 4 ژوئن 1989 در میدان تیان‌آن‌من اعتراضاتی شکل گرفت که به سهمگین‌ترین شکل ممکن سرکوب شد(همان اعتراضاتی که آن عکس "یک نفر روبروی ردیفی از تانک‌ها" یش از معروف‌ترین عکس‌های مربوط به مقاومت‌های مدنی است). از زمانی که در 2012/2013 شی به قدرت رسید و سانسور و اختناق شدت گرفت، یک سال از کشور به لیست سیاه اضافه شد و نباید ردی از آن موجود باشد. مثل اسمِ وینی‌دپو Winnie-the-Pooh که نمی‌توانید در رسانه‌های اجتماعیِ چینی ازش استفاده کنید. به نظرِ عده‌ای، شی‌جی پینگ شبیه پو، آن خرس دوست‌داشتنی و تپل است، البته نظر شی و حزب این نیست! 
________
پانوشت این بخش: بایدو تنها به زبان چینی موجود است و برای استفاده باید از ترجمه آنلاین گوگل استفاده کنید!

2- تا زمانِ رسیدن به حدود 20درصد آخر، روایت بهت‌آور و سهمگین کتاب مهر سکوت بر دهانم کوفته بود و تاحدی تحت تاثیر تام و تمام نویسنده بودم و حواسم به "هیستریِ جمعیِ غربی‌ها از چین" نبود.
از چین باید ترسید، اگر یکی از نکته‌های بالا هم بود باید از چین و "چین شدن" ترسید حالا چه برسد که آنچه بدها همه دارد، چین یکجا دارد. (یه فکت دیگر که تو کتاب هم نبود، ماینکرفت نسخه ویژه چینی با وُرْد‌‌ها و بایوم‌های مخصوص خود دارد. حتی ماینکرفت چینی با بقیه جهان توفیر دارد و سرورهایش منفک از تمام جهان است. حتی با تغییر آی‌پی هم نمی‌توان از آن استفاده کرد.)
اما حدود 20درصد آخر کتاب که نویسنده داشت از تاثیر چین در غرب و کشورهای غربی می‌گفت، وارد جهان تئوری‌های توطئه و نفوذ شد. حتی غرب هم از "دیگر قدرت‌ها" می‌ترسد چه برسد به ایرانی جماعت که دست انگلیس را در تمام تاریخ معاصر خود می‌بیند.
الان درک کردم چرا نباید از سر ترس تحلیل کرد. ترس به عنوان یک حالت روانیِ نامطلوب که ناگهان بر تمام وجود آدم سیطره پیدا می‌کند، باعث می‌شود آدم بخواهد سریع از دستش خلاص شود. ترس از قدرتی دیگر و نفوذ آن انسان را به آستانه تئوری‌های دائی‌جان ناپلئونی و فراماسونری‌طور می‌رساند.
باید حواسمون باشه هرچقدر که اخطاری که کتاب می‌دهند اهمیت دارد، اما حواسمون باشه نویسنده ژورنالیست است و خوب می‌داند چگونه از ترس مخاطب استفاده کند. معمولا انسان‌ها از اختناق، مخصوصا وقتی به صورت عیان درموردش اطلاعات کسب می‌کنند می‌ترسند.
اخطارهای کتاب از این جهت مهم است که مسیر اختناق چینی را می‌توان نامحسوس و آهسته طی کرد و آگاهی و واکنش نسبت آن خیلی اهمیت دارد. جالبه امروزه برای نبرد برای آزادی باید برای اینترنت و گیم و... بجنگیم. اینجا است که سرعت پینگ وقتی به سرورهای جهانی وصلیم موضوع مربوط به آزادی می‌شود.
از ترس نویسنده همین بس که با ارجاع به فلان کس، فلان دانشجو و فلان نهاد، می‌خواهد از چین تصویری یک هیولای مداخله‌گر بسازد، شاید باشد و حتما هم کارهایی برایش کرده است.(خیلی مهم‌تر از فکت‌هایی نویسنده، مثلا debt trap policy  چین ذیل نوآوری کمربند و جاده است که در حد فعالیت‌های استعماری مداخله‌گرایانه بوده است. البته اخیرا به علت فشار نهادهای بین‌الملی چین دیگر نمی‌تواند چنین قراردادهایی ببندد.)
اما دعوای نرخ تبدیل ارز و کاهش ارزش یوان زمان اوباما، ستیز تعرفه گمرکی چین و آمریکا زمان ترامپ و آغاز دعوای 5G  زمان ترامپ و ادامه آن و گسترش آن به نیمه‌هادی‌ها و ریزتراشه‌ها در دوره بایدن، نمودی از دعوای چین و آمریکا است.
رسانه‌ها هم از این قاعده مستثنی نیستند، مخصوصا رسانه‌های آمریکایی. نیویورک تایمز و واشنگتن پست و آنکه من بیشتر از همه پیگیرش هستم، اکونومیست، به صورت معناداری بیشتر از همیشه دارند به چین می‌پردازند.
باید حواسمون باشه وسط این دعوا، توی تیم کشی‌ها تحت تاثیر این فضای رسانه‌ای نباشیم.
البته که پروپاگاندا حزب کمونیست چین هم جهانی داره برای خودش...


لعنت به سیاستِ روز. همون افلاطون/دموکریتوس و ارسطو بهتره بابا! 
      
4

43

(0/1000)

نظرات

با جمله آخر کاملاً موافقم:)
1

2

واقعا🕊️ 

0

مردم جهان «باید» از ‌چین هیولای شیطانی، بترسند.
و تنها دموکراسی خاورمیانه 🇮🇱 را دوست بدارند❤️
😏
1

4

معنادار بود 

1

همیشه هر کتاب مربوط به سیاستی رو باز می کنم اول از همه از خودم می پرسم :نويسنده با گفتن این واقعیت ها می خواهد مرا در باره چه موضوعی قانع کند؟
جمله آخرتون هم حق فرمودید
1

1

دقیقا
واقعا باید متونِ سیاسی رو با این سطح از نگاه منتقدانه خواند.
مرسی که وقت‌ گذاشتید و مرور رو خوندید🙏 

0

انچه در چین میگذره در واقعا از ۱۰۰ درصد وقایع اتفاقی تنها ۱۰ درصد اون هم با عبور از ده ها گیت امنیتی سایبری به دست مردم میرسه همین چند سال پیش بود خبرنگار از انگلیس مخفیانه به چین رفته بود و بعد از ورود به کشور در عرض چند ساعت با استفادت از عظیم ترین و مدرن ترین شبکه امنیتی و دوربین های مدار بسته تشخیص هویت اون رو دستگیر کرده بودن 
شما نیازی نیست از چین بترسید باید از ایدولوژی و نظام که چین نماینده اون هست ترسید .. ارمانگاه کمونیست که در اون جامعه بعد از عبور از سوسیالیسم و رسیده به طراز پیشرفت اقتصادی سیاسی کشورهای سرمایه داری ... این نظام برده داری مدرن رو تنها با یک مثال براتون شرح میدم در همین یک سال پیش در بهبوهه جنبش ژینا در چین اعتراضی بخاطر سخت گیری های و فاجعه که برای کرونا اتفاق افتاده بود دختری در خیابان با به دست گرفتن کاغذی سفید اعتراض کرده بود 
2

2

 یعنی تنها چیزی که جنبه مجرمانه ندارد یک برگه سفید خالی .. حکومتی که مردم اش رو به استثمار کرده  اونها رو وادار به یک شکل بودن یک رنگ بودن یک نظر بودن کرده ..فضای سیاسی رو بسته  فضای حکمرانی اش به مانند یک قفس هست  که دولت همانند پرنده ای اسیر درش اسیر هست که هرچقدر پرنده بزرگتر و میشه قفس هم بزرگتر میشه  مستندی هست از بحران اقتصادی امریکا  پر سال ۲۰۰۸ که در اون امریکا به شرکت های خارجی اجازه ورود به کشور و خرید  نیمی از سهام اونها رو برای جلوگیری از ورشکستگی اونها میده در این مستند نشون میده که کارخانه ای شیشه سازی به وسیله شرکتی چینی خریداری میشه و بعد تون شرکت برای تحول کارگران خودش رو از چین میاره به امریکا در کارخانه کارگر ها با این خارجی به صمیمیت برخورد میکنن ولی بعد از مدتی یک به یک اخراج میشن و چینی ها قوانین سخت تری رو  اجرا میکنن  و حتی مانع از تشکیل جلسات کارگری در اون شرکت میشن در این بین کارگرهای  چینی نقش ستون پنجم رو بازی میکنند ان هم در ازاد ترین کشور جهان.  در جهان نوین شیوه های  استعمارنوین و استعمارگرها مداخله گر  تر میشن نه به شکل که تا کنون شاهد بودیم  بلکه مدرن تر 

2

اینکه در چین از کمونیسم رد شدن رو قبول ندارم.
لااقل حزب کمونیست چین قبول نداره. یعنی یجوری داره کیش شخصیت شی، به عنوان یگانه ایدئولژیست در حدِ اساطیرِ مارکسیسم پروموت می‌شه که استالین و مائو تقدیس نشدن.
تو پروپاگاندا حزب، دن‌شیائوپینگ رفته تو حاشیه و مائو به مرکز برگشته.
اقتصاد و رشد اقتصادی  متاعی است که حزب برای خرید میانه درآمدی-جمعیتی چین داره استفاده می‌کنه.
همین ریشه فکری جمع‌گرایی و کمونیستیِ چین پدر جد این اختناق است، نه سرمایه‌داری و مصائب دولت مدرن!
البته با اغلب نظرهات کاملا موافقم، ولی نکته بالا مهمه به نظرم.  

0

مخلص کلام ما نمیتوانیم از چین انتظار داشته باشیم همانند شوروی رفتار کند درحالی که دنیای مدرن چنین رفتاری رو قبول نخواهد کرد در این دهکده جهانی پس حکومت ناچار هست همانند گرگی در پوست بره به سوی اهدافش حرکت کنه  البته دنیا هم ناچار به باید نظار گر این گسترش حوزه نفوذ باشد نفوذی نه با گسترش ایدولوژی بلکه با خلع سلاح کردن  اقتصادی و سیاسی اهداف و حریفان

2

من نگفتم از کمونیست رد شدن بلکه متحول ش کردن ... در واقع به یک کمونیسم ایده آلیستی رسیدن
یعنی آرمانگاهی که در اون یاران دنگ  و طبقه تحصیل کرده رشد یافته بعد از تیان من جامعه بدون کوچکترین صدای مخالف رو با استفاده از بحران متحول کردن و طبقه  و نسل جدید به وجود اوردن   در نتیجه  نسل های جدید و طبقات مرفه خودشون رو برای اون امتیازاتی که از قبل نظام حاکم  به دست اوردن مدیون سیستم میدونن و برای حفظش تلاش میکنن یعنی شرایطی معکوس  در حکومت های سوسیالیستی ..کیش شخصیت سازی  تا یک مدت محدودی جوابگو هست  نسل اکنون اون نسلی نیست که جزو های انقلابی میخوند یا اخبار ماه به ماه بهش میرسید یا عکس فلانی رو تو ماه میدید انچه که برای پروپاگاندا به کار میره خوراک موقت هست یعنی مثال همین  روسیه  که تا قبل از تهاجم به اکراین  ارتش برتر اروپا بود و پوتین رهبر در سایه ولی با یک حرکت اشتباه تمام کرک و پر شون ریخت 
رشد اقتصادی در چین به صورت یک انحصار در دستان عده ای فرادست نزدیک به جریان حاکم قرار گرفته  به صورتی که شی بعد از به قدرت رسیدن جنبش پاکسازی اقتصادی رو شروع کرد 
1

0

حالا این کتاب رو بخون. یه سری اپلیکیشن هست که مردم توش سخنرانی‌های شی را می‌بینند، به سؤال‌ها جواب می‌دهند و امیتاز می‌گیرند و این اپلیکیشن در چین میلیونی دانلود و نصب شده و کاربر فعال ماهانه میلیونی دارد.
البته این رو چک نکردم که آیا واقعا چنین اپلیکیشنی هست یا نه، ولی از مختصات چین بعید نیست.
اتفاقا ترسناک بودن کتاب بخاطر همین بود که نشان می‌داد هنوز کیش شخصیت می‌تواند بود.  

0

برای از رده خارج کردن متهمین  اقتصادی ولی در عمل تبدیل شده به  یک انتقام گیری شبه انقلابی و انحصاری کردن امتیازات  که خوب این سالهای اینده اثرات ناخوشایند خودش رو نشون میده .. چه سرمایه داری چه کمونیست هردو اهداف شود در  ازبین بردن دولت ها مشترک هست اولی که از بین رفتن دولت رو ضامن تشکیل جامعه ارمانی بدون طبقه پرولتاری میدونه و سرمایه داری هم به دنبال از بین بردن تمام قید و بندهای و دخالت دولتی هست و ارمانش تبدیل شدن دولت های مدرن به اجتمایی از شرکتها خصوصی سود اور
4

0

اتفاقا مشکل چین، دولت تماتیت‌خواه هستنش، نه استحاله و پودر شدن دولت.
سرمایه‌داری و انحصار هم همچین دوست‌های خوبی نیستند برای هم. وقتی انحصار و امتیازدهی وارد کار بشود، از در دیگر مفاهیم پایه‌ای سرمایه‌داری خارج می‌شود.
به نظرم فراتر از نائومی کلاین و افسانه‌بافی‌هایش، یه ذره بیشتر از خودِ اقتصادیون بخون. ببین اصلا دعوا ندارم، بخاطر اینکه خیلی ذهن فعالی داری بهت می‌گم.
خیلی قالبی و کلیشه‌ای داره به اقتصاد نگاه می‌کنی.
ادبیات اقتصاد خییلی وقته از این بازی‌ها و دعواهای چپ/راست سنتی گذر کرده.
 

0

در طول  گذشت سالها و ده ها طیف های فکری و اون برداشت اولیه شون از سیاست ثابت نمی مونه و دائما سیاله  و همون ابتدا هم  گفتم که استعمار دیگه به شکل قدیمی خودش عمل نمیکنه  یعنی ابزار های قدیمی اش دیگه جوابگوی دنیایی مدرن نیست مثال همین فرانسه ناسیونالیست بعد از جنگ دوم به نظرت بعد از استقلال الجزایر  فرانسه ایا از افریقا بیرون رفت ؟ یا نه با سیاست جدید  اقتصادیش  اونها رو  استعمار کرد 
تغییر نگرش در  ایدولوژی ها شامل  چپ ها و راست ها هم میشه یعنی تغییر ماهیت خواسته یک طیف در طول یک دهه به خواست های یک طیف دیگه  یعنی گردش از چپ به راست و برعکس..  زمان تمام مفاهیم رو دستکاری میکنه 
دنیا مدرن تر شده  درسته ولی دعوا ها هنوز هست ولی نه به صورت و تعاریف قدیمی  من مسائل اقتصادی دنبال میکنم ولی دیدم متفاوت شده یعنی  از قبل این مسائل میدونستم ولی حوصله کنار هم گذاشتن شونو نداشتم  
چین از همون ابتدا هم با شوروی ساز مخالف میزد 
 در واقع سرمایه داری اگر در کشوری مانند آمریکا یک تغییر و تحول برخواسته   از سمت بازار باشه قابل پذیرش هست ولی در چین حزب به عنوان یک بروکراسی  باید انتخاب کنه 

@SAH.Hashemi04 

1

  باید انتخاب کنه یا میخواد تمام کمال اهداف کمونیستی رو اجرا کنه یا نه مطابق اون برنامه اقتصادیش جلو بره 
مشکل همین جاست اقتصاد وابسته به سیاسته ..و سیاست هم اگر از  طریق نهادها و ابزار های دمکراتیک حمایت و تغذیه نشه در عمل به تبدیل به ابزار برای انحصار میشه در دست عده ای اندک

@omid..abd 

1

علی

1402/8/29

مطلب خیلی خوبی بود. ممنون که هم کوتاه نوشتید هم کمتر از کلمات قلمبه سلمبه استفاده کردید تا من هم بفهمم! 
1

1

مخلصم.
خیلی خوشحال شدم که مروری که نوشتم برات مفید بوده، ❤️🤝 

1

راستی یادم  رفت بهت بگم  متن ها رو تو گودریدز هم بذار 
1

1

آره دارم به مرور زمان منتقل می‌کنم...  

0