یادداشت سید امیرحسین هاشمی
1402/5/30
چرا کار را به کاردان باید سپرد؟ 1- از اقصی نقاط پهنۀ گیتی، مدحت و تعاریف بسیاری نثار امیرمحمد گمینی استادِ تاریخ علم در دانشگاه تهران شدهاست. استادِ جوانی که حدیثِ نیکوییاش را از زبان دیگران شنیدهام. دقت، پژوهش، دغدغه و تخصص ویژگیهایی است که این بشر تلاش میکند در راستای آن حرکت کند؛ برای من که در این حوزه هیچ تخصصی ندارم، تلاشی موفقیتآمیز بوده است.(نیازمند نقدِ متخصصین!) 2- در پادکستِ «تاریخ علم و اندیشه»، میتوانید حدود 35فایلِ صوتی ارزشمند در حوزه تاریخ علم را یافت میبکنید! از نقد تاریخسرایی چپگرایانۀ برتولت برشت در نمایشنامۀ «زندگی گالیله»، بررسی آراء پرفسور حسین نصر، تا مختصات نجوم و ریاضی در تاریخ ایران و اسلام و اروپا. در اپیزودِ 18 و 19 از این پادکست با عنوانهای «نقد و بررسی نظریه افول علم در ایران و تمدن اسلامی» و «چرا انقلاب علمی در قرن هفدهم در غرب اتفاق افتاد» بنمایه و استخوانبندی این کتاب را میبینیم. البته حیف است کتاب را صرفا مکتوب شدۀ آن سخنرانی بدانیم، تا حدی که ذهنِ فراموشکار من کمک میکند، این کتاب توفیر دارد با آن سخنرانی؛ اما اول پیشنهاد میکنم اگر این مرور را مکفی نیافتهاید برید این اپیزودها را گوش بدهید، بعد با کله برید سراغِ کتاب. 3- تحقیقا هیچگاه معرفی و پیشنهادِ مستقیم کتاب را دوست ندارم. چه اگر فاعلِ معرفی باشم چه مخاطب. شما کتاب رو درست معرفی و بررسی کن، منم میرم سراغش. اما این کتاب رو مستقیم معرفی میکنم به کسانی که با کنجکاوی به تاریخ نگاه میکنند و «فرضیۀ نابسنده افول علم» در اعماق ذهنشون تهنشین شده؛ مثلِ خودم. به چند علت: 1) کتاب مختصر است و ادعای بزرگی هم بجز در یکی دو فقره ندارد و بیشتر به دنبال سست کردن پایههای یک مشهورِ بیاعتبار است. 2) در همین مختصر، غور کردن و درگیریِ جدی گمینی با تاریخ علم در ایران/اسلام مشخص است. 3) نویسنده لزوما از تمامِ علوم آن دوران حرف نمیزند و خود را محدود در حوزه تخصصی خود میکند؛ یعنی همان نجوم و ریاضی. به علت همین نگاه تخصصی، این بشر سراغ متون دستِ اول دوره تاریخیِ موردِ بررسی خود میرود نه متونِ دستِ nاُم! دیگه شناختن فارابی، ابن سینا و ابوریحان که هنر ندارد آقای زیباکلام که بعد از اینان دیگر به دامان افول افتادهایم. دقیقتر باش. در ادامه این بخش رو مجزا توضیح میدم. 4) نویسنده متنی نوشته به دور از قواعد سفت و سخت آکادمیک و تلاش کرده است با معرفی منابع در آخر هر فصل، آبشخور مطالعاتی یک ذهنِ جستوجوگر را تامین کند. 4- فرضیۀ افول چه میگوید؟ ساده است و تراژیک؛ بزرگترین مشکلش همین است، نابسنده برای توضیح یک تاریخ پرفراز و نشیب. از ولترِ فیلسوف تا جورج سارتن گرفته تا صادق زیباکلام در مورد افول علم در جهان اسلام در برههای از زمان حرف زده اند.کدام برهه؟ بعد از دورانِ طلایی قرن2تا5 هجری، یعنی از حدود قرن6یا7. یعنی منحنی رشد علمی در تمدن و حوزه اسلامی، در قرن5 یک قله و پیک دارد و بعد از آن، منحنی نُمایندۀ افول است. همین قدر ساده. کلّی بنام «جهان» اسلام در تمام شئون علمی دچار انحطاط شد. برخی سرشاخۀ نظریه افول را به ابنخلدون میرسانند، اما متاسفانه سرشاخۀ این شجره منحوسه به ابنخلدون نمیرسد و اگر کسی مقدمۀ معروف ابنخلدون بر العبر را بخواند میبیند این متفکر بزرگ اسلامی دقیقتر از اینها حرف میزده است. اون از یک افول همهجانبه و تام صحبت نمیکند بلکه از تغییر حوزه جغرافیایی علمورزی سخن به میان میآورد. در مقدمه داریم که: «بعضی شهرها که قبلا[علم] در آنها رونق داشت، مانند بغداد و بصره و کوفه، دیگر فعالیت علمی در آنها نیست... و به شهرهای اسلامی دیگر منتقل شده است.» در ادامه نویسنده با نشان دادن بسیاری زیجهای مهم(زیج رو یکسری جدول در نظر بگیرید که مختصات و ویژگیهای اجرام سماوی را پس از محاسبات ریاضیاتی/مثلثاتی در ایشان ثبت میکردند) در این دوران نوشته شده اند. البته در برخی متون افت مشاهده میشود، اما انحطاطِ تام؟ شاید خلاقیت کم بود، اما در دوران بعد از قرن5 هجری که افولپردازان آن را تماما انحطاط میدانند، نسخههای استنساخ شده از محبسطی را میبینیم. این کتاب به عنوانِ پیشرفتهترین کتاب ریاضی آن دوران و نسخهبرداریهای متعدد از آن نشان میدهد که تعداد نه چندان کمی از افراد بوده اند که میتوانسته اند این متون را بخوانند. فرض کن چندین مرحله از آموزش ریاضیات و هندسه باید توسط فراگیر پشت سر گذاشته میشده تا بتواند محبسطی را بخواند.این نشان میدهد ظلمتِ تامی که برخی به دنبال بازنمایی آن بوده اند وجود ندارد. همین محبسطی و کسانی که میتوانستند در قرن15میلادی در اروپا آن را بفهمد، زهدانِ زایش کسانی مانند کوپرنیک شد که بعد از آن کاری کردند کارستان و جای دوّار و مرکز در جهان را تغییر دادند... خلاصه اوضاع اونقدرها هم سیاه نبوده. در ادامه نویسنده کتاب «دایرههای مینایی» نشان میدهد مخالفت امام محمد غزالی با مفادی از فلسفه اسلامی و سینوی لزوما به معنای عقلستیزی/علمستیزی آن نبوده است و بسیاری از ریاضیدانان آن دوران از قضی اشعری مذهب بوده اند. خلاصه متهمِ این پرونده خاص بعید است غزالی باشد. 5- حال چی شد ما نتوانستیم و غرب توانست نقطه عطف علم باشد؟ نویسنده با بیان ایدههای رابرت کون(Kuhn) و ایده تغییر پاردایم او نشان میدهد در غرب اتفاق خاصی افتاده بود نه اینکه لزوما اگر در میان مسلمین روند علم همچنان پیش میرفت به جایگاه ساختارشکن غرب میرسید. برای فهم شفافتر این ایده به اپیزود مربوطه از پادکست و این کتاب مراجعه کنید. 6- در آخر گمینی برای من جالب است چون در ضمنِ دغدغه تاریخ ایران و اسلام داشتن و تسلط بر منابع، بر تئوریها و مباحث غربیان و ایدههای ایشان توجه دارد. با این لفظ «غربیان»، «تمدن اسلامی» و کلا این تقسیمبندیهای با تخلخل و تراواییِ زیاد، مشکل دارم، ولی جایگزینِ مختصر و درخوری در مقابلش ندارم. تمام
(0/1000)
نظرات
1402/5/30
یادداشت بسیار جامع و مفیدی بود. ممنون بابت معرفی آقای گمینی و این کتاب جالب توجه🌷
3
0
1402/5/30
آره اون پادکست هم واقعا خوبه. توی کستباکس و بقیه پادگیرها نیز به نظرم باید بتونید پیدا کنید پروفایلش رو. ✌️
0
1402/5/31
ممنون بابت یادداشت یه سوال دارم، یک سری مصاحبه از آقای رسول جعفریان خواندم که نقدهای تندی به مواضع آقای ولایتی درباره تمدن و رشد علمی مسلمانان در قرن های پیشین داشتند. متن شما من رو یاد این مصاحبه انداخت. میخوام بدونم درست متوجه شدم و آیا کتاب درباره مختصات رشد علمی اون دوره هم حرف میزنه؟
5
0
1402/5/31
با سلام. دقیقا موضوع این سخنرانی آقای جعفریان رو نمیدونم چی است، اگر نام و مکان سخنرانی را در یاد دارید بگید که برم بشنوم و بعدش دقیقتر بهتون پاسخ بدم. الان اگه بخوام کلی جواب بدم اینطوری میگم که: موضع گمینی بیشتر در نقدِ یک "فرضیه" در مورد تاریخ علم در ممالک محروسه! اسلامیست که توسط عدهای غیرمتخصص تدوین و ارائه شده. در این کتاب بیشتر سعی کردهاند تیشه به ریشهی این نگاه غیردقیق بزنند. دکتر گمینی تا جایی که من فهمیدم، لزوما و اصلا مدافع این نیستند که آن دوران رشد علم طلایی و ویژه بودهاست، بلکه بیشتر دنبال اثبات این اند که باید برای مطالعه تاریخ علم، جزئی هم از لحاظ جغرافیایی هم از لحاظ فیلد علمی مورد بررسی، کاوش تاریخنگارانه انجام بشه. اگه مشخصات سخنرانیِ آقای جعفریان رو بگید عالی میشه.🙏
0
1402/5/31
این مصاحبه بود به گمانم https://www.asriran.com/fa/news/254684/%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%B1-%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%86%D8%B1%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
0
1402/5/31
در کتاب "انسان خردمند" نویسنده میگه پیوند بین علم، سرمایهداری و امپریالیسم باعث سلطه غربیها بر جهان شد. در شرق اگر هم علمی وجود داشت پادشاه کاربرد خاصی واسش نمیدید که بخواد واسش هزینه کنه. نظام سرمایهداری هم که در شرق وجود نداشت.
1
0
1402/5/31
بله یکی از نظریات مشهور در مورد علت دگردیسی علم مدرن همین تولید نیاز از سمت نظم سرمایهداری است. البته این تئوری نیز نابسندگی و ایرادات خودش را دارد. تا جایی که متخصر خواندهام انقُلتهایی به این نظریه وارد شده. برای مثال فلسفه چه کمکِ عاجلی به صنعت دارد که در عصر روشنگری چنین میتاخت؟ بعد لزوما صنعت و سرمایهدار نمیتواند دلیل توسعه علم باشد. تجربه انگلیس شاید تا حدی نماینده این باشد، اما برای مثال علم تاریخ در آلمان در برههای از زمان تحت تاثیر دولت ملت سازی حکومت توسعه داشته. یا علم حقوق در عصر ناپلئونی و کلا تربیت بروکرات در فرانسه... خلاصه موضوع جزئیات مهمی دارد. یک مشکل کتاب هراری همین است که شاید کنجکاوی ذهنی را نابود کند. جوابِ خوبی برای برخی سوالات دارد، اما اگر جواب نهایی محسوب شود ایراد دارد به نظرم. این نکات بالا هم پراکنده از این ور و آن ور به هم کلاژ کردم، قاعدتا خیلی ایراد و نکته بهش وارد باشه. مرسی از کامنت مفیدت🙏
1
1403/1/4
حداقل در حیطه فلسفه اسلامی ،ما بعد صدرا ،فیلسوف دستگاه ساز نداشتیم و این گپ چهارصد ساله برای من سواله
1
1
احمد بابائی
1402/5/30
0