یادداشت سیده زینب موسوی

        اینقدر خوب شروع شد و خوب داشت پیش می‌رفت که گفتم چه خوب! بالاخره داره از این جناب موراکامی خوشم میاد! ولی افسوس... 

تو نیمهٔ دوم کتاب نویسنده موضوعی رو کشید وسط که واقعا خشکم زد و به شدت مشمئز شدم. تازه اینجا بود که رفتم به صفحهٔ کتاب تو استوری‌گرف نگاهی انداختم و دیدم بله! اخطار incest (زنای با محارم) داره، در حد گرافیکی (این بالاترین حد یه اخطار تو استوری‌گرفه و به مواردی اشاره داره که موضوع تو کتاب با جزئیات پرداخته شده).

قطعا اگه قبل از شروع کتاب این اخطار رو دیده بودم هیچ‌وقت سراغش نمی‌رفتم، چون این موضوع در واقع یکی از خط قرمز‌هام تو کتاب‌هاست و به هیچ‌وجه دلم نمی‌خواد کتابی بخونم که به چنین چیزی اون هم با این جزئیات پرداخته باشه (باز تو کتاب‌های دیگه‌ای که باهاش برخورد داشتم قضیه کاملا ناآگاهانه بود و با این حال بازم بدم اومد، اون‌وقت اینجا هم اصل رابطه یه درجه فجیع‌تر بود و هم با آگاهی کامل، دو طرف بهش ادامه می‌دادن 😐). 

البته که سانسور ترجمهٔ فارسی خیلی زیاده و مسئله تو کتاب اصلی به خاطر توصیفات جزئی بسیار فجیع‌تره، ولی خب تو ترجمه هم در حدیه که خواننده کاملا متوجه می‌شه اینجا چه اتفاقی افتاده (تا جایی که با یکی از دوستان مقایسه کردیم سانسور دو تا ترجمه، خانوم گرکانی و آقای غبرایی، اونقدرها هم فرقی با هم ندارن).

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

همون‌طور که گفتم کتاب خیلی جذاب شروع شد.
از یه طرف پسری رو داشتیم که تصمیم می‌گیره در آستانهٔ ۱۵ ساله‌شدن از خونه فرار کنه،
و از طرف دیگه گزارش ارتش آمریکا از یه ماجرای عجیب، از هوش رفتن دسته‌جمعی تعدادی بچه‌مدرسه‌ای تو یه روستای دورافتادهٔ ژاپن، سال‌ها پیش و در جریان جنگ جهانی دوم.
این دو تا خط داستانی موازی با هم پیش می‌رن تا اینکه دومی بعد از یه مدت تبدیل می‌شه به ماجرای آقای ناکاتا، پیرمرد عجیبی که یکی از اون بچه‌ها بوده...

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

من واقعا هر دو خط داستانی رو دوست داشتم تا اینکه خط داستانی کافکا، همون پسر فراری، رسید به ماجرایی که بالاتر بهش اشاره کردم. 
تا قبل از اون واقعا داشتم از نوع جزئی روایت ماجراهایی که کافکا از سر می‌گذروند لذت می‌بردم، یه طور خاصی بود و بعضی انیمه‌های میازاکی رو یادم مینداخت. ولی بعدش...

خط داستانی آقای ناکاتا رو هم تقریبا تا آخر دوست داشتم و همچنین خود شخصیت این پیرمرد رو.

ولی ته داستان کلا به نظرم اینقدر بی‌معنی جمع شد که با خودم گفتم واقعا که چی؟! 
طوری بی‌معنی بود که رفتم تو نت گشتم ببینم ملت چه توضیح‌ها و تفسیرهایی براش ارائه دادن.
دو تا از این تفسیرها رو خوندم، که تو یه سری موارد شبیه هم بودن و تو یه سری دیگه متناقض هم، و اینطوری بودم که خدایی الان اینا رو از کجای داستان برداشت کردید؟ 🤔

با این وجود، حس می‌کنم اگه اون قضیهٔ مشمئزکننده رو پیش نمی‌کشید و یه ذره فقط یه ذره بهتر اتفاقات رو توضیح می‌داد به خاطر حس عجیب و غریب انیمه‌طوری که داشت هنوز می‌تونستم دوستش داشته باشم، ولی با این وضع...

به هر حال، همین‌جا برای بار دوم! تصمیم گرفتم با آقای موراکامی خداحافظی کنم و امیدوارم دوباره وسوسه نشم یه کتاب دیگه از نویسنده رو بخونم 🙄 (بار اول بعد از اولین کتابی بود که از ایشون گوش دادم، یعنی «شکار گوسفند وحشی» که یه مرور هم براش نوشتم. بعد باز به خاطر اینکه این نویسنده همیشه جلوی چشمم بود، «از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم» رو که داستانی نیست گوش دادم و با کمال تعجب خودم، دوستش داشتم. اینجا بود که تصمیم گرفتم یه شانس دیگه به آقای موراکامی بدم 😏 و با تعریف‌های دوستان این کتاب کافکا رو برای این کار انتخاب کردم که این شد نتیجه‌ش...).

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

از نسخهٔ صوتی البته خیلی راضی بودم. اجراها جدا قشنگ بود و صداگذاری‌ها به شخصیت‌ها واقعا می‌اومد. ترجمه رو هم اصولا مقایسه نکردم ولی حداقل مدل صوتیش خوب و روون بود. در مورد سانسور هم که گفتم نسبتا زیاد بود ولی در بیشتر موارد می‌تونستی بفهمی چی به چیه. بنابراین، کلا به نظرم برای نوجوون‌ها مناسب نیست. البته، در واقع به نظرم برای هیچ‌کس مناسب نیست، ولی خب 🚶🏻‍♀️
      
167

18

(0/1000)

نظرات

زینب🌼

زینب🌼

1404/1/27

منم واقعا در تمام مدت در حالت خب که چی:/ بودم😂 
واقعا آخرش چی؟

1

تفسیرایی که کرده بودن چی بود؟

0