یادداشت فرشته سجادی فر
1403/1/28

بسم الله الرحمن الرحیم یه پیام دارم برای نشر پیدایش، چرا آشغال چاپ میکنی؟ این نظر کلی من راجع کتابیه که خوندم.آیا ممکنه نظرمعوض شه؟ خیر. اقای قدیمی رو خیلی وقته میشناسم و چه ناخجسته آشنایی هست که با ایشون دارم. اولین کتابی که از ایشون خوندم و نصفه موند تهران تارین بود، با هدف اینکه سر در بیارم ادبیات ژانری چیه سراغش رفتم و متوجه شدم در این سبک داستان نویسی برای من ،چیزی جز ناامیدی نیست. یادمه یه بار انتقاد کردم به کتابشون که عزیزی فرمودند از نظر فرمی خوب نوشتن و من فرم و متعلقاتش رو به ایشون و لقاشون بخشیدم ، برن خوش باشن باهم😒🥱 بریم سراغ محتوای کتاب. سه داستان کوتاه پیش روی ماست که شاید بهترین و منسجمترینشون همون داستان اول بود. داستان دربارهی آدم کاغذیها بود، انسانهای واقعی سالهاست که منقرض شدن و حالا آدم کاغذیا کنترل دنیا رو به عهده دارن و جالب اینکه چیزی از ریشه و تبار خودشون نمی دونن. داستان دوم مثل یه کابوس بود،یا خوابی که بعد از خوردن یک شام سنگین(ترجیحا ترکیب قرمه سبزی _کلهپاچه) دیده باشید. مااونجا با هیولاساز دمشقی آشنا میشیم، کسی که کارش ساخت هیولا و وسایل عجیب و غریبه. خب محوریت داستان، هیولا ساز دمشقی بود؟ خیر. مردی بود که رفته بود برای نامزد ملوسش ( که هفت سگ گنده اونو تیکه پاره کردن و خوردن ) یه هدیه بخره، یه هدیه ترسناک. داستان سوم راجع به هیولایی که در طی هزارههای مختلف اشکال متفاوتی به خودش گرفته و چیزی از کاراش یادش نمیاد چون به مرض ریزش مبتلاست.( اعضا و جوارحش مدام از تنش میوفتن) حال و هوای کتاب بسیار چندش و حال بهم زنه. نویسنده زور میزنه که بنویسه و چیزی جز فحش و شراب( در قالب جوهر برای آدم کتابیها) و روابط نامشروع نداره . چی در این کتاب منو خیلی عصبانی کرد و باعث شد بخونمش؟ در جای از آخرین داستان یک تشبیه استفاده میکنه که توهین به ساحت شهداست، با هر عقل و دیدگاهی که نگاه کردم نتونستم بپذیرم چنین تشبیهی رو. اون بخش از متن و تشبیه رو پایین قید میکنم و قضاوتش با شما باشه👇🏻 [ از بیماری ام پرسید و به او گفتم که بیماری نیست؛ طلسم است. و بعد توضیح دادم که اگر نخورم تمام می شوم کنجکاوی میکرد که چه چیزی میخورم و همان پاسخ همیشگی را دادم که همه چیز بعد که دیدم زیاد باورش نمیشود نمایشی به جهت اثبات طلسمی که بر من روا رفته است اجرا کردم دستم را پیش بردم همان دستی که دیگر الان نیست و نشانش دادم که چطور دارد می ریزد روی زمین ذره ذره مانند کثافت های زهرآلودی که از چرک زخم کهنه جسد گندیده شهیدی که هزار سال است جنازه لامذهبش زیر آفتاب افتاده است غلیظ و چگال میخزد و میچکد همان جلوی چشم فرشته هه دستم ذره ذره ریخت و تمام شد بعد که حسابی به گریه افتاده بود برایش توضیح دادم که لازم نیست نگران باشد چون مدت هاست روزه گرفته ام و چیزی نمیخورم و گفتم که گرسنگی روحم را پاره پاره کرده است و اینکه بخواهم منتظر شوم که گرسنگی تمامم کند خیلی برایم دردناک است. منظورم این بود که از تحملم خارج است.] پن¹: اگر ارشاد چشم و گوش نداره که جلوی چاپ هر چیزی رو بگیره ،بگه ما تکلیف خودمون رو بدونیم. پن²: من نشر پیدایش رو چاپ کتابهای فانتزی جذاب میشناسم و واقعا تعجب کردم با چه منطقی چنین چیزی رو چاپ کردن، اگر هدف فروش بوده که اصلا کمتر کسی میتونه نثر سنگین آقای قدیمی رو متوجه بشه. اگر هدف حمایت از نویسندگاه وطنی بوده باید بگم به کاهدون زدن. پن³: ناامیدی من از این جهت که نویسندگان مرد انگار از تخیل صحیح خالی ان. حتما باید به نوشته هاشون فرم جنسی و بی اخلاقی بدن. چرا مرد مومن؟ کی بهت گفته این مدلی بنویسی برات سور میدیم؟ کی گولت زده با این فَرمون جلو بری؟ انشالله که نتیجه افکار خودت نباشن این چرت و پرتا. پن⁴: باز هم تکرار میکنم، به هیچوجه نمیتونم تشبهه به کار رفته رو درک کنم. شاید بگید ای بابا، داری زیادی مته به خشخاش میزاری، باید بگم دوبار همچین تشبیه استفاده کرد و تاکید خاصی روی اون لفظ داشت. مرد حسابی تو فحشی نموند که ننوشتی، نمی تونستی جای کلمه _ شهید_ ( که برای ما معنای والایی داره ) از کلمهی که لایق داستان سخیفت بود استفاده کنی؟ پن⁵: نیم نمره بیشتر بهش امتیاز نمیدم،از سرشم زیاده. پن⁶: آیا این کتاب رو توصیه میکنم؟ خیر،مگه وقتتون رو از سر راه آوردید؟ پن⁷:انشاالله که خدا این وقتی که تلف کردم رو بهم ببخشه
(0/1000)
نظرات
1403/1/28
منم هرچقدر فکر کردم نتونستم قانع بشم که چرا از کلمهٔ مقدس شهید برای اون توصیفات زشت استفاده شده مثلا نمیتونست فقط کلمهٔ جنازهٔ هزارسال گندیده رو به کار ببره؟! اصلا نمیتونم قضاوت درستی درمورد نویسنده داشته باشم
2
1
1403/7/23
یه مشت اراجیف به نام انتقاد نوشتی با نام وزارت ارشاد میخواهی دیکتاتوری راه بندازی هرکتابی دوست نداری چاپ نشه سلیقه منم این طوریه که از خیلی از کتب خوشم نمیاد اما نمیگم جلوی چاپش بگیرید یه پا دیکتاتوری برا خودت سطل آشغال این کتاب نیست ذهن توست
1
0
1403/7/23
شما خوندید کتاب رو؟ اگه خوندید بیاید بحث کنیم،اگرم نخوندید که توصیه میکنم بخوندیش بعد باز بیاید بحث کنیم
0
1403/8/29
به نام خدا سلام. من بهزاد قدیمی هستم، نویسندهی کتاب. اول. متاسفم که کتابم در شما اینقدر نفرت ایجاد کرد. دوم. کتکزدن کار انسان متمدن نیست، اگر مرا دیدید با چاقو یا اسلحه اقدام به قتلم کنید. سوم. من معتقدم لزومی ندارد همهی آحاد جامعه از یک کتاب به خصوص (حالا هر کتابی) خوششان بیاید. شما هم به این معتقد باش. چهارم. کتاب من از بازار جمع شده است، به سزای اعمالم رسیدهام؟ پنجم. من سعی میکنم نوشتههایم را بهتر کنم و بتوانم مخاطبان را بیشتر راضی کنم. ششم. شما هم بر اساس تجربهای که با کتاب من داشتید از ادبیات گمانهزن ایران نا امید نشو. کتابهای باب سلیقهی شما هم چاپ شدهاند. مثلا حدس میزنم از کتاب هفتجن خوشتان بیاید میدانم پاسخ من شما را راضی نکرده، اما چون زحمت کشیده بودید نظر داده بودید فکر کردم بیاعتنایی به نظرتان بیادبی باشد. ارادتمند بهزاد قدیمی
5
0
1403/8/29
سلام اقای قدیمی، ممنون که یادداشتم رو خوندید، البته دور از ذهنم نبود که به طریقی بهتون می رسید. خب فکر کنم باید بیخیال درگیری فیزیکی بشیم. با شما موافقم که مجبور نیستیم از هر کتابی خوشمون بیاد،اصلا برای همین یادداشت رو نوشتم. خب این ناراحت کنندهست که کتابتون جمع شده،صمیمانه میگم . من واقعا دلم میخواست یه فانتزی گمانه زن خوب بخونم، دو بار شانسم رو با کتابهاتون امتحان کردم و خب نتیجهش چیزی شد که دیدید ، البته مطمئن باشید باقی کتابهاتون رو هم میخونم،هر چند ناراحت یا نفرت زده بشم. ( البته خوشحال و امیدوار شدم که سعی میکنید بهتر بشه،واقعا جای قدردانی داره) هفت جن رو هم بله خوندم و اون افتضاح بود . در آخر ممنونم که جواب دادید. در پناه خدا.
0
1403/8/29
فکر کنم بند دیوانم بهتر شده باشه، اگر تعقیب میکنید کارهامو اون رو هم بخونید لطفاً و به طریقی نظرتون رو بهم برسونید🙏 @FereshtehSAJJADIFAR
0
1403/8/29
اتفاقا اونم دیدم، منتهی وقت نکردم تهیه کنم بخونم، اگر اینجا هستید که خب همینجا میتونم نظرم رو بفرستم براتون اگر از اپلیکشن دیگهی استفاده میکنید بی زحمت ایدی بدید🙏🏻 @Behzai_Ghadimi
1
فرشته سجادی فر
1403/1/28
2