یادداشت روشنا
دیروز

ایوب با چندین بلا، کاندر بلا شد مبتلا پیوسته این بودش دعا: الصَّبرُ مِفتاحُ الفَرَج سنایی ❗ یادداشت حاوی خلاصهای از محتوای کتاب است. «کتاب ایوب» شامل ترجمهای از کتابی با همین نام از عهد عتیق و سپس تفسیرهای قرآنی از این داستان در میان تفاسیر اولیه است. ترجمهی قاسم هاشمینژاد از نثر کهنی استفاده کرده که فهمیدن را برای مخاطب سخت میکند. حداقل ترجیح من بر استفاده از زبان و ساختار دستوری سادهتر بود. در حالی که در عهد عتیق مسئلهی ایوب، مسئلهی شر و جدالی میان خدا و ایوب است، در روایات اسلامی این مسئله صبر است و صحنهی جدال، میان ایوب و شیطان است. یکی دسیسه کرده و دیگری صبر پیشه میکند. حکایت ایوب در کتاب مقدس بسیار عجیب و زیبا است. روزی پسران خدا نزد خدا میآیند که در آن میان شیطان هم حضور دارد. بین شیطان و خدا صحبتی درمورد ایوب صورت میگیرد و شیطان ادعا میکند که ایوب آدم خوبی نیست، فقط نعماتش زیاد است. خداوند به دفاع از ایوب یا به آزمایش او؟ شیطان را بر ایوب مسلط میکند. در همینجا نقش شیطان به پایان میرسد. مصیبتها بر ایوب باریدن میگیرد. ایوب میگوید: «یهوه داد. و یهوه گرفت. نام یهوه متبارک باد. و در تمام اینها ایوب گناه نکرد و به خدا نسبت ناروا نداد.» همانطور که میبینید در دو فصل ابتدایی، تصویر ایوب تصویری است که در روایات مشهور اسلامی هم از او به خاطر داریم. مجسمهی صبر. گویی انسان نیست. اما در فصل بعدی سه دوست ایوب به دیدن او میآیند و از دیدن حال او پریشان شده، میگریند. پس از هفتهای با هم بودن و سکوت، عاقبت ایوب به سخن آمده خود را نفرین میکند. «روزی که در آن متولد شدم هلاک شود و شبی که گفتند مردی در رحم قرار گرفت.» از اینجا تصویر ایوب دگرگون میشود. ایوب رنج خود را پذیرفته اما به مشکل و گرهی در نظام فکری خود برخورد کرده است. چرا خداوند او را بیسبب رنج میدهد؟ او که مثل ما از آنچه بین خدا و شیطان گذشته خبر ندارد، متوجه نمیشود چرا باید خداوند او را به مصیبتهای مختلف دچار گرداند؟ دوستان ایوب هریک سخن میگویند از اینکه لابد ایوب گناهکار است و خداوند کسی را بیسبب عذاب نمیدهد. ایوب از آن سخنان رنجیده، میگوید گناهی نکرده است و اگر امکان آن بود که خداوند با هیبتش ایوب را نترسانده، در دادگاهی حضور یابد؛ او توان آن را داشت تا از خود دفاع کند. چرا خداوند بر شریران خشم نگرفته، ناگهان خشمش بر ایوب نازل میشود؟ این سخنان از فصل ۳ تا ۳۱ به طول میانجامد و منظومهای از شکایات ایوب، خشمش به خداوند، سوالاتش و پاسخهای دوستانش را در بر میگیرد. فصل ۳۲ تا ۳۷ ناگهان سخن از دوست چهارمی میگوید که تا به حال خبری از او نبود. گویا این فصلها در طی قرون مختلف به عهد عتیق اضافه شدهاند. این دوست چهارم از قدرتهای خدا میگوید و چیز جدیدی اضافه نمیکند. در فصل ۳۸ اما ناگهان خدا حضور مییابد. « و خداوند ایوب را از میان گردباد خطاب کرده گفت: کیست که مشورت را از سخنان بیعلم تاریک میسازد؟» خدا مبارزهطلبی ایوب را میپذیرد و میگوید «الان کمر خود را مثل مرد ببند، زیرا که از تو سوال مینمایم پس مرا اعلام نما.» و از ایوب میپرسد. پرسشهای مختلفی در خلقت، قدرت و حکمت. خدا میگوید اگر میدانی جواب بگو و به من یاد بده. ایوب مات و مبهوت مانده، در نهایت میگوید: «من به آنچه نفهمیدم تکلم نمودم. به چیزهایی که فوق عقل من بود و نمیدانستم.» ایوب با دیدن خدا آرام میگیرد. گرچه شاید پاسخ خاصی نگرفته باشد. خدا فقط حکمت و قدرتش را به ایوب یادآور میشود. شاید نکته در آن یود که ایوب بفهمد همانطور که جواب سوالات خدا درمورد ظرایف خلقت را نمیداند، جواب این سوال که چرا خوبان رنج میبینند را هم نمیداند. از آن گذشته همین بس نیست که خداوند با حضورش ایوب را آرام میکند که تو برای من مهم هستی و سخنان تو را میشنوم؟ شاید ایوب فقط همین را میخواست. «از شنیدن گوش درباره تو شنیده بودم، لیکن الان چشم من تو را میبیند.» خداوند بر سه دوست ایوب خشم میگیرد و به آن سه میگوید که: «درباره من آنچه راست است مثل بندهام ایوب نگفتید.» اما مگر سه دوست چه سخنی گفتند؟ جز دفاع از خدا؟ ایوب که در حال شکوه و شکایت بود؟ این هم از رموز داستان است. در نهایت خداوند هرچه ایوب از دست داده بود را دو برابر به او برمیگرداند و داستان به پایان میرسد. همانطور که گفته شد در حالی که داستان عهد عتیق بیشتر بر جدال ایوب و خدا متمرکز است، برداشتهای اسلامی از آن، چرخشی در داستان داشته و بر جدال شیطان و ایوب تمرکز میکنند. در این داستانها شیطان سعی میکند از هر راهی بر ایوب مسلط شود و در نهایت شکست میخورد. خداوند نیز نعمت و عافیت گذشته را به ایوب بازمیگرداند.
(0/1000)
نظرات
دیروز
خوب کتابیست؛ خوشا به حال شما. یادداشت بسیار خوبی نوشتید برای معرفی کتاب فقط به نظرم یهوه در داستان اصلی این قدر ها هم عاقل و حکیم نیست:) از ابتدای سِفر پیدایش تا بعدتر، بیشتر به خدایان انسانبنیاد در اساطیر یونان شباهت داره تا خدای واحد در اسلام. نداشتن حکمت و دانایی مطلق از ویژگی های اصلی یهوه در کتاب مقدسه. از داستان آدم و حوا ( که واقعا داستان عجیب و البته پر نکتهای هست) تا جایی مثل همین کتاب ایّوب. بابت اطناب کلام عذر خواهم🙏
5
3
دیروز
دقیقا، متن های تفسیرپذیر این ویژگی رو دارند. باید متن رو در بستر تاریخی نگارشش بررسی کرد. برداشت کشاورزان اولیه از خداوند در بخشی از ادیان و مذاهب اولیه، ترس از قدرت بیمنطق و بیرحم از موجودی با توانایی های انسانی ولی به شکل نامحدود بوده. برداشت اسلام و حتی مسیحیت نسبت به یهودیت خیلی نوظهورتر و طبعا به افکار امروز ما نزدیکتر هستند. از یهوه تا مسیح و تا بعد از اون یک سِیر جالب در منطقیتر شدن برداشت انسان از خدا(یان) دیده میشه که متناظر با منطقیتر شدن و تسلط بیشتر پیدا کردن انسان روی طبیعت هست. @roshana.
3
14 ساعت پیش
یه پادکستی هست به نام "عدم" توی کستباکس یافت میشه. یادمه قسمتی رو به ایوب اختصاص داده. حقیقتا مولف و گوینده قسمتهای پادکست انسان باسوادی است و طبعا به جانتان خواهد نشست اون اپیزود خاص بعد از اینکه این کتاب رو خوندید.
3
3
11 ساعت پیش
یادداشت جالبی. بود ولی کاش تیک فاش داستان رو میزدین. چون تقریبا خلاصه کل ماجرا رو گفتین.
3
1
11 ساعت پیش
راستش فکر نمیکردم نیاز به اسپویل باشه، چون رمان نیست و داستان ایوب تقریباً برای همه آشنا است. 😅 ضمناً این فقط خلاصه است که همون ابتدای کتاب هم این موارد گفته میشه، خود نوشتار کتابه که شیرینه.
0
10 ساعت پیش
این مدل یادداشت های پر جزئیات مناسب بعد خوندن کتابه.😅 درسته داستان نیست ولی محتوای کتاب رو به نحوی لو میده اون تیک مناسب همین جاهاست. هرچند من از تحلیل زیباتون مشتاق شدم بخونمش. 💝 @roshana. @roshana. @roshana.
1
روشنا
دیروز
2