یادداشت بابک قائدنیا
2 روز پیش

یکی از بهترین کتابهایی که به بسیاری از پرسشهای من در خصوص خاورمیانه پاسخ داد. خاورمیانه امروزی چگونه شکل گرفت و چرا همواره گرفتار درگیری است؟ امپراتوری عثمانی از سال ۱۲۹۹ تا ۱۹۲۲ میلادی یعنی حدود شش قرن به عنوان یک قدرت سیاسی مسلمان بر بخشهای بزرگی از این کره خاکی حکومت میکرد. دوران اوج عظمت این امپراتوری به قرن ۱۶ میلادی برمی گردد که جنوب شرق اروپا بخش هایی از اروپای مرکزی شمال آفریقا و همچنین غرب آسیا را تحت سلطه خود داشت. قسطنطنیه پایتخت این امپراتوری بود که اگر بخواهیم با مرزبندیهای امروزی آن را بررسی کنیم عراق، عربستان سعودی سوریه و ترکیه را در بر میگرفت. موقعیت جغرافیایی قسطنطنيه باعث شده بود که عثمانی به مدت شش قرن نقش یک پل را میان شرق و غرب ایفاء کند. در سال ۱۹۱۳، امپراتوری عثمانی در معرض یک بحران سیاسی، گروهی به نام کمیته اتحاد و پیشرفت، معروف به ترکهای جوان روی کار آمدند که معتقد بودند زمان تغییر رهبری فرا رسیده است. آنها در سال ۱۹۰۸ با هدف مخالفت با سلطان عبدالحمید، که در سال ۱۸۷۸ تشکیل پارلمان را ممنوع کرده بود و با انگیزه برگرداندن امپراتوری به دموکراسی پارلمانی، انقلابی ترتیب دادند. این حرکت سیاسی نتیجه موفقیت آمیزی داشت و آنها توانستند سلطان را وادار به کناره گیری کنند و رهبران پارلمان را بازگردانند. اما پس از مدتی درگیریهایی بین ترکهای جوان به وقوع پیوست که موجب تضعیف انقلاب شد. جرالدفیتز موریس که مترجم و مشاور سفیر بریتانیا در قسطنطنیه بود گزارش سراسر غلطی را به لندن ارسال کرد. او به غلط تصور میکرد که ترکهای جوان تهدیدی هستند عليه منافع بریتانیا و همیشه از آنها نفرت داشت. سرانجام گزارش مفصلی به لندن فرستاد که پر بود از اطلاعات سیاسی اشتباه موریس تأکید کرده بود که ترکهای جوان یک گروه فراماسونری هستند که توسط یهودیان رهبری میشوند و در گزارش خود تا آنجا پیش رفت که جمعیت ترکهای جوان را با عنوان، کمیته یهودی اتحاد و پیشرفت، معرفی کرد. همچنین موریس معتقد بود از آنجایی که شعار ترکهای جوان مانند شعار انقلاب فرانسه آزادی برابری برادری است پس حتما آنها از انقلاب فرانسه سرمشق میگیرند. انگلیسی ها بر اساس همان گزارش احمقانه به این نتیجه رسیده بودند که چون عثمانی توسط ترک های جوان که رهبرانی یهودی دارند اداره می شود، پس به فکر یهودیان افتادند. آنها تصور میکردند که از این طریق میتوانند دوستی عثمانی را به دست آورده و در جنگ جهانی نیز به کمک آنها قدرت بیشتری در مقابل آلمان داشته باشند. اما آرزوی یهودیان چه بود؟ ایجاد یک سرزمین یهودی در دل فلسطين. با شروع جنگ در سال ۱۹۱۴ عثمانی ها موفق شدند با آلمانیها یک اتحاد پنهانی ببندند. آلمان هم قول داد که اگر عثمانی در طول جنگ رویکردی بی طرفانه داشته باشد، از او در برابر تجاوزات بریتانیا و دیگر کشورها محافظت خواهد کرد. عثمانی با کمک کردن به کشتیهای جنگی آلمان یا اقدامات دیگری مانند مینگذاری در تنگه داردانل، که مسیر باریکی بود و به قسطنطنيه منتهی میشد نیز شک انگلیسی ها را به دروغ گفتن عثمانی ها در مورد بی طرفی شان تقویت کرد. سرانجام هنگامی که نیروهای عثمانی حمله به روسیه، متحد انگلیس، را آغاز کردند بریتانیا در ۳۱ اکتبر ۱۹۱۴، رسماً علیه امپراتوری عثمانی اعلام جنگ کرد. زمانی هم که انگلیس و فرانسه پیشبینی کردند احتمال پیروزی آنها در جنگ زیاد است، به این فکر افتادند که با جدیت برای سرزمینهایی که احتمال میرود از عثمانی باقی بماند برنامهریزی کنند. این برنامهریزیها بود که زمینه را برای به وجود آوردن خاورمیانه امروزی فراهم ساخت. درست است که بیشتر مردم خاورمیانه به یک زبان صحبت میکردند و به دین اسلام گرایش داشتند، اما اختلافات زیادی در فرهنگ قومیت و به ویژه مذهب آنها وجود داشت. کیچنر، وزیر جنگ وقت بریتانیا، حتی از تفاوتهای فرقه های سنی و شیعه در اسلام آگاه نبود به عنوان مثال یکی از نتایج چنین ناآگاهی فرهنگی این بود که انگلیسیها بعدها یک پادشاه سنی را در عراق روی کار آوردند؛ در حالی که اکثریت جمعیت آن را شیعیان تشکیل میدادند. نخست وزیر جدید به نام دیوید لوید جورج، معتقد بود که یک استراتژی جدید برای جنگ لازم است و به جای حمله به قدرت عثمانی، تصمیم گرفت با تحریک احساسات ضد ترك در عرب هایی که قرنها تحت سلطه ترکیه بودند به اختلافات داخلی دامن بزند. مارک سایکس نیز یکی دیگر از افرادی است که بر تصمیم گیری های بریتانیا تأثیر گذاشت. سایکس توسط کیچنر، به عنوان کارشناس امور خاورمیانه منصوب شده بود. او شخصاً درباره خاورمیانه به تحقیق و بررسی پرداخته و تشخیص داده بود که انتصاب ملک حسین، امیر مکه به عنوان خلیفه دست نشانده برای كل منطقه عرب زبان کار درستی است. البته این طرح به نتیجه نرسید زیرا در حین گفتگوها ملک حسین این نکته را مطرح کرد که میخواهد کشوری مستقل و دور از دخالت اروپاییان داشته باشد؛ در حالی که انگلیسیها تمایلی به ترک اهداف استعماری خود نداشتند. دیری نپایید که استراتژی بریتانیا بر اساس توصیه های یک افسر مرموز عثمانی، یعنی محمد الفاروقی تغییر کرد. فاروقی مدعی بود که با افسران رده بالای ارتش عثمانی که اعرابی ملی گرا هستند در ارتباط است؛ او گفت که این ملی گرایان میتوانند دست به براندازی زده و به انگلیس کمک کنند تا عثمانی را شکست بدهد. او حتی ادعا کرد که هزار سرباز عرب گوش به فرمان در ارتش عثمانی دارد که میتوانند به او و انگلیسیها کمک کنند. اما فاروقی دروغ میگفت؛ او اطلاعات بیپایه و اساسی به انگلیسی ها و همچنین به ملک حسین میداد سخنان فاروقی باعث شد که افسران بریتانیایی کاملاً مطمئن شوند که اعراب میتوانند نقشی حیاتی در شکست عثمانی داشته باشند. بنابراین وقتی فاروقی اصرار کرد که انگلیسیها خواستههای ملک حسین را برای تشکیل کشور مستقل بپذیرند، آنها هم موافقت کردند. تی ای لورنس معروف به لورنس عربستان یک افسر انگلیسی و رابط نیروهای عرب ملک حسین با بریتانیا بود. جالب است بدانید که بیشتر اطلاعاتی که ما در مورد جنجالهای آن زمان دنیای عرب داریم به لطف نوشته های لورنس عربستان است. طبق یادداشتهای او هماهنگی ها و استراتژیهای انگلیس و ملک حسین از ابتدا بسیار متزلزل پیش رفت؛ ملک حسین طبق قول و قرارهای فاروقی به سربازان عربی که در ارتش عثمانی حضور داشتند دستور شورش و اغتشاش عليه عثمانی داد. اما هیچ اتفاقی از جانب آن سربازان نیفتاد؛ چراکه فاروقی درباره گوش به فرمان بودن شان دروغ گفته بود. انگلیسیها تصمیم گرفتند که به کمک ملک حسین، شورشی هماهنگ علیه عثمانی راه بیندازند. بریتانیا به ملک حسین کمک کرد که در تابستان سال ۱۹۱۶ مکه را تصرف کرده و آن را تبدیل به پایگاه قدرت خود کند. آنها سپس برای تصرف مدینه تلاش کردند، اما تلاشهای آنها بینتیجه ماند. در رابطه با این عدم موفقیت لورنس در یادداشتهای خود نوشته است که بر خلاف ارتش عثمانی که آموزشهای اروپایی دیده بود، سپاهیان عرب، فاقد نظم و آموزش لازم برای درگیری مؤثر با آنها بودند. انگلیسیها موفق شدند که به کمک نیروهای کمکی خود در مصر به سمت فلطسین حرکت کنند. سپس به سوی بیتالمقدس پیشروی کردند و ارتش عثمانی را که در این لشکرکشیها صدمات بسیار زیادی دیده بود مجبور کردند که تا اردن امروزی عقبنشینی کند و سرانجام بیتالمقدس و بغداد در تصرف بریتانیا و متحدانش در آمدند و مسیر پیشروی به دمشق نیز باز شد. مارک سایکس درست در زمانی که بریتانیا داشت توافقنامه خود را با ملک حسین امضا میکرد مذاکرات جداگانهای را نیز با دیپلمات فرانسوی فرانسوا پیکو آغاز کرد. پیکو از فرزندان یک خانواده استعمارگر فرانسوی بود و در سال ۱۹۱۵ نظرات و دیدگاههای شخصی اش را درباره آینده فرانسه در خاورمیانه به دولت فرانسه ارائه کرد. پیکو در دیدار با سایکس نیز از نقشه ها برنامه هایش برای فلسطین و سوریه حرف زد. انگلیس به دنبال حاکمیت مستقیم بر سرزمینهای باقیمانده از عثمانی نبود، اما فرانسه اعتقاد داشت که این سرزمینها بخشی از امپراتوری فرانسه هستند که در طی جنگهای صلیبی در قرون وسطی به دست آورده بوده است. آنها می خواستند سرزمینهای خود را پس بگیرند و مستقیماً بر آنها حکومت کند. اما مشکل بزرگتری که این وسط وجود داشت فلسطین بود. انگلیس علاقه خاصی به صهیونیسم پیدا کرده و آن را به عنوان سیاست رسمی دولت خود پذیرفته بود. آنها میخواستند خانهای برای یهودیان در فلسطین ایجاد کنند و به هیچ وجه هم تمایلی به شریک شدن با فرانسه نداشتند. بنابراین دو کشور نتوانستند بر سر فلسطین توافق کنند. آنها در نهایت تصمیم گرفتند که سرنوشت و جزئیات حکمرانی بر فلسطین را به بعد از جنگ موکول کنند. اینگونه شد که توافق نامه سایکس پیکو زمینه را برای یک قرن درگیری آشوب و نا آرامی در خاورمیانه فراهم کرد. سرانجام در نوامبر ۱۹۱۷ بریتانیا طی اعلامیه بالفور به شکلی رسمی و علنی اعلام کرد که حامی صهیونیسم است. این اعلامیه توسط آرتور بالفور وزیر امور خارجه انگلیس نوشته شده بود و بر اساس آن قرار شد که انگلیس به یهودیها کمک کند تا به سرزمین مقدس مهاجرت کنند به شرطی که این مهاجرت ناقض حقوق بومیان فلسطین نباشد. کمکم انگلیس خلف وعدههای خود را آغاز کرد و ملک حسین، همان خلیفه دست نشانده و بازیگر اصلی بریتانیا در ماجرای فتح فلسطين، اولین فردی بود که توسط آنها مورد خیانت قرار گرفت. انگلیسیها به این نتیجه رسیده بودند که پسر ملک حسین، ملک فیصل، برای رهبری مناسبتر است؛ چرا که او تمایل بیشتری به اطاعت از دستورات بريتانيا داشت. در همان میان انگلیسیها فرد دیگری را نیز به نام ابن سعود برای رهبری شبه جزیره عربستان انتخاب کردند. او سردسته خاندانی بود که بر عربستان سعودی حکومت کرد. در اکتبر ۱۹۱۸ عرب ها با واقعیت تلخ دیگری رو به رو شدند؛ نیروهای متفقین شهر باستانی دمشق را تصرف کردند، اما آن را در اختیار اعراب نگذاشتند. ملک فیصل متعجب شد، چرا که بریتانیا قول حکومت بر ممالک عرب را به او و پدرش داده بود. اما انگلیس به او گفت که طبق قرارداد سایکس پیکو که با فرانسه بسته شده است، سوریه دیگر نمیتواند در اختیار اعراب باشد. همچنین انگلیس تأکید کرد که ملک فیصل از این پس هیچ قدرتی در لبنان و فلسطین نیز نخواهد داشت. فیصل در ابتدا کمی مخالفت کرد، اما سرانجام با به دست آوردن امتیازاتی کم دست از اعتراض برداشت. در ۳۰ اکتبر ۱۹۱۸، پس از پایان جنگ، عثمانی و بریتانیا یک توافقنامه آتشبس امضا کردند. بر اساس آن، نیروهای متفقین حق داشتند که هر قسمتی از قلمروی عثمانی را اشغال کنند. البته، عثمانی این توافقنامه را برای مردم خود به شکل دیگری شرح داد و به آنها گفت که در جنگ پیروز شده است. اما مردم متوجه این دروغ بزرگ شدند و دست به درگیریهای داخلی زدند. این شورشها چند سال بعد، استقلال ترکیه را به دنبال آورد. دو هفته پس از شکست عثمانی آلمان هم تسلیم شد و نیروهای انگلیسی توانستند قسطنطنیه را فتح کنند. در سال ۱۹۱۹ در شبه جزیره عربستان نیز جنگ قدرت بین دو رهبر دست نشانده انگلیس، یعنی ملک حسین و ابن سعود، آغاز شد. این درگیریها تا جایی پیش رفت که سرانجام در سال ۱۹۱۹، ابن سعود توانست سرزمینهای تحت سلطه ملک حسین را تصرف کند. پیروزیهای ابن سعود در شبه جزیره عربستان باعث شد بریتانیا به این نتیجه برسد که او را دستکم گرفته بوده است و حمایتهای خود را از او آغاز کرد. ابن سعود ملک حسین را تبعید کرد و بر تمام قلمروی او حاکم شد. در سال ۱۹۳۲ نیز نام عربستان با نام ابن سعود ادغام و از آن پس کشورشان را عربستان سعودی نامید. در همان زمان در ترکیه نیز اتفاقات دیگری در حال رخ دادن بود؛ در اوایل سال ۱۹۲۰، یک ارتش ۳۰ هزار نفری از مردم ترکیه به رهبری مصطفی کمال آتاتورک دست به شورش زدند و توانستند یکی از نیروهای کوچک فرانسه را در جنوب ترکیه شکست بدهند. انگلیسیها به دلیل برخی اشتباهات اطلاعاتی نتوانسته بودند که تا آن لحظه از این نیروهای شورشی رو به رشد با خبر شوند. آنها وحشت کرده و در پاسخ به ارتش آتاتورک دست به حکومت نظامی در قسطنطنیه زدند. این حرکت بریتانیا و در کنارش، معاهداتی که برای تقسیم امپراتوری عثمانی در حال بسته شدن بود، موجب تقویت حس ملی گرایی مردم ترکیه شد و آنها با هدف استقلال دست به شورشهای جدیتری زدند. در نوامبر ۱۹۲۲، سپاهیان آتاتورک قسطنطنیه را پس گرفتند و سلطان محمد ششم را برکنار کردند. اینگونه بود که امپراتوری عثمانی پس از شش قرن برای همیشه در تاریخ پنهان شد. سرانجام در مارس ۱۹۲۰، اندکی پس از اعلام استقلال ترکیه توسط آتاتورک رهبر سوریه هم اعلام کرد که سوریه یک کشور مستقل است. ملک فیصل ادعا کرد از این پس فلسطین و لبنان هم تحت حاکمیت خود خواهد داشت. این اطلاعیه منجر به جنگ با فرانسه شد؛ جنگی که در نتیجه آن فرانسوی ها دمشق را اشغال و ملک فیصل را تبعید کردند. انگلیسی ها با وعده هایی مثل برق رسانی آبرسانی و افزایش اشتغال تلاش کردند که فلسطینی ها را با خود همراه کنند. با این حال انگلیس به اقدامات صهیونیستی خود ادامه داد و در ژوئیه ۱۹۲۲، سازمان ملل متحد (که قبلاً مجمع ملل نام داشت)، حاکمیت انگلیس را بر فلسطین تصویب کرد. با پایان سال ۱۹۲۲ مرزهای خاورمیانه امروزی ترسیم شد. این مرزبندی ها دقیقاً همان چیزی هستند که امروزه می شناسیم. درست مانند آمریکا و آفریقا خاورمیانه نیز به دو قلمرویی که سبک و سیاق اروپایی دارند تقسیم شد. اما سؤال واقعی این بود که آیا این تقسیم بندیها دوام خواهند آورد؟ بعد از مدتی عطشی که اروپاییان در زمان جنگ برای تسلط بر سرزمینهای خاورمیانه داشتند فروکش کرد. هزینه جنگ بسیار زیاد بود و آنها انرژی و نیروی انسانی کافی برای حمایت از مستعمرات جدید شان در خاورمیانه نداشتند. به ویژه شرایط برای بریتانیا آن طور که آرزو و پیشبینی کرده بود پیش نرفت و معماران سیاسی اش نتوانستند چندان موفق عمل کنند. بیش از یک قرن از تمام این اتفاقات گذشته است، ولی هنوز كل منطقه خاورمیانه از تبعات این جنگ رنج میبرد؛ درگیریهای مداوم فلسطینی ها و یهودیها، جنگ عراق و جنگ داخلی سوریه از مثالهای بارزش هستند.
(0/1000)
نظرات
2 روز پیش
بسیار مرور مفصل و ارزشمندی است. به قول یکی از دوستان در همین بهخوان، نویسا باشید 🙏
1
2
2 روز پیش
قلم شیوای فرامکین با بهره گیری از منابع معتبر که با برگردان هنرمندانه حسن افشار همراه شده برای من هم کتابی فوق العاده ارزشمند بود در کنار این کتاب، مطالعه پاریس ۱۹۱۹ رو هم پیشنهاد میکنم
1
1
2 روز پیش
میزان بازدید و میزان لایک این یادداشت نشان می دهد حتی کتابخوان ها هم موجودات بی حوصله ای هستند و حوصله نکردن بخونن اکثرا... لعنت خدا بر عصر عجله و دوپامین
3
4
دیروز
سپاس از شما، بله، همه ما کم حوصله شدهایم. شاید هم موضوعهای مختلفی که در بهخوان مطرح میشود و فرستههای زیادی با موضوعهای گوناگون به اشتراک گذاشته میشود، موجب شده که زمان کافی برای خواندن بسیاری از فرستهها را نداشته باشیم. مدتی است که تلاش میکنم اصل یوتوری یا همان کاهش فشار و آهسته زیستن ژاپنیها را، تا حد امکان، در زندگی و کارم در پیش بگیرم. سپاس دوباره برای بیان نظرتان 🙏
1
بابک قائدنیا
2 روز پیش
1