یادداشت نعیمه خانی
دیروز
✨️او آنقدر بزرگ نیست که بتواند دنیا را یکروزه تغییر دهد، اما آنقدر حقیقی است که بتواند دلها را کنار هم بنشاند — حتی اگر دشمن دیروز باشد. و وقتی اتحاد بزرگ شکل میگیرد، وقتی قبیلهها میفهمند که دشمن واقعی، جهل است نه همسایه، تو میمانی و بغضی از امید. ... عموم یادداشت ها اینو میگن که وایی چه شاهکاری و چقدر لذت بردن و ... اما من! خوندنش بیشتر دردناک بود. درد وطن! درد هموطن! درد زخم تکراری! درد انسان بودن! درد تکرارِ درد!!! یجاهایی توی سرم میخواستم داد بزنم و بگم چرا انقدر نفهمی ... این که خیلی واضحه ... چرا انقد متعصبی و ... چرا و چرا و چرا! بعد میام به لحظه حال و این سوالم همهی قضاوت هارو هل میده به ... سوال: مگه تو چکار کردی؟! مگه ما داریم چکار میکنیم؟! چه گلی به سر خودمون و آیندگان می زنیم؟ قضاوت ها هل داده میشن و بعد تبدیل میشن به خشم و غم! در نهایت بغض! بجای قضاوت، شروع کردم به التماس کردن (به خودم که من همه است و همه من) تبر به درخت مقدسمون بزنیم و با هر ایده ای که هستیم، اونو زیر سوال ببریم و انقدر ادعای "دونستن" نداشته باشیم که بخدا نمیدونیم ... آخرای کتاب یاد این بخش آهنگ چاوشی افتادم (که هربار هم گوش میدمش گریم میگیره): مردم علاج در وطن است ... #به_امید_علاج .... ✨️هر وقت با مسئلهای دست و پنجه نرم کردید میتونید از خودتون بپرسید کی و کجا و چهقدر دور از حالا سکوت کرد یا کاری نکرد که این شد؟ یا اگر مسئلهای خیلی بدیهی هست هم میشه همینو پرسید که کی و کجا و چه زمانی براش جنگید که الان هست؟ نفرین کنیم و قدردانی که نفرین خواهیم شد و مورد قدردانی. در مورد معنای *عنوان کتاب* هم یکم تحقیق کردم، موافقید در اینباره یک پست بزارم؟
(0/1000)
محمد میرزایی
دیروز
1