یادداشت علیرضا محبوبی

        هر چقدر خودم رو گول زدم و سرمو شیره مالیدم که «باشه بخون ، جلوتر بهتر میشه» ولی کتاب همون حالت یکنواختی و بی روحی خودش رو حفظ کرد ... بدون هیجان ، بدون حس ...انگار که کتاب ۲۰ درصدش اصل داستان بود و ۸۰ درصدش حاشیه ... هر بار با اکراه سراغش میرفتم و اگه وسط کار صوتیش به کمکم نیومده بود نمی‌دونم چقدر طول میکشید تمومش کنم ... برای من هیچ جذابیتی نداشت...از تموم شدنش خوشحال شدم ...راستی چقدر از عبارت های « عق گرفتن ، تهوع ، مهوع ، بالا آوردن و مشابه این کلمات » در متن استفاده شده بود ... آمارش از دستم در رفت ... اگه بهم بگن برای کسی که همیشه نیمه خالی لیوان رو میبینه یه کسی به عنوان نماد معرفی کن ، قطعا سلین جز کاندیدا های مدعی عنوان قهرمانی هست...بدون شک
      
100

18

(0/1000)

نظرات

چقدر خوب توصیف کردین مخصوصا کاندیدای قهرمانیِ صرفا نیمه خالی لیوان رو دیدن...
یعنی دوست دارم بشینم باهاش صحبت کنم ببینم با این حجم از بدبینی و پوچ‌گرایی چطوری دووم آورده🫠 
1

2

🙏🙏 

0

همیشه هم نباید از کتابها تعریف کرد که👌

1

آره حق با شماست
انگار یه نفر داشت با صدای یکنواخت خاطراتش رو تعریف می‌کرد، بدون اینکه تن صداش رو بالا یا پایین ببره.
احتمالا اگه با گروه همراه نبودم از نصفه کتاب ولش می‌کردم . 

1