یادداشت Zoha EBI

Zoha EBI

Zoha EBI

1404/1/25

        زیبا، صدایم کن...
صدای قدم هایت در تونل زندگی ام می پیچد.
نمی دانم چه کنم.
چشم هایم بازاند، مغزم در حال کار کردن است. از ساعت هم بهتر کار میکند. اما تونل تاریک است و پر از پیچ و خم و سنگلاخ.
هرکسی در این تونل زندگی اش نیاز به دستی دارد که قبلا تونل را گذرانده است.
دستی به نام پدر.
دستی که من ندارمش. 
تو کجایی، دست بر سر زندگی ام؟
چه کسی جرعت شکستن دست زندگی مرا به خودش داد؟
چه کسی بود؟
نمیدانم.
فقط میدانم که دلم حتی برای کتکت تنگ شده.
میدانی چرا؟
چون کتک خوردن از دست پدر شیرین است. کتک خوردن از دست غریبه، مزه تلخ ترین قهوه جهان را میدهد.
تو دور میشوی و من، میبینم که سایه دستت کم کم از زندگی ام محو میشود.
صدای قدم هایت میپیچد. تو نمیروی، تو را میبرند.
تقلا میکنی:
"زیبا، صدایم کن..."
      
282

28

(0/1000)

نظرات

Zoha EBI

Zoha EBI

1404/1/25

اصلا از نوشتن و فرستادن این یادداشت مطمئن نبودم چون برایم سبک متفاوتی از نوشتن بود، اگر خوب نیست به بزرگی خودتان ببخشید😔
در نوشتن تازه کارم 🙁
2

2

نه عزیزم خیلی هم قشنگ بود عالی بود❤️ 

1

Zoha EBI

Zoha EBI

1404/1/26

شما لطف دارید🤩❤  
 @Reyhanehsaeedi 

1

dina((:

dina((:

1404/1/25

قلم دلنشینی دارید📜🥲
1

2

Zoha EBI

Zoha EBI

1404/1/26

متشکرم، این نظر لطف شماست💛💚 

2

خیلی قشنگ بود😥
1

2

Zoha EBI

Zoha EBI

1404/1/26

ممنونمم🧡💛 

1

آفرین 🌿💚📗🍏👏👏👏👏👏
1

2

Zoha EBI

Zoha EBI

6 روز پیش

متشکرم از لطف همیشگیتون🖤 

1

Daryaa

Daryaa

6 روز پیش

راستش من این کتابو نخوندم و یادداشتتون انقدر زیبا و دلنشین بود که فکر کردم بریده ای از کتابه :))
1

1

Zoha EBI

Zoha EBI

5 روز پیش

متشکرم از شمااا🧡💛💜
خیلی انرژی گرفتم حقیقتا😍😍🥳 

0