یادداشت فهیمه حدیدی

                کتاب با بغض خفه ای تمام شد ...
بخشی از متن واقعا لرزش داشت! متن ساده بود ، ادبیات‌ به آن معنا نقش خودش را بازی نمی کرد. اصالت و ارزش کتاب به افراد و واقعه ها بود ، نه شیوه روایت . البته سبک‌ کتاب مشابه بسیاری از کتاب های تاریخ شفاهی بود اما قهرمان کتاب با بسیاری از آدم های دیگر متفاوت بود‌.

ذهن _بسیار_ سختگیر من گاهی جملات شعارگونه را لمس می کرد اما شعارها ناشی از نوع روایت و انتخاب راوی بود. ماجرا ها خالص ، روان و به یادماندنی بودند.

کتاب را میخواستم در روز شهادت سردار ، مطالعه و به نوعی مناسبت خوانی کنم که البته برای حدود ۵۰ صفحه آن میسر شد. اما  بعد حادثه کرمان و دل مشغولی های فردی تا امروز شانزدهم دی ماه طول کشید. سالگرد شهادت گذشت ، روز واقعه و جنایت در کرمان هم گذشت اما بغض خفه ای مانده که شکسته نمی شود...

من‌یقین دارم که انسان های کامل هرچقدر هم نادر باشند نایاب نیستند. همین لحظه هم هستند آدم هایی که با اخلاص و فداکاری سراسر وجودشان تلاش است . آدم هایی که امیدوارم خدا به آن ها توان مضاعفی بدهد برای شکستن این‌بغض ها و سبک کردن دل های داغ دیده ...

شاید احساس شود این‌یادداشت هر جمله ای که پیش می رود ، از معرفی کتاب فاصله می گیرد. اما کسانی که عزیز زیبای من‌ را مطالعه کرده اند شاید بهتر بتوانند قضاوت کنند. آن ها می دانند کتابی را خوانده ام که چند ده صفحه لبخند و صد و چندین صفحه بغض بود ...

        
(0/1000)

نظرات

کتاب عجیبی بود که منم توی همین بازه خوندم... واقعاً خواننده انتظار نداره توی این حجم کم، اینقدر مطالب دقیق و احساسات عمیق منتقل بشه...
1
با ساده ترین کلمات ... 
دوست دارم کتاب از چیزی نمی‌ترسیدم و رها کنم و این کتاب و بخونم ..
ولی چه ‌کنم که با نصفه رها کردن کتاب‌ها سخت مشکل دارم..
2
بنظرم کتاب رو نیمه رها نکنید😇 از چیزی نمی ترسیدم ، روایت و قلم قوی تری داره . اما عزیز زیبای من خیلی ساده نوشته شده ، چندان پرداخت نشده و ارزشش به موضوع هست.  
ممنونم از توصیتون ❣️
@fahime_hadidi 
کتاب خیلی سنگینیه. تموم مدت خوندن این کتاب انگار داشتم روضه وداع می خوندم.دائما نمیشه باورم که وقت رفتنه حاج محمود کریمی توی سرم می پیچید
آهسته تر برو
بذار منم باهات بیام
حسین دیگه نمی کشه
پاهام، که پابه پات بیام
5
متاسفانه زمان خوبی رو برای اتمامش ، که سنگین ترین بخش کتاب هم همون فصل های پایانیش بود ، انتخاب نکرده بودم. سر جلسه ارائه ها بودم و محیط خلوت نبود. واقعا سخت بود. 
من بیوتن رو سر کلاس فیزیک 3 تموم کردم:) 
@fahime_hadidi 
با دکتر چراغچی؟! :>
@mo_salmani 
نه با دباغ
@fahime_hadidi 
چیزی از دست ندادی
بلکه هم سود کردی!
@mo_salmani 
به نظرم همین ساده نوشته شدن و دست نخورده بودن گزارش وقایع رمز موفقیت کتاب بود.
روضه بود از اول
و فصل آخر و توصیف لحظات شهادت و تشییع و نماز جانکاه بود
انگار قلب ها، بی اراده حاج قاسم را دوست دارند، بعد از چهار سال هم ذره ای از آن حال بد و غریب لحظه ی شنیدن خبر کم نشد. فکر نمی کردم با خوندن یه کتاب دوباره اون روزها برگرده.
1
واقعا انگار بهت اون خبر هنوز در وجود ما باقی مونده ... زبون کتاب ساده بود ولی عمیق همون روزها و احوالات رو زنده می کرد