یادداشت حامد حمایت کار
1400/11/4
4.2
249
در سالهای دانشجویی یکی از دوستانم توصیه کرد حتما این کتاب را بخوانم. در آن سالها در مجموع 4 ساعت راه رفت و برگشت من به دانشگاه بود که همه اش را کتاب می خواندم و یه جورایی عاشق آن راه شده بودم در یک رفت و برگشت این کتاب را خواندم و فردایش کتاب را تحویل دادم. کتاب یک روایت تجربی است از انقلاب است ، کاری ندارم که آیا می توان آن را به همه انقلاب ها و یا انقلاب خودمان بسط داد یا خیر اما تجربه ها خیلی با ارزشند. انقلاب ها توسط مردم انجام می شود اما توسط مسئولین ادامه می یابد و این شروع ایجاد شکاف هاست. هر چه این مسئولین بیشتر از مردم فاصله می گیرند این شکاف عمیق تر می شود. مسئولین هر روز و هر روز با تجربه تر می شوند و دیگر کسانی نخواهند بود که رزومه ای همچون آنها داشته باشند پس تا نمیرند کسی نمی تواند جای آنها را بگیرد و به طور کاملا طبیعی فرزندان مسئولین افرادی دنیا دیده تر از دیگران می شوندو موقعیت های بیشتری دارند . این مشکلات تنها به انقلاب ها مربوط نمی شود بلکه هر نوع حاکمیتی چنین مشکلاتی را به همراه خواهد داشت. این مشکلات با تقسیم قدرت هم حل نمی شود بلکه تقسیم می شود و درد کمتری خواهد داشته چرا که اگر حتی به یک روستا هم سری زده باشید متوجه می شوید که همین مشکلات در شواراهای روستا هم وجود دارد. چاره چیست آیا روزی می رسد که حاکمیتی وجود نداشته باشد؟ از نظر من این یک حرفت مفت است. آیا می شود چند سال یک بار انقلاب کرد و کل مسئولین را بر کنار کرد؟ این هم بسیار پر هزینه است. من جواب قانع کننده ای برای حل این مشکل ندارم اما آنچه تا کنون یافته ام این است،اگر حکومت خودت بر خودت از دستت در رفته ، اگر حکومت خودت بر خانواده ات واژگونه است و هر روز آسیب بیشتری به خودت و دیگران می زنی، اگر همسر و فرزندانت از دست تو در امان نیستند، اگر هنوز نمی توانی مهرت را خرج آنها کنی و هزاران اگر دیگر که همه به خود ما باز می گردد، بدان که انقلاب تو هم چیزی شبیه به همین انقلاب ها خواهد بود و جهان پیرامون تو همان نمود بیرونی درون توست. اصلاح زمین به اصلاح ماست و اصلاح ما همان اصلاح زمین است.
(0/1000)
نظرات
1400/11/10
بسیار ممنونم و عالی در مورد جملهی پایانی که «جهان پیرامون تو همان نمود بیرونی درون توست» به نظرم بازیگران این عرصه فقط «ما» و «جهان» نیستیم. حداقل دو بازیگر دیگر میشناسم. یکی خیلی کهن و یکی خیلی جدید. بازیگر جدید چیزی است به نام «ساختار». گمان میکنم آنچه انقلابها و حکومتهای چپ را به ورشکستگی میکشاند هتک حرمت ساختارهاست. خدا میداند چقدر دلم سوخت وقتی فهمیدم اول انقلاب فایزر در ایران شعبه داشته و مصادرهاش کردند. این تازه شعبهی یک ساختار خارجی است. کلی ساختار داخلی هم با انقلاب نابود شد.
0
1400/11/10
بسیاری از آنچه دارد ما را به زیر میکشد، ساختارهایی هستند که انکار میشوند اما دارند کارشان را میکنند. ساختار اولا باید به رسمیت شناخته شود و سپس مورد اندیشه قرار گیرد. بازیگر خیلی کهنه هم خداست. خدا از طریق حضرت عزرائیل است که به داد حکومتهای انقلابی چپ میرسد! پس به نظر من جهان چهار بازیگر دارد «ما» و «جهان» و «ساختار» و «خدا». این چهارتا ۱۰۰٪ جدا از همدیگر نیستند اما یکدیگر را به این سو و آن سو میکشند.
1
1401/7/7
تحلیل خیلی قشنگی بود. جمله "انقلاب ها توسط مردم انجام می شود اما توسط مسئولین ادامه می یابد و این شروع ایجاد شکاف هاست." خیلی زیبا و درسته. 👌🏻 این که مسئولین قرار بوده وکیل مردم باشن؛ اما کم کم برای خودشون هویت جدایی پیدا میکنن و تبدیل میشن به همون حاکمان قبل از انقلاب که مردم ازشون فرار میکردن. سوالاتی که پرسیدید هم خیلی به جا و درست بودن. من هم جواب کاملی برای این پرسش ندارم اما یک نکته به ذهنم میرسه که باید ساختاری ایجاد کرد که مردم و دولت از هم جدا نباشن و منافع جداگانه ای نداشته باشن.
3
2
1401/12/10
به نظر می رسه، اینکه باید ساختاری ایجاد کرد که دولت و مردم از هم جدا نباشند، بیشتر شبیه یک رویاست، مدینه ی فاضله است. حداقل بنده هیچ دولتی را در دنیا سراغ ندارم که چنین باشد.
2
1401/12/24
اون قدرها هم دور از ذهن نیست که ملت و دولت منافع مشترکی داشته باشند و اگه تا حالا تو جهان چنین نظامی ایجاد نشده، دلیل بر ناممکن بودنش نیست :)
2
1401/7/7
کتاب مخمصه حیوانات رو هم بهتون پیشنهاد میدم که به نوعی ادامه قلعه حیواناته و این بار از نظام دموکرات و سرمایه داری صحبت میکنه.
4
2
1401/12/5
نه گویا اورول ننوشته https://behkhaan.ir/book/4a90eb5a-64c2-4f52-8f56-ce80a361b84f?inviteCode=DAEE78E4937DAEE78E4937
0
1401/12/1
هیچ نظامی، هیچ حکومتی، و هیچ دولتی تشکیل نمی شود مگر با سیاسی کاری و کارسیاسی. و هر جا که رد پایی از سیاست باشد بوی(زر) و (زور) و (تزویر) به مشام می خورد. و فی نفسه، ذات سیاست و سیاسی کاری ایجاب می کند از مردم جدا باشد و هر نظامی و هر دولتی ادعای مردمی بودن دارد پوپولیست است.
1
2
1401/12/10
یعنی اینکه برخی از نظام ها ادعای این را دارند که درون مردم و با مردم هستند، ولی در عمل کار خودشان را می کنند و مردم را حساب نمی کنند.
1
1401/12/10
من کلا با قلم جرج اورول ارتباط نمی گیرم و این کتاب رو هم خوندم و خوشم نیومد اما حرف شما کاملا منطقی من فکر می کنم اگر هر یک از ما خودمون رو اصلاح کنیم و سعی داشته باشیم به هیچ یک از اجزا جامعه ای که در اون زندگی می کنیم آسیب نزنیم و به حق حیاتش خدشه وارد نکنیم عدالت برقرار میشه، چون هرکدام از ما هم وارد سیاست بشیم ممکنه همون چرخه تکرار بشه فقط با آدم های مختلف ، در بیان کتاب بگم جای خوک و اسب یا خوک و گوسفند یا سایر حیوانات هم عوض بشه ظالم و مظلوم همواره وجود داره منتها با انسان های متفاوت.
3
1401/12/10
البته من این کتاب رو نسبت میدم به کشورهای جهان سومی تحت سلطه ی اروپا و امریکا ، که در واقعیت دارن این کتاب رو زندگی می کنن و دستاورد های استعمار برای اون ها بیشمار بوده
0
1401/11/28
2