یادداشت امیرمحمد سالاروند
13 ساعت پیش

سال ۱۹۸۸، یعنی ۳۷ سال پیش، همایشی در امریکا برگزار میشود با عنوان «زندگینامهها و خودزندگینامهها (شرححالها و حسبحالها): پدیدار کردن خود در ایران قرن نوزدهم و بیستم». به رسم اینجور همایشها، انتشارات دانشگاه هاروارد، منتخبی از مقالات ارائهشده را دو سال بعد در قالب کتابی منتشر میکند. هاروارد از سال ۱۹۵۸ تا ۲۰۰۹ مجموعهای منتشر میکرده به نام «تکنگاریهای خاورمیانه». چهار مقاله از مقالات آن همایش را هم ذیل همان مجموعه درمیآورد. روی جلد کتابِ انتشارات هاروارد اسم چهار نفر به چشم میخورد: ویلیام هانوی، مایکل هیلمن، فرزانه میلانی و البته در صدر این اسامی و با عنوان ویراستار: افسانه نجمآبادی. حالا انتشارات بیدگل ترجمهی فارسی این کتاب را به شکلی عرضه کرده است که خواننده را گمراه میکند؛ تنها نام نجمآبادی را روی جلد آورده، در فهرست هم خبری از اسامی نویسندگان نیست! فقط در آغاز هر مقاله نام نویسنده آمده است و در صفحهی اول هم «گردآورنده و ویراستار» را پیش از اسم نجمآبادی گذاشتهاند. در نظر اول -و حتی با خواندن پشت جلد و توضیحات سایت- مخاطب خیال میکند با کتابی جدید نوشتهی خود نجمآبادی روبهروست. در چند سال اخیر نجمآبادی در فضای فرهنگی ایران محبوبیتی پیدا کرد و کارهایش خوانده شد. ماهیت آثار پیشین به کلی با این یکی متفاوت است. بسیاری از مخاطبان آثار نجمآبادی احتمالاً آنقدر به این نام اعتماد دارند که کتاب را بدون بررسی بخرند. و چه خریدهاند؟ چهار مقالهی همایشی برای سی و هفت سال پیش که نجمآبادی فقط گردآورندهشان بوده، نه نویسندهشان. این جنس مقالاتِ همایشیِ دانشگاهی مخاطب خاص خودش را دارد. نمیگویم چرا بعد از این همه سال، که اصولاً محتوای این مقالات کهنه شده، ترجمهشان کردهاند، اما چرا به این شکل عرضه شده؟ محققان این حوزه احتمالاً با این مقالات آشنا بودهاند و اگر هم نبودهاند -و چیز دندانگیری لای این چهار مقاله پیدا میشود- به نظر من درستتر آن است که این کارها را به مجلات یا انتشاراتیهای دانشگاهی بسپاریم تا چند تایی چاپ کنند و اهل تحقیق در کتابخانهها نگاهی بیندازند. دیروز در کتابفروشی بیدگل دیدم کتاب را چیده بودند جلوی پیشخوان صندوق. فکر کردم خیلیها، بدون آنکه بدانند این کتاب چیست، یک نسخه برمیدارند و میخرند. گرچه قیمتگذاری آنقدر عجیب شده که خوانندههای زیادی را به تردید میاندازد. بعد از تحریر: در پشت جلد، مقالات این کتاب را «جستار» نامیدهاند. من نمیدانم ما با این کلمه چه باید بکنیم؟ آخر مقالات همایشی دیگر چگونه میتوانند جستار باشند؟ حتماً که جستار نیستند. اما خب، جستار هم مثل نجمآبادی مشتری خودش را دارد. جستار و نجمآبادی با هم مشتری را مضاعف میکند! یادآوری: کتاب را در بهخوان من ثبت کردهام. یعنی عنوان «ویراستار» را برای نجمآبادی من اینجا نوشتهام.
(0/1000)
راضیه.الف
9 ساعت پیش
0