یادداشت ملیحه سادات حق خواه

        بخوام در یک جمله یادداشت بنویسم میگم: وقت خود را هدر ندهید!
ولی خب بذارین یکم توضیح بدم چرا!

اول خلاصه داستان: توی جلد اول ما خوندیم که نورا که یه دختر معمولیه، پاش به ماجراهای بین فرشته‌های سقوط کرده و نفیلیم‌ها (نژادی ترکیبی از انسان و فرشته‌های سقوط کرده) باز میشه. با پسری به نام پچ آشنا میشه که بعدا مشخص میشه ایشون فرشته‌ای سقوط کرده‌اس و نورا هم سابقه خانوادگی خاصی با این نفیلیم‌ها دارد. خلاصه‌اش اینکه نورا به واسطه همین رابطه میتونه گزینه خوبی باشه تا فرشته‌های سقوط کرده برای همیشه یه کالبد انسانی پیدا کنن. حالا میپرسین مگه فرشته سقوط کرده چشه که میخواد آدم بشه؟ هیچی، گویا این دسته از فرشته‌ها توانایی درک احساسات جسمانی مثل آدمها را ندارند.
پس برای همین نورا میشه هدفی برای این دسته از فرشته‌های محترم که در جلد دوم هم تقریبا با همین موضوع داستان ادامه پیدا میکنه و نورا متوجه میشه خیلی بیشتر از اون چیزی که تصور میکرده با این نفیلیم‌ها ارتباط دارد.

خب حالا میریم سراغ بررسی: اولین مورد داستان است. این جلد هرچی که بود از جلد اول بهتر بود چون داستان به مراتب بیشتر و بهتری داشت (جلد اول فقط  صحبتها و موقعیت‌های جنسی وقت و بی‌وقت بود)
امااااا پیرنگ ضعیفه، علت و معلول‌ها خوب نیستن از طرفی شخصیت پردازی هم به شدت ضعیفه! یعنی شما میمونین نورا این همه حماقت رو از کجا آورده! باقی شخصیت‌ها هم چیز خاصی ندارن برای نشون دادن و شخصیت منفی این جلد کپی نقش مشابهش توی جلد اول بود. میزان خوش شانسی و بدشانسی نورا هم چیزیه که عجیب اذیت میکنه، هرجا دقیقا لب مرز خطر میرسه پچ به دادش میرسه! یه نکته جالب دیگه اینه که همه اطرافیانش هم یه جورایی انسان عادی نیستن، من نمیدونم انسان‌های معمولی کجان پس🙄 رمنس یا همون رابطه عاشقانه داستان هم که از نقاط ضعف بزرگ کتابه که جدا نمیخوام درباره‌اش حرف بزنم...
خلاصه شاید من کتابی با این ایده نخونده باشم و بازم داستان‌هایی درباره فرشته‌های سقوط کرده و رابطه‌شون با آدمها باشه ولی این رو میدونم که ایده خوب این داستان فدای رمنسی به شدت آبکی شده!!! همین، مرسی، اَه!
      
214

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.