یادداشت FaFa
1403/5/26
سو لین تن ازت متنفرممممممم اخرشوووو با تمام توان ریدیییییی البته فقط واسه کسایی که مثل من لیوای فن بودن ناراحت کننده بود ولی خب از حق نگذریم خدایی موضوعش و داستانش خیلی قشنگ بود طوری که بارها و بارها هم بخونمش بازم به همون اندازه بار اول واسم جذابه و به همون اندازه غمانگیز (پینگئو.شاهزاده یانگمین.ونژی.لیوای) ولی اینو قبول کنید که در نهایت تنها کسی که از لطف سو لین تن بهش چیزی نرسید لیوای بودم ریدم دهنت سو لین تن
(0/1000)
نظرات
1404/4/1
ببخشید عزیزم انقد دیر جوابتو میدم. خیلی وقت بود نیومده بودم بهخوان. شینگ ین یه مدت طولانی به لیوای سر نزده بود و ازش خبری نداشت و اخر سر فقط به خاطر ونژی اومد پیش لیوای (به خاطر خود لیوای نیومد) بعدشم لیوای رو با خودخواهی ول کرد و ونژی رو انتخاب کرد. واقعا شینگ ین از چشمم افتاد
1
1404/3/6
لیوای رو من دوست نداشتم ولی آره در حقش خیلی بدی شد و ای کاش شینگ ین درباره احساس واقعیش بیشتر روراست بود
1
3 روز پیش
من راستش ونژی رو بیشتر دوست داشتم.ولی اینکه شینگ ین اینقد خودخواه بود خیلی بی رحمی بود. لیوای واقعا زندگیشو پای شینگ ین گذاشت. و لیوای بود که باعث شد شینگ ین بتونه مادرش رو نجات بده. من ترجیح میدادم شینگ ین به هیچکدوم نرسه، به جای اینکه بره با ونژی یا لیوای.
1
دیروز
من لیوای رو خیلی دوست داشتم و به نظر من از پایان داستان از نگاه لیوای بود باید این خر گریه میکردی، چرا ؟ چون آخر داستان لیوای مادرشو از دست میده ( فوت میکنه ) پدرش بعد این قضیه از امپراتوری کناره گیری میکنه و مثل سابق نمیشه . خواهرش توی سرزمین فانیان هست ، و نمیتونه خواهرش رو ببینه . شینگ ین ، دختری که عاشقش بود ،اون رو ترک میکنه و میره پیش یکی دیگه . امپراتور شده و وظیفه ی سختیه . بعد اون موقع باید لبخند بزنه ... چون امپراتور شده .. یک لبخند دورغین
0
FaFa
1403/5/26
0