یادداشت مجتبی بنیاسدی
1403/5/24
عاشق رمانهای «مرگ»ی هستم. رمانی که قصهاش در میان گور میگذرد. این رمان همان سوژه را داشت که من میخواستم. ولی من طرفدار رمانهای پرشخصیتِ کماستفاده نیستم. رمانهایی که نویسنده بنشیند و برایم داستان تعریف کند را هم نمیپسندم. من میخواهم ادامهی داستان را کشف کنم و بروم جلو. نشر چشمه پشت جلد کتابهایش سه رنگ دارد: آبی، قرز و سیاه. از سیاهِ پلیسی جنایی که بگذریم، این رمان یزدانیخرم قرمز بود: ساختارگرا، جریانگریز و ضدژانر. من باید به دنبال کتابهای آبی چشمه باشم: ژانری، قصهگو و جریانمحور. این رمان همهپسند نیست بنظرم. مسیحیت رمان آنقدر زیاد است که خواننده عادی که رمان میخواند را گیچ میکند. اطلاعات تاریخی از صلاحالدین ایوبی مقدمه خوانش رمان نیاز است. «استفاده از حوادث واقعی در رمان»، «نثر داستانی» و «تکنیک کلی چینش داستان» دلایلی است که سه ستاره میدهم به رمان. و بعد از نوشتن متن بالا، مصاحبه با نویسنده درباره رمان را خواندم. سه ستاره حقش بود. و اینکه تجربه زیسته نویسنده چقدر کمکحالش بوده. همیشه به این تجربههای زیسته حسودیام میشود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.