یادداشت
1402/12/26
3.8
10
«از یک آدم معمولی دروغ زندگیش رو بگیر، اونوقت خوشبختی یکدفعه تو وجودش میشکنه» 📌پیشتر با خواندن «عروسک خانه» قانع شدم که یک نمایشنامه میتواند چفت و بست یک رمان را داشته باشد. اینبار با «مرغابی وحشی» متوجه شدم که چه بسا نمایشنامه میتواند این کار را راحتتر و با لکنت و اضافهگویی کمتر، به نحو احسن انجام دهد. 🔹️شخصیت پردازی عالی و نشان دادن ریشه های هر شخصیت از هنر های کم بدیل ایبسن است. ایبسن اعتقادی به تیپ ندارد؛از کوچکترین تا بزرگترین فرد داستانش را عمق میدهد. ▫️تم اصلی و مشترک این دو اثر به نظرم مفهوم دروغ و راز است. دروغی که میشود زیربنای یک خوشبختی دروغین. افشای آن مثل هم زدن حوض است. حوضی که هر ناظر خارجی به زلال بودنش غبطه میخورد اما با رو آمدن درونیات کثیفش حیرت میکند. تمام این بنای خوشبختی به تلنگری بند است. 🔸️تاختن پر حرارت ایبسن به اخلاقگرایی و ایدهآل های اخلاقی این را نشان میدهد که رئیسِ عزیز ضمن آگاهی از لجنآلود بودن زندگی عامه و پوچ بودن خوشبختی آنها، معتقد است درمان میسّر نیست. در واقع کار را گذشته از حد میداند. هر تلاشی برای درمان مرض، به پاره شدن همین یک تار مو میانجامد. نگاهی تلخ اما تأمل برانگیز... ▪️نکته اینجاست که رئیس همه اینها را میگوید و نمیگوید. بر عکس بعضی هنرمندان به اصطلاح متعهّد! ایبسن داستانش را میگوید بی هیچ شعار زمختی.داستان گفتن را بلد است و آن را ابزارِ صرف نمیداند. همین هم باعث میشود شما از داستان لذت ببرید و مفهمومش به عمق جانتان بنشیند. پ.ن :اجرای صوتی کتاب عالی و بینقص بود. واقعاً لذّت بردم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.