بریدههای کتاب یاسمن مجیدی یاسمن مجیدی 1404/1/23 ندبه [نمایشنامه] بهرام بیضایی 4.3 9 صفحۀ 118 هیچوقت فکر نکرده بودم من هم وطن دارم، تا وقتی که خواستند از دستم بگیرندش. 1 35 یاسمن مجیدی 1404/1/15 مکث روی ریشتر هفتم (چند نمایشنامه) محمدرضا آریان فر 4.0 1 صفحۀ 46 خواهرک من کسی که عشق را میپذیرد ، مرگ را تمرین میکند. 0 1 یاسمن مجیدی 1404/1/14 مکث روی ریشتر هفتم (چند نمایشنامه) محمدرضا آریان فر 4.0 1 صفحۀ 85 در صحبتِ عشق یأس را نمیشناسم. 0 6 یاسمن مجیدی 1404/1/9 مکث روی ریشتر هفتم (چند نمایشنامه) محمدرضا آریان فر 4.0 1 صفحۀ 249 مگه یه آدم چقدر دل داره که هی خیرات کنه به این و اون. 0 0 یاسمن مجیدی 1404/1/1 مترسک عاشق چشمان زاغ ست علیرضا رجبعلی زاده کاشانی 0.0 صفحۀ 6 0 1 یاسمن مجیدی 1403/12/27 کبوتر توی کوزه و گفت وگوی مفصل و خواندنی با نویسنده هوشنگ مرادی کرمانی 3.0 0 صفحۀ 24 پیرزن: الکی بخندم؟ مگر آدم عاقل هم الکی میخنده؟ نویسنده: بله، آدم عاقل میفهمه که از غمخوردن کاری ساخته نیست، میزنه زیر خنده. هر چه بادا باد. 0 0 یاسمن مجیدی 1403/12/27 بادها برای که می وزند؟ چیستا یثربی 3.5 0 صفحۀ 19 0 1 یاسمن مجیدی 1403/12/27 بادها برای که می وزند؟ چیستا یثربی 3.5 0 صفحۀ 52 از وقتی بچه بودم همیشه فکر میکردم دلم یه بادبادکه که نخش دستم نیست. از وقتی تو رو دیدم فکر میکنم دلم یه بادبادکه که به شاخ و برگ یه درخت بزرگ گیر کرده. اون درخت تویی. 0 5 یاسمن مجیدی 1403/12/23 نوای اسرارآمیز اریک امانوئل اشمیت 4.0 12 صفحۀ 80 به نظرم واسه این ادبیات رو مرام خودم کردم تا دیگه به خودم زحمت زندگی کردن ندم، از بس که میترسیدم. روی کاغذ یک قهرمانم اما در واقعیت گمان نمیکنم حتی خرگوشی رو از تلهاش نجات داده باشم. من زندگی رو واسه زیستن نمیخواستم، میخواستم بنویسمش، خلقش کنم، مهارش کنم، اینجا، وسط این جزیره. 0 3 یاسمن مجیدی 1403/12/22 نوای اسرارآمیز اریک امانوئل اشمیت 4.0 12 صفحۀ 17 ادبیات که قرقره کردنِ زندگی نیست، خلق کردنشه، به وجود آوردنشه، ادبیات از زندگی فراتر میره... 0 4 یاسمن مجیدی 1403/12/21 درون یک آینه، درون یک معما یوستین گوردر 3.5 1 صفحۀ 101 خیلی از آدمها وضعشان آنقدر بد است که به خاطر غم و غصههایشان حاضرند خود را بکشند. اگر اینها راهی برای گریز از غم و اندوهشان نداشته باشند، میمیرند. خوابدیدن راهی برای گریز از این غم و غصههاست. 0 3 یاسمن مجیدی 1403/12/21 درون یک آینه، درون یک معما یوستین گوردر 3.5 1 صفحۀ 98 نظام خلقت همچون آینهای است، و تمامی دنیا یک معما. 0 3 یاسمن مجیدی 1403/12/20 درون یک آینه، درون یک معما یوستین گوردر 3.5 1 صفحۀ 9 شاید به این دلیل از دیدن چیزهای زیبا به گریه میافتیم چون میدانیم چیزهای زیبا جاودانی نیستند و عمر کوتاهی دارند. 0 3 یاسمن مجیدی 1403/12/17 سلام! کسی اینجا نیست؟ یوستین گوردر 3.7 7 صفحۀ 14 حرفزدن دربارهی مرغ معمولی یا روز معمولی احمقانه است و شاید احمقانهتر از آن، حرفزدن دربارهی یک پسر معمولی یا یک دختر معمولی باشد. مردم اینجور حرفها را فقط وقتی میزنند که حال و حوصلهی بهترشناختن همدیگر را ندارند. 0 3 یاسمن مجیدی 1403/12/17 سلام! کسی اینجا نیست؟ یوستین گوردر 3.7 7 صفحۀ 12 حتی معمولیترین اتفاقها هم آنطور که ما فکر میکنیم، معمولی نیستند. 0 4 یاسمن مجیدی 1403/11/20 رادفورد و پسر گیتا سوئربی 3.5 0 صفحۀ 116 ژانت: تمام شب رو به خاطر امیدی که تو قلبم بود به سختی خوابیدم. مری: امید؟ ژانت: برای چیزهایی که از راه میرسن. خواب دیدم. خواب اینکه تو تابستون توی یه جای پر از گلهای سفید و انبوه هستم. گلهایی که انگار هیچوقت توی دشت رشد نکردن. اونجا دشت بود. یه جایی نزدیک خونه مارتین. و من خواب دیدم که اون اومد پیشم با صورتی که وقتی کوچیک بودم ازش تو ذهنم مونده، با سری رو به بالا و چشمهای صادق. اون لحظه من میدونستم که توی تختم، توی اتاقم هستم اما مثل این بود که خوشی عمیقی تو وجودم شکل گرفت. مثل وقتی که بارون شدید میآد و دریاچه کوچیکی پر از آب میشه. 0 3 یاسمن مجیدی 1403/11/4 یوزپلنگانی که با من دویده اند بیژن نجدی 3.8 74 صفحۀ 61 برای میرآقا زندگی مثل سال بود. نمیتوانست فقط یک فصلش را دوست داشته باشد. 0 10 یاسمن مجیدی 1403/11/3 یوزپلنگانی که با من دویده اند بیژن نجدی 3.8 74 صفحۀ 79 روی ترازو به عقربهای نگاه کرد که زیر پاهایش تا کنار عدد ۴۹ رفته بود. و این یعنی اگر طاهر به دنیا نیامده بود و یا همان لحظه میمرد و کسی جسدش را میسوزاند، زمین ۴۹ کیلو سبکتر، میتوانست خورشید را دور بزند. 0 26 یاسمن مجیدی 1403/10/9 مومو میشائیل انده 4.3 41 صفحۀ 180 همانطوری که شما چشمی برای دیدن نورها و گوشی برای شنیدن صداها دارید، همانطور هم قلبی برای درک زمان در سینه دارید. و هر زمانی که با قلب درک نشد، وقتیست که از دست رفته، مثل رنگین کمان برای آدمی نابینا و نوای بلبل خوشآواز برای یه آدم کر. متاسفانه قلبهایی وجود داره که با اینکه تپش دارند کر و کورن. 0 7 یاسمن مجیدی 1403/10/9 مومو میشائیل انده 4.3 41 صفحۀ 166 0 5
بریدههای کتاب یاسمن مجیدی یاسمن مجیدی 1404/1/23 ندبه [نمایشنامه] بهرام بیضایی 4.3 9 صفحۀ 118 هیچوقت فکر نکرده بودم من هم وطن دارم، تا وقتی که خواستند از دستم بگیرندش. 1 35 یاسمن مجیدی 1404/1/15 مکث روی ریشتر هفتم (چند نمایشنامه) محمدرضا آریان فر 4.0 1 صفحۀ 46 خواهرک من کسی که عشق را میپذیرد ، مرگ را تمرین میکند. 0 1 یاسمن مجیدی 1404/1/14 مکث روی ریشتر هفتم (چند نمایشنامه) محمدرضا آریان فر 4.0 1 صفحۀ 85 در صحبتِ عشق یأس را نمیشناسم. 0 6 یاسمن مجیدی 1404/1/9 مکث روی ریشتر هفتم (چند نمایشنامه) محمدرضا آریان فر 4.0 1 صفحۀ 249 مگه یه آدم چقدر دل داره که هی خیرات کنه به این و اون. 0 0 یاسمن مجیدی 1404/1/1 مترسک عاشق چشمان زاغ ست علیرضا رجبعلی زاده کاشانی 0.0 صفحۀ 6 0 1 یاسمن مجیدی 1403/12/27 کبوتر توی کوزه و گفت وگوی مفصل و خواندنی با نویسنده هوشنگ مرادی کرمانی 3.0 0 صفحۀ 24 پیرزن: الکی بخندم؟ مگر آدم عاقل هم الکی میخنده؟ نویسنده: بله، آدم عاقل میفهمه که از غمخوردن کاری ساخته نیست، میزنه زیر خنده. هر چه بادا باد. 0 0 یاسمن مجیدی 1403/12/27 بادها برای که می وزند؟ چیستا یثربی 3.5 0 صفحۀ 19 0 1 یاسمن مجیدی 1403/12/27 بادها برای که می وزند؟ چیستا یثربی 3.5 0 صفحۀ 52 از وقتی بچه بودم همیشه فکر میکردم دلم یه بادبادکه که نخش دستم نیست. از وقتی تو رو دیدم فکر میکنم دلم یه بادبادکه که به شاخ و برگ یه درخت بزرگ گیر کرده. اون درخت تویی. 0 5 یاسمن مجیدی 1403/12/23 نوای اسرارآمیز اریک امانوئل اشمیت 4.0 12 صفحۀ 80 به نظرم واسه این ادبیات رو مرام خودم کردم تا دیگه به خودم زحمت زندگی کردن ندم، از بس که میترسیدم. روی کاغذ یک قهرمانم اما در واقعیت گمان نمیکنم حتی خرگوشی رو از تلهاش نجات داده باشم. من زندگی رو واسه زیستن نمیخواستم، میخواستم بنویسمش، خلقش کنم، مهارش کنم، اینجا، وسط این جزیره. 0 3 یاسمن مجیدی 1403/12/22 نوای اسرارآمیز اریک امانوئل اشمیت 4.0 12 صفحۀ 17 ادبیات که قرقره کردنِ زندگی نیست، خلق کردنشه، به وجود آوردنشه، ادبیات از زندگی فراتر میره... 0 4 یاسمن مجیدی 1403/12/21 درون یک آینه، درون یک معما یوستین گوردر 3.5 1 صفحۀ 101 خیلی از آدمها وضعشان آنقدر بد است که به خاطر غم و غصههایشان حاضرند خود را بکشند. اگر اینها راهی برای گریز از غم و اندوهشان نداشته باشند، میمیرند. خوابدیدن راهی برای گریز از این غم و غصههاست. 0 3 یاسمن مجیدی 1403/12/21 درون یک آینه، درون یک معما یوستین گوردر 3.5 1 صفحۀ 98 نظام خلقت همچون آینهای است، و تمامی دنیا یک معما. 0 3 یاسمن مجیدی 1403/12/20 درون یک آینه، درون یک معما یوستین گوردر 3.5 1 صفحۀ 9 شاید به این دلیل از دیدن چیزهای زیبا به گریه میافتیم چون میدانیم چیزهای زیبا جاودانی نیستند و عمر کوتاهی دارند. 0 3 یاسمن مجیدی 1403/12/17 سلام! کسی اینجا نیست؟ یوستین گوردر 3.7 7 صفحۀ 14 حرفزدن دربارهی مرغ معمولی یا روز معمولی احمقانه است و شاید احمقانهتر از آن، حرفزدن دربارهی یک پسر معمولی یا یک دختر معمولی باشد. مردم اینجور حرفها را فقط وقتی میزنند که حال و حوصلهی بهترشناختن همدیگر را ندارند. 0 3 یاسمن مجیدی 1403/12/17 سلام! کسی اینجا نیست؟ یوستین گوردر 3.7 7 صفحۀ 12 حتی معمولیترین اتفاقها هم آنطور که ما فکر میکنیم، معمولی نیستند. 0 4 یاسمن مجیدی 1403/11/20 رادفورد و پسر گیتا سوئربی 3.5 0 صفحۀ 116 ژانت: تمام شب رو به خاطر امیدی که تو قلبم بود به سختی خوابیدم. مری: امید؟ ژانت: برای چیزهایی که از راه میرسن. خواب دیدم. خواب اینکه تو تابستون توی یه جای پر از گلهای سفید و انبوه هستم. گلهایی که انگار هیچوقت توی دشت رشد نکردن. اونجا دشت بود. یه جایی نزدیک خونه مارتین. و من خواب دیدم که اون اومد پیشم با صورتی که وقتی کوچیک بودم ازش تو ذهنم مونده، با سری رو به بالا و چشمهای صادق. اون لحظه من میدونستم که توی تختم، توی اتاقم هستم اما مثل این بود که خوشی عمیقی تو وجودم شکل گرفت. مثل وقتی که بارون شدید میآد و دریاچه کوچیکی پر از آب میشه. 0 3 یاسمن مجیدی 1403/11/4 یوزپلنگانی که با من دویده اند بیژن نجدی 3.8 74 صفحۀ 61 برای میرآقا زندگی مثل سال بود. نمیتوانست فقط یک فصلش را دوست داشته باشد. 0 10 یاسمن مجیدی 1403/11/3 یوزپلنگانی که با من دویده اند بیژن نجدی 3.8 74 صفحۀ 79 روی ترازو به عقربهای نگاه کرد که زیر پاهایش تا کنار عدد ۴۹ رفته بود. و این یعنی اگر طاهر به دنیا نیامده بود و یا همان لحظه میمرد و کسی جسدش را میسوزاند، زمین ۴۹ کیلو سبکتر، میتوانست خورشید را دور بزند. 0 26 یاسمن مجیدی 1403/10/9 مومو میشائیل انده 4.3 41 صفحۀ 180 همانطوری که شما چشمی برای دیدن نورها و گوشی برای شنیدن صداها دارید، همانطور هم قلبی برای درک زمان در سینه دارید. و هر زمانی که با قلب درک نشد، وقتیست که از دست رفته، مثل رنگین کمان برای آدمی نابینا و نوای بلبل خوشآواز برای یه آدم کر. متاسفانه قلبهایی وجود داره که با اینکه تپش دارند کر و کورن. 0 7 یاسمن مجیدی 1403/10/9 مومو میشائیل انده 4.3 41 صفحۀ 166 0 5