معرفی کتاب غروب پروانه اثر بختیار علی مترجم مریوان حلبچه ای

غروب پروانه

غروب پروانه

بختیار علی و 1 نفر دیگر
3.5
8 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

23

خواهم خواند

13

ناشر
نیماژ
شابک
9786003671157
تعداد صفحات
272
تاریخ انتشار
1399/6/25

توضیحات

        
بختیار علی (1960)
در سلیمانیه به دنیا آمد و بیش از پانزده سال به خاطر سانسور شدید، هیچ کدام از نوشته هایش چاپ نشدند. سال 1995 کردستان را ترک کرد و بعد از یک سال زندگی در سوریه، به آلمان رفت. بیش از بیست و پنج سال است که درآلمان زندگی می کند. ده رمان و پنج مجموعه شعر و پانزده کتاب در زمینه نقد سیاسی، اجتماعی، فلسفی و ادبی دارد.
او اکنون جهانی ترین چهره ادبی کرد است که آثارش به زبانهای متعددی از جلمه آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، عربی، ترکی و فارسی ترجمه شده و جوایزی مختلفی را کسب کرده اند.
شیرکو بیکس، شاعر کرد:
غروب پروانه لبریز است از فضاهای جادویی ناب و زبان شاعرانه بسیار بکر که نقطه عطفی است در ادبیات کرد. در این رمان عشقستان نشانگر دنیای رویایی و سرشار از اندیشه والای انسانی خاص است که بختیار علی این را به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده است.
.
      

لیست‌های مرتبط به غروب پروانه

یادداشت‌ها

          بدون شک «غروب پروانه» در زمره‌ی تاثیرگذارترین و تکان‌دهنده‌ترین رمان‌هایی که خوانده‌ام قرار می‌گیرد. روایتی به شدت تکان‌دهنده و بهت‌آور که بارها در طول خواندنش گریستم و به ویرانه‌ای بدل شدم. حکایت زندگی پروانه و دوستش مدیا که از دنیا چیز زیادی نمی‌خواستند، اما با این‌حال به دست مردان و زنان خویشاوند، پدران و برادران‌شان؛ کشته شدند.

از زنان در خاورمیانه هر چه بگوییم و بخوانیم کم است، هر قدر برای آن‌چه در طول سالیانِ سال در این جغرافیای مذکر بر ایشان رفته است و صد افسوس که اکنون نیز می‌رود، بگرییم؛ رواست.


بختیار علی حقیقتا قصه‌گوی قهاری است. قلمش و رئالیسم جادویی‌اش مرا به یاد مارکز می‌اندازد. ترجمه‌ی مریوان حلبچه‌ای هم مانند آن‌چه پیش‌تر در جمشید خان عمویم که باد همیشه او را با خود می‌برد خوانده بودم؛ فوق‌العاده بود.

اتفاقاتی که بر سر «خندان کوچولو» خواهرِ پروانه، در مدرسه‌ی «خواهران توبه‌کار» می‌آید به قدری تکان‌دهنده است که تا مدت‌ها ذهن خواننده را با این پرسش که به درستی در کتاب هم آمده است، درگیر می‌کند که: «چرا آن‌ها باید اینجا زندگی کنند... از چه باید توبه کنند؟»
        

0

        قصه‌ی دختران
قصه‌ی خون
قصه‌ی اشک
قصه‌ی پروانه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

hatsumi

hatsumi

1403/12/12

          کاش واقعا گزینه ای وجود داشت به اسم  نصفه خوندم و رهاش کردم ، یاحتی باز خوانی کردم .

چندین سال پیش بود که این کتاب رو خوندم ، اما نصفه رهاش کردم ، ازش هیچ چیزی یادم نبود، امسال تصمیم گرفتم دوباره بخونمش اما بازم ارتباط برقرار نکردم ، دفعه قبل صفحه ۱۶۶ و این دفعه صفحه۱۳۷رهاش کردم، نمیتونم اصلا با فرم روایت کتاب که انگار خاطره نویسی هست ارتباط برقرار کنم و پذیرفتم که این کتاب برای من نیست.داستان قراره در مورد ظلم مردها و قشر مذهبی به زن ها باشه، زنانی که قربانی چیزهایی مثل غیرت مردان و آبرو شدند.اما اصلا نتونستم ارتباط برقرار کنم و واقعا واقعا تلاش کردم ، حتی یه بار نظرمو نوشتم بعد پاک کردم و دوباره کتاب رو خوندم و بهش فرصت دادم ولی نشد، روایت دلچسبی نبود، فوق العاده خسته کننده بود، دفعه اول که کتاب رو خونده بودم ازش فقط فرار پروانه و پناه گرفتنشون توی کتابفروشی یادم بود الانم فکر میکنم قسمت قشنگ کتاب فقط همون هست، توصیفات زیادی واقعا کتاب رو خسته کننده کرده، دیگه فکر نمیکنم سراغش بیام.از بختیار علی آخرین انار دنیا رو خیلی دوست داشتم.
        

8