بریده‌های کتاب یاسمن

قلبش پست ترین کارها را به جان خرید.

چهره آدما یاد کلاغ میمونه. کسی رو که بهشون غذا داده و باهاشون مهربون بوده، به خاطر میسپرن. همینطور کسایی که در حقشون بدی کرده ان.

چرا این کارا کرده بود؟ برای اینکه بدهی اش را بپردازد؟ یا برای اینکه با وجود آنچه عقل سلیم به او میگفت، به خود اجازه داده بود به خلاف ترین تبهکار بارل علاقمند شود؟

I want you Evangeline Fox. I want to write ballads for you on the walls of Wolf Hall and carve your name on my heart with swords. I want you to be my wife and princess and my queen. Marry me Evangeline, and let me give you everything.

تو شایسته دوست داشته شدنی. تو شایستگی اینو داری که الان، حتی توی تاریکی، خوشبخت باشی...

جنگیدن با تو مثل اینکه با خودم بجنگم. وقتی آزارت دادم...خودم هم آزار دیدم.

دیشب کنار خاکسترت خوابیدم. مثل این بود که سایه ات را قبل از رفتن روی زمین جا گذاشتی. بوی دود شومینه و هوای زمستان می داد. از جای خالی ات پتویی بافته ام. گونه هایم را به جایی که گونه هایت بود فشار دادم.

کتاب های مورد علاقه ی هر فردی، حرفای زیادی درباره ی شخصیت اون فرد برای گفتن داره. دوست دارم بدونم کسی مثل تو چه جور کتابی دوست داره.

...اما ما انسان هستیم و جای شکرش باقی است که انسان ها می توانند فراموش کنند..‌.